غریبی کردن هیچ دردی را دوا نمی کند، به علاوه ی رفتن توی
تراس، فضای سبز یا پشت پرده ی تخت، ریز ریز گریه کردن. همه ی سعیتان را برای مثبت
نگاه کردن بکنید، با خوابگاهتان دوست باشید و آن را مثل خانه تان بدانید تا زندگی شیرین
شود!
همیشه در خاطر مبارک داشته باشید که هر انسانی خط قرمزها و
حریم هایی برای شخص شخیص خود دارد که بسیار به آن ها حساس است!
بیشتر رعایت حال دیگران را کردن، حتما یک جایی به دردتان می
خورد. مثلا اگر دوستان اتاق مجاورتان کنکور ارشد دارند فاتحه ی فیلم ترسناک دیدن
را بخوانید، عمرا به حرص و جوشش نمی ارزد!
خوابگاه جایی است که یاد می گیرید لیوان را بعد از چای
خوردن، توی قفسه بگذارید تا فردا هم استفاده کنید. مواجه شدن با صحنه ی میوه های
فاسد شده هم کمتر مشمئزتان می کند. آب، سفره، فریزر و حتی نمک می توانند کپک
بزنند. نگران نباشید ترم های بعد حتما خانم تر می شوید!
یک دوست خوب لزوما یک هم اتاقی خوب نیست، و یک غریبه ی
متفاوت، هم اتاقی بد. در خوابگاه با نیمه ی «غیراجتماعی» افراد باید زندگی کنی،
هرکس لزوما شخصیتی که در جامعه دارد را همه جا ندارد! این جا می فهمید متفاوت ترین
همکلاسی های دبیرستانی، می توانند بهترین هم اتاقی باشند و در این غربت، شما چقدر
به هم نزدیکید! این جا باورتان می شود می توانید با یک دانشجوی به کل متفاوت
دانشکده ی هنرهای زیبا از شهری که اسمش را نشنیده اید، کلی خاطره ی شیرین داشته
باشید!
در خوابگاه یاد می گیرید به گربه هایی که توی آشپزخانه هم
رفت و آمد دارند خوش بین باشید، یا احیانا سوسک بالداری که جز مسئول شب کسی جرات
کشتنش را ندارد. همیشه استغفار کنید و به باری تعالی پناه ببرید.
فراهم شدن امکان درس خواندن در اتاق، از موارد حقیقتا شاذ
است! توصیه می کنیم هرچه زودتر یک میز از سالن مطالعه ی خوابگاه را صاحب شوید.
ترم های اول استفاده از سینمای خوابگاه، موجب تمدد اعصاب
است! دوست و خوراکی یادتان نرود.
نمی توانید از یک دانشجوی غیرفنی توقع داشته باشید مثل شما
همیشه سرش در کتاب و پروژه باشد و غیر از دو ساعت قبل امتحان درسی بخواند.
مفیدترین راه این است که کان لم یکن تلقی شان کنید!
تنهایی ها و دلتنگی های خوابگاه فرصت خوبی برای نزدیک شدن
به خداوند هستند، لطفا با وایرلس پرشان نکنید!
پیشنهاد می شود تلفن را همیشه از سه شاخه بکشید، مگر آن
ساعت و دقیقه ی خاصی که با کسی که می خواهد تماس بگیرد هماهنگ کرده اید. اگر غفلتا
فراموش کنید بعد از اتمام حرفتان دوباره قطع کنید، خواب شبتان رسما حیف شده است!
نگران نباشید، صدایی که هم اکنون می شنوید ناشی از ترکیدن کنسروی
است که وقت شوخی و خنده با هم اتاقی ها، پاک فراموشش کرده اید. فریاد مسئول شب را
که این ظرف برای کیست جدی نگیرید، کاملا خونسرد به آشپرخانه بروید و صحنه ی چرب و
گلکاری شدن زمین و دیوارها را از دست ندهید، جهت عدم شناسایی راه تقیه در پیش
گیرید و در جمع، قربة الی الله فحشی هم نثار صاحب کنسرو بکنید!
بیت الزهرا، یا نمازخانه ی ساختمان هفتاد چمران، در سخت
ترین لحظات، یک دنیا آرامش بهتان می دهد. دوستان خوبی هم پیدا می کنید. فراموشش
نکنید...
همه ی شما در تعطیلات دلتان برای خوابگاه و هم اتاقی هایتان
تنگ می شود. بله! حتی شما دوست عزیز!