نویسنده: محمدعلی اورعی
صحبت بر سر دو نوع مدیریت است که از ابتدا با هم متفاوت و به نوعی معارض میباشند: «مدیریت حقگرا» و «مدیریت واقعگرا».
«واقعیت» چیزی است که در حال وقوع میباشد، صرف نظر از اینکه مورد رضایت خداوند باشد یا نه؛ مدیریت واقعگرا عبارتست از شناخت وضعیت موجود و تطبیق خود با آن برای بهرهمندی؛ در حال ماندن و نهایتاً اندکی جلوتر را دیدن. در مقابل، «حق» چیزی است که مورد رضایت خدا و از جانب اوست «قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکُمْ»؛ مدیریت حقگرا عبارت است از شناختن حق، ایمان به آن و سپس عزم و عمل برای رسیدن به آن؛ از حال و واقعیت بیرون آمدن و آیندهی مورد رضایت خدا را نگریستن و بر اساس آن رفتار کردن. به «واقعیتهای دنیا» دل نبستن و در پی «بایدهای الهی» بودن.
بارزترین نمودهای مدیریت حقگرا را میتوان در رفتار انبیاء و رسل و اهلبیت(ع) مشاهده نمود. رفتار انبیاء(ع) که در آیات قرآن از آن یاد میشود، مملو از حقخواهی و حقجویی است. اگر از منظری صحیح و الهی به تاریخ زندگی پربرکت مادیِ اهلبیت(ع) نگاه کنیم و از سر جهل ایشان را مقید به مکان و زمان ندانیم [که این ظلم بزرگی است، زیرا ایشان امامِ زمان و مکانند] میبینیم این حقگرایی در بالاترین درجات وجود دارد.
یک مثال قرآنی از مدیریت حقگرا را در حضرت موسی(ع) بنگریم. لَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسىَ بِایاَتِنَا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَکَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلىَ النُّورِ وَ ذَکِّرْهُم بِأَیَّامِ اللَّهِإِنَّ فىِ ذَالِکَ لاَیَاتٍ لِّکلُِّ صَبَّارٍ شَکُور [ابراهیم- 5]
موسی(ع) با آیاتی ارسال شده، تا قومش را از ظلمات به سوی نور خارج کند و آنها را به ایامالله متذکر شود. امام باقر(ع) در حدیثی در خصالِ شیخ صدوق، ایامالله را اینگونه معرفی میکنند: «ایامالله عزّوجلّ ثلاثة: یوم یقوم القائم، و یوم الکرة، و یوم القیامة». موسی(ع) قومش را به سه یوم متذکر میشود. یکی از این ایام، یومالله ظهور است. موسی (ع) در فضای ظهور زندگی میکند و حداقل آنجا را هدف گرفته است. ایشان در آن روز و یا چند سال بعد و حتی2000 سال بعد نیز زندگی نمیکند. این نوع مدیریت را در همهی انبیا میتوان مشاهده نمود. شعیب(ع) به قومش میفرماید: «بَقِیَّتُ اللَّهِ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ وَ ما أَنَا عَلَیْکُمْ بِحَفیظ» [هود – 86]
عموم کسانی که در مقابل انبیا و اهلبیت(ع) قرار داشتند و بسیاری از افرادی که به ظاهر از تابعین آنها بودند، جزو مدیران واقعگرا هستند. نصیحتهای برادرانهی! ابنعباس و محمدبنحنفیه در قبال امام حسین(ع) گویای این موضوع است. محمدبنحنفیه به امام(ع) میگوید: «به مکه برو اگر آنجا برایت امن بود این همان است که تو دوست دارى و من مىخواهم وگرنه به یمن برو که آنان یاران جدّ و پدر تواند و آنان مهربانترین و بامحبتترین و مهماننوازترین و خردمندترین مردمند. اگر سرزمین یمن برایت امن ماند که خوب وگرنه به شنزارها و شکاف کوهها رفته از شهرى به شهر دیگر کوچ کن تا ببینى کار این مردم به کجا مىکشد و خدا میان تو و این قوم تبهکار داورى مىکند».
امام خمینی(ره) یک نمونهی بارز از مدیران حقگرا هستند. بیشتر رفتارهای این مرد خدا متفاوت با زمان خودش میباشد. نگاه او به قلّه بود و به متاع دو روز دنیا چشم ندوخته بود. ایشان چنین میفرماید: «ماییم و تحت عنایات خداى تبارک و تعالى و پرچم توحید که همان پرچم امام حسین(ع) است. وقتى این اعلام را شما به دنیا کردید و معلوم است پشت سر این اعلام، دنیا بر ضد شما خواهند قیام کرد، از اول باید توجه به این معنا بکنید که ما هم همان طورى که سیّدالشّهدا در مقابل آن همه جمعیت و آن همه اسلحهاى که آنها داشتند، قیام کرد تا شهید شد. ما هم همین طور، ما هم براى شهادت حاضریم». [صحیفه امام- ج17- ص 59]
نتیجهی مدیریت واقعگرا این است که بر اساس واقعیّات موجود، مدیران برای رسیدن به منفعتهای مادی حاضر به مصالحه با دشمنی میشوند که شمشیر را علیه اسلام ناب بیرون کشیده است و در نتیجه از دین، به جز ظاهر و پوستهای باقی نمیماند و افرادی که ظاهر مذهبی دارند، دزدان و شیطان صفتان را برای تکاثر و توسعه همراهی میکنند.
امام خمینی(ره) این دست پروردهی اهلبیت(ع) در نقطه مقابل این نگاه این گونه میفرمایند: «مسئولان ما باید بدانند که انقلاب ما محدود به ایران نیست. انقلاب مردم ایران نقطه شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام به پرچمدارى حضرت حجت- ارواحنا فداه- است که خداوند بر همه مسلمانان و جهانیان منّت نهد و ظهور و فرجش را در عصر حاضر قرار دهد. مسائل اقتصادى و مادى اگر لحظهاى مسئولین را از وظیفهاى که بر عهده دارند منصرف کند، خطرى بزرگ و خیانتى سهمگین را به دنبال دارد. باید دولت جمهورى اسلامى تمامى سعى و توان خود را در اداره هر چه بهتر مردم بنماید، ولى این بدان معنا نیست که آنها را از اهداف عظیم انقلاب که ایجاد حکومت جهانى اسلام است منصرف کند.» [صحیفه امام - ج21 - ص327]
متاسفانه در جمهوری اسلامی نیز اکثر مدیران واقعگرا بوده و هستند. مثلاً امام عزیز بارها در مورد رابطه با حُکّام سفاک سعودی که بزرگترین اخلالگران وحدت جهان اسلام هستند، هشدار دادند که ما از آلسعود و آمریکا نمیگذریم و برای مثال اینگونه فرمودند: «حکومت سعودى مطمئن باشد که امریکا لکه ننگى بر دامنش نهاده است که تا قیام قیامت هم با آب زمزم و کوثر پاک نمىشود و خونى که از دل اقیانوس بزرگ ملت ما بر سرزمین حجاز جارى شده است، زمزم هدایتى براى تشنگان سیاست ناب اسلام گردیده است که ملتها و نسلهاى آینده از آن سیراب و ستمکاران در آن غرق و هلاک مىشوند و ما همه این جنایتها را به حساب امریکا گذاشتهایم و به یارى خدا و در موقع مناسب به حساب آنان خواهیم رسید و انتقام فرزندان ابراهیم را از «نمرود»ها و «شیاطین» و «قارون»ها خواهیم گرفت. و مجدداً تأکید مىکنم که اینها بهاى گران حاکمیت نه شرقى و نه غربى و استقلال و آزادى و اسلام خواهى ماست» [صحیفه امام- ج20- ص351]
در مقابل نوع مدیریت امام خمینی(ره)، مدیریت افرادی در جمهوری اسلامی وجود دارد که به راحتی با سعودیها رابطه برقرار کردند و با آنها مصالحه کردند. این افراد نه خائن هستند و نه منافق؛ لکن این رفتارشان ناشی از بینشی ضعیف بوده که حاکی از واقعگرا بودن ایشان و نداشتن عزم برای رسیدن به قلّههای حق است.
افرادی که در جمهوری اسلامی در زمان ریاست خودشان و اکنون دائما صحبت از تنش زدایی میکنند را نیز باید از مصادیق بارز این نوع مدیریت دانست. نگاهی که عزت ملی را زیر سوال میبرد و به کلی با اهداف انقلاب اسلامی در تعارض است. تنشزدایی از منظر آقایان یعنی سکوت در برابر ظلم و بیعدالتی موجود در جهان، برای به دست آوردن آنچه ایشان آن را آبرو و وجهه بینالمللی مینامند تا مبادا خدای نکرده دُوَلِ راقیه تصمیم بر تحریم روابط با ایران اسلامی! بگیرند.
رهبر معظم انقلاب در مقایسه این دو نوع مدیریت بارها صحبت کردهاند و ملت و مسئولین را برای رسیدن به آرمانها ترغیب و تشویق نمودهاند و به راستی ایشان را باید جزو حقگراترین مدیران دانست. برای مثال امسال در دیدار مردم قم به مناسبت سالروز 19 دی، فرمودند: «اگر شما ملت عزیز ما، شما جوانهاى خوشروحیه و پرتوان و عازم، در این راهى که دارید میروید، ایستادگى کنید، شک نکنید که در زمان خود، در زمان متناسب، تمام آمال و آرزوها و داعیهها و شعارهاى ملت ایران نه فقط نسبت به خود این کشور، بلکه نسبت به دنیاى اسلام و امت اسلامى و جامعهى بشرى تحقق پیدا خواهد کرد. هر کارى دورهاى دارد، زمانى دارد؛ در زمان متناسب خود، این آرزوها تحقق پیدا خواهد کرد. ملت ایران به آن نقطهاى که مورد نظر اوست، به دنبال آن حرکت کرده است، اهتمام ورزیده است، خواهد رسید؛ راهش مقاومت کردن است. آن وقت چه اتفاقى مىافتد؟ مسیر تاریخ دنیا تغییر پیدا خواهد کرد؛ مسیر تاریخ عوض خواهد شد. امروز مسیر تاریخ، مسیر ظلم است؛ مسیر سلطهگرى و سلطهپذیرى است؛ یک عده در دنیا سلطهگرند، یک عده در دنیا سلطهپذیرند. اگر حرف شما ملت ایران پیش رفت، اگر شما توانستید پیروز شوید، به آن نقطهى موعود برسید، آن وقت مسیر تاریخ عوض خواهد شد؛ زمینهى ظهور ولىّامر و ولىّعصر (ارواحنا له الفداء) آماده خواهد شد؛ دنیا وارد یک مرحلهى جدیدى خواهد شد. این بسته به عزم امروز من و شماست، این بسته به معرفت امروز من و شماست»