نویسنده: لیلا توانا
چگونه می شود به شخصیت و هویت یک زن به عنوان یک انسان اهمیت داد؟ آیا زن، زمانی در جایگاه واقعی خود قرار می گیرد که در تمام ارکان جامعه، مثل مرد با او برخورد شود؟ و یا هیچ تفاوتی در موقعیت های اجتماعی، بین یک زن و مرد، وجود نداشته باشد؟ و یا مسایلی چون نصف بودن ارث و دیه شخصیت حقیقی یک زن را در تنگنا قرار داده است؟ آیا مهمترین مساله یک زن مسلمان، شغل او است؟
ارزش یک زن مسلمان از منظر اسلام، به عنوان یک انسان، کاملاً مشابه ارزش یک مرد است و از آنجایی که اسلام دینی عدالت محور است و عدالت میان تمام ابنای بشر را لازم می داند، هیچگونه تفاوتی از حیث جنسیت انسان ها قایل نشده است.
این برابری دینی در مورد حقوق انسانی مطرح است، اما در بیان احکام زن یا مرد، به دلیل طبیعت ذاتی و اجتماعیشان، اختلافات ساختاری وجود دارد.
از دیدگاه اسلام، هیچ مانعی برای رشد و تعالی زنان در عرصه های علمی، فرهنگی، معنوی، اجتماعی، سیاسی و ... وجود ندارد. این موضوع را با این آیه ی قرآن می توان تصدیق کرد:« ان المسلمین و المسلمات و المومنین و المومنات و القانتین و القانتتات و الصادقین و الصادقات و الصابرین و الصابرات...»
و ضمناً با وجود این که در اسلام، زنان هیچ گونه مسئولیتی، در قبال موضوعات مالی، معیشت و زندگی خانواده ندارند، اما قادرند در تمام عرصه ها، پا به پای مردان فعالیت کرده و برای تعالی خود و جامعه ی اسلامی بکوشند.
اما مسئله ای که مطرح می شود این است که چرا در بعضی موارد بدون توجه به ذات و طبیعت زن، دغدغه ی برخی، تنها عدم اشتغال زنان به بعضی حرفه های پر مشغله و یا نیازمند قدرت بدنی بالاست؟ چرا در کشور ما که کشوری اسلامی است، اشتغال زنان به شغلی نظیر راننده تریلی، مکانیکی، کارگر معدن و ... نوعی افتخار تلقی می شود؟ بله، می توان مسئله را از آن حیث بررسی نمود که وجود این چنین آزادی برای زنان نوعی افتخار است و جای خرسندی است که اگر زنی دارای روحیات متفاوت بود و یا فشار زیاد زندگی او را وادار به انجام این امور کرد، توانایی انجام این امور را از حیث اجتماعی داشته اشد. اما سوال بنده این است: آیا این مسئله برای ما و مسئولین ما باید افتخار تلقی شود یا تأمل ما را پیرامون چرایی وجود زنانی در تنگناهای اقتصادی، برانگیزد؟
یکی از موارد دیگری که اتفاقاً در حال حاضر زمزمه های آن را زیاد می شنویم و خواهیم شنید، مسئله ی «حضور زنان در دولت» است. سوالی که نگارنده دارد این است که آیا مشکلات امروز زنان با حضور زنان در کابینه ی دولت حل می شود؟ در جامعه ی ما که گاه به گاه ظلم های کوچک و بزرگی به زنان می شود، آیا مسئله ی مهم زنانش وجود زن وزیر و ... است؟
در صورتی که زنانی در بعضی روستا های کشور ما به دلیل داشتن مسئولیت های سنگین از وضع معیشت خود ناراضی هستند، آیا اشتغال زنان در اولویت امور آنان قرار دارد؟
هم چنین می توان مسئله را از جهت دیگری نیز مورد بررسی قرار داد: آیا توجه به زنان تنها در مقایسه با مردان، در حق آن ها، لطف است یا ظلم؟ آیا نادیده گرفتن بعد روحی و معنوی لطیف، از خود گذشتگی، احساسات قوی زنان و ... نوعی ستم به آنها نیست؟