در داخل دانشگاه به مسئلهى فرهنگ خیلى باید پرداخت؛ خیلى بایستى به مسئلهى فرهنگ در داخل محیط دانشگاه اهمیت داد، البته رسالت اصلى دانشگاه علم است و در این شکى نیست .
اینکه میگویند در همهى آحاد مردم همدلى ایجاد بشود؛ خوب، این چیز خیلى مطلوبى است، اما کار آسانى نیست؛ مقدماتى لازم دارد؛ اما تربیت فرهنگى دانشجو از آغاز کار ممکنى است؛ مدیریتهاى اساسى دانشگاهها میتوانند این منظور را با برنامهریزى تأمین کنند. این منظور میتواند در کتابهاى درسى تأمین شود، در انتخاب استاد تأمین شود، در برنامههاى گوناگونى که براى دانشجو گذاشته میشود، میتوان اینها را تأمین کرد؛ منتها کار بسیار ظریفى است.
باید به مسئلهى فرهنگ نگاه مدبرانه داشت. خود علمآموزى، یک فرهنگ است. اگر چنانچه ما به مسئلهى فرهنگى در دانشگاه توجه کنیم، آن وقت هم دانشجوى ما عاشق و راغب به علم میشود و دنبال علم و تحقیق میرود - صرفاً دنبال مدرک نیست - هم استاد ما از حالت اداى تکلیف در کلاس درس خارج میشود. در موارد بسیارى از خود دانشگاهها به ما گزارش میکنند که درسهاى بعضى از اساتید یک اداى تکلیفى است؛ همین که بالاخره بیایند و درس موظفى خود را بدهند و بروند. در حالى که در تدریس استاد، مسئله نباید مسئلهى اداى تکلیف باشد؛ مسئلهى عشق، علاقهى به علم، علاقهى به تربیت دانشجو؛ اینجورى باید باشد.
ما میتوانیم این جوان را صبور، قانع، مایل به کار، مایل به تحقیقات، اهل کار جمعى، اهل اغماض، اهل تغلیب عقل بر احساس، اهل انصاف، اهل وقتشناسى، اهل وجدان کارى تربیت کنیم؛ میتوانیم هم عکس این صفات را در او تزریق کنیم. واقعاً این جوانى که در اختیار دانشگاه قرار میگیرد - یک جوان هجده نوزده ساله - در خور این تربیت هست. در دورههاى بخصوص لیسانس - این دورهى اول - میتوان روى این مسئله واقعاً فکر کرد، برنامهریزى کرد. شما میتوانید یک نسلى را به وجود بیاورید که این نسل داراى این خصوصیات اخلاقى باشد. این هم برنامهریزى میخواهد؛ این با پوستر و با دستور و با اینها درست نمیشود.
همان طور که شما براى کار علمى نیاز به برنامهریزى دارید و باید برنامهى کلان ترتیب بدهید، براى این کار هم برنامهى کلان لازم است. این برنامهى کلان هم توى خود دانشگاه باید انجام بگیرد؛ این چیزى نیست که ما بگوئیم بیرون دانشگاه انجام بدهند، به دانشگاه ابلاغ کنند؛ اینها حکمى نیست که با حکم بشود این کارها را کرد؛ اینها کارهائى است که باید از درون دانشگاهها بجوشد. من اینها را عرض میکنم تا انشاءاللَّه این زمینه و ذهنیت به وجود بیاید و روى مسئلهى فرهنگى در دانشگاه کار بشود.
البته یک بخش مهم کار فرهنگى هم، کار دینى است؛ با دین مأنوس کردن، با عبادت انس دادن، لذت عبادت را چشاندن. واقعاً یکى از سیئات دوران پهلوى همین است که اینها مجموعهى تحصیلکردهها را از آن وقت از مسائل دینى منقطع کردند؛ از قرآن منقطع کردند، از صحیفهى سجادیه منقطع کردند، از نهجالبلاغه منقطع کردند؛ بعد هم همان حالت تقریباً بعد از انقلاب ادامه پیدا کرده. البته سى سال - یک نسل- از شروع انقلاب گذشته، خیلى کارها میتوانسته انجام بگیرد؛ لیکن ما همان رویّه را دنبال کردیم.
*بیانات مقام معظم رهبری در دیدار وزیر علوم و استادان دانشگاه تهران 13/11/88