نویسنده: محمد علی زمانیان
قبل از اینکه خداوند در آیه 3 سوره مائده، مژده و بشارت اکمال دین و اتمام نعمت را دهد به نوعی تهدید میکند و میگوید امروز (روز غدیر) کافران از دین شما مایوس شدند و دیگر از ناحیه آنها ترسی نیست و از من بترسید که با توجه به مقتضای سیاق آیه منظور از ترس از خدا خوف ورجا نیست بلکه همان نوع ترسی است که قبلا به واسطه امید کفار به قطع این شجره طیبه (دین اسلام) در مسلمانان ایجاد شده بود و از کفار می ترسیدند ؛ سوال اساسی اینجاست : از خدایی صاحب دین و مایه امید و آرامش است بترسیم که نکند نعمت دین را از مومنین بگیرد ؟
”الیوم یئس الذین کفروا من دینکم فلا تخشوهم و اخشون الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا“
”امروز کافران از )زوال) آیین شما مایوس شدند؛ بنابراین، از آنها نترسید؛ و از (مخالفت) من بترسید! امروز، دین شما را کامل کردم؛ و نعمت را بر شما تمام نمودم؛ و اسلام را به عنوان آیین (جاودان) شما پذیرفتم“
اما برای روشن شدن این که مقصود از خدا بترسیم چیست لازم است ذکر شود که طبق آیات 59 سوره انعام و 22 سوره حدید اصل کلی بدست می آید که همه چیز به مشیت و خواست خداوند است و این بدان معنا نیست که مشیت الهی گزاف و گتره است و هیچ چیز دلیل هیچ چیز نیست بلکه مشیت الهی در این جهان حساب و قانون دارد. یکی از سنتها و قوانین که در همین ارتباط از آیه 11 سوره رعد بدست می آید این است :
”ان ا... لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم“
”خداوند سرنوشت هیچ قومی (وملتی( را تغییر نمی دهد مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند.“
یعنی قابلیت و صلاحیت نعمت (و یا ...) را خود ازدست بدهند که در این صورت است خداوند نعمتش را سلب می کند، پس معنی از من بترسید این است که از این مشیت الهی بترسید و در واقع از این بترسید که چنان تغییر کنید که دیگر لیاقت و شایستگی دریافت بزرگ نعمت الهی یعنی ولایت و امامت را نداشته باشید ؛ در مجموع باید گفت آیه این طور بیان می کند که از بیرون اسلام ، کفر مطلق ، ترسی نیست و اگر ترسی هست از این است که روحیات و اخلاق و ملکات و ... خودتان تغییر کند که دشمن بیرونی هم از خارج از اسلام (کفر صریح و روشن( دیگر قدرت ضربه زدن ندارد بلکه برای دشمنی باید از داخل استفاده کند.
برای درک و توضیح بیشتر واخشون و دشمنان جدی اسلام دو حدیث از پیامبر طرح می کنیم ؛ لازم به ذکر است که روایات به مضمون معنا شده است نه معنای دقیق تحت اللفظی.
1-“انی لااخاف علی امتی الفقر ولکن اخاف علیهم سوء التدبیر.“
من از ناحیه فقر اقتصادی بر امتم بیم ندارم ، که فقر امت مرا از پای در نمی آورد و ماهیتش را تغییر نمی دهد بلکه از کج فکری ، بد فکری ، بد اندیشگی ، جهل و نادانی و عدم روشن بینی ، آینده نگری و عمق نگری به مسائل روز نگرانم . نمونه بارز این دسته کج فهم در تاریخ اسلام که امیر المومنین آنها را به صفت کج فهم می خواند خوارج اند که جنگ نهروان را به حضرت تحمیل کردند و ایشان را کافر می دانستند.
2-“انی لااخاف علی امتی مؤمنا و لامشرکا اما المؤمن فیمنعه الله بایمانه و اما المشرک فیقمعه الله بشرکه و لکنی اخاف علیکم کل منافق الجنان عالم اللسان یقول ما تعرفون و یفعل ما تنکرون.“
من از مومن (البته مومنی که صاحب بصیرت است چون المومن کیس فطن) به خاطر ایمانش که مانع است آسیبی برساند و مشرک هم خدا به خاطر شرکش قلع و قمع می کند (در واقع کفر مطلق ، صریح و واضح در برابر اسلام توان ایستادن ندارد) ترس ندارم اما از آنهایی که زبان و ظاهرشان به یک سوست و قلب و باطنشان به سوی دیگر می ترسم.
در این روایت ملاک تشخیص منافقین را هم بیان کرده است که در ظاهر از اسلام می گویند در عمل خلاف آن و به بیان دیگر تنها شعار ملاک نیست و اعمال و رفتار افراد هم باید با گفته هایش همخوانی داشته و رفتارش ارزیابی شود؛ نمونه بارز این افراد در تاریخ معاویه است که باطنی ابوسفیانی (کفر صریح) دارد و ظاهری صالح ؛ همو که جنگ صفین را به بهانه خونخواهی عثمان و .. را بر علی(ع) تحمیل کرد تا کار امیرالمونین از پیامبر هم در مواجهه با دشمنان سخت تر باشد.
درانتها می گوییم این دو گروهی هستند که همچون دو تیغه یک قیچی برای ضربه زدن به جامعه لازم و ملزوم یکدیگرند که نهروانها و صفینها را بر علی تحمیل کنند ولی در مقابل هم افرادی همچون ابوذر با بصیرت نافذ (علم عمیق به دین و شناخت زمان) خود چنان مستحکم اند که با شهادت خود به افرادی که دچار تردید و شبهه شده اند یاری می دهد تا یقین کنند.
برداشتی از گفتار سوم کتاب 15 گفتار