بنده دعواى اصلاح طلب و اصولگرا را هم قبول ندارم؛ من این تقسیم بندى را غلط مى دانم. نقطه ى مقابل اصولگرا، اصلاح طلب نیست؛ نقطه مقابل اصلاح طلب، اصولگرا نیست. نقطه ى مقابل اصولگرا، آدم بی اصول و لاابالى است؛ آدمى که به هیچ اصلى معتقد نیست؛ آدم هرهرى مذهب است. یک روز منافع او یا فضاى عمومى ایجاب مى کند که به شدت ضدسرمایه گذارى و سرمایه دارى حرکت کند، یک روز هم منافع اش یا فضا ایجاب مى کند که طرفدار سرسخت سرمایه دارى شود؛ حتى به شکل وابسته و نابابش! نقطه ى مقابل اصلاح طلبى، افساد است.
بنده معتقد به اصولگراى اصلاح طلبم؛ اصول متین و متقنى که از مبانى معرفتى اسلام برخاسته، با اصلاح روش ها به صورت روزبه روز و نوبه نو. ما باید روش ها را اصلاح کنیم. در روش ها اشتباه و
نقص وجود دارد. گاهى به مرحله اى مى رسیم که امروز دیگر جواب نمى دهد؛ باید مرحله ى دیگرى را شروع کنیم. حفظ اصول و اصلاح روش ها، معناى اصلاح طلبى است.
البته از نظر امریکاىی ها اصلاح یعنى ضدیت با نظام جمهورى اسلامى. رضاخان آمد اصلاحات راه انداخت؛ محمدرضا هم آمد اصلاحات راه انداخت؛ این همان چیزى است که بنده گفتم اصلاحات امریکایی. این اصلاحات به درد خودشان مى خورد. ملت ایران اصلاح را براساس اصول خود انجام مى دهد.
دیدار با دانشجویان و اساتید دانشگاه هاى استان کرمان، 19 اردیبهشت، 1384