نویسنده: مسعود محبوبی
این روزها بازار مصادره کردن بزرگانی که در بین ما نیستند داغ است؛ عزیزانی همچون چمران و امام موسی صدر و سید مرتضی که شاید بیشتر از اینکه تعلق به جریانی داشته باشند، خود موسس یک جریان بوده اند. و چه بد سلیقگی ای بدتر از آن که در سالروز پرکشیدن یک عزیز، اسم او را مانند ریسمان مسابقه به هر طرف کشید. شاید هفته ی هنر اسلامی که با شهادت سید مرتضی آوینی رغم خورده بهانه ی خوبی باشد برای رجوع به اندیشه های او. اندیشه هایی که اگرچه نه آنچنان توان گفت که حقیقت محض است اما با دلیل و برهان آدمی را به تعقل وا می دارد. نقل است که تفکرات سید مرتضی دائما در حال تحول بود و چه بسا گذشته ی خود را نقض می کرد و حقیقت را آنگونه که در هر زمانی می یافت، نقل می کرد. به دور از تعصب نسبت به آنچه پیش می اندیشیده است. می گویند که او گشایشی کرده در موضوعاتی جدی و باید همت کرد و آنها را به تکامل رساند. می گویند آقا مرتضی اهل مطالعه و پژوهش بوده و اگر کسی می خواهد راهش را ادامه دهد نباید از او عقب تر باشد. مطمئنا نوشته های شهید آوینی بهترین منبع برای درک تفکراتش می باشد. متن روان و منطقی و سراسر ارجاع او، خواننده را همچون دنبال کردن رمانی زیبا، به ادامه ی مسیر می کشاند و منابع نوشتاری و تصویری او خواننده را برای ورود به دنیایی جدیدتر وسوسه می کند. متن زیر قسمتی از سیر مطالعاتی آثار گردآوری شده ی شهید آوینی است که توسط دانشجویان دانشکده فنی تنظیم شده است. مطالب داخل گیومه عین مطالب کتاب است.
یکی از نتایج فوق العاده مهم اصالت ماده این است که انسان شناسی نیز از صراط مستقیم خارج می شود، انسان را حیوانی پیشرفته فرض می کند و تنها وجه تمایز بین انسان و حیوان را داشتن ابزارهایی متکامل برای زندگی می پندارد. در این جاست که تبعات وارونگی مفاهیم به وضوح درک می شود! نیل به لذّات حیوانی متعالی ترین هدف انسانها می شود که برای دسترسی به آن باید شرایط زندگی را به بهترین شکل تغییر داد. بشر جدید برای اینکه در انسانیت خود به کمال بیشتری برسد سعی می کند ابزار زندگی خود را تکامل بخشد تا به شکل گسترده تری در طبیعت تصرف کند و برای تمتع بیشتر از لذایذ دنیوی به دنبال توسعه ی همه جانبه است: "... توسعه جریانی چند بعدی است که در خود تجدید سازمان و سمتگیری متفاوت کل نظام اقتصادی اجتماعی را به همراه دارد. توسعه علاوه بر بهبود در میزان تولید و درآمد، شامل دگرگونی اساسی در ساختهای نهادی، اجتماعی، اداری و همچنین ایستارها و وجه نظرهای عمومی مردم است، توسعه در بسیاری موارد حتی عادات و رسوم و عقاید مردم را نیز در بر می گیرد." (1) در نتیجه توسعه به معنای سمت گیری کل نظامات اقتصادی و اجتماعی(اعم از آموزشی، قانون گذاری، اجرایی ...) در جهت رشد اقتصادی است یا به عبارتی دیگر، اقتصاد باید زیربنا و مبنای همه ی تحولات و برنامه ریزی های فرهنگی و اجتماعی ما باشد! این تعبیر مدرن از توسعه و اقتصاد ثمره ای جز تمدن کنونی غرب ندارد، تمدنی که با تکیه بر بنیانهایی مشخص، حکومت واحد جهانی را تجربه می کند. این نظام استکباری جهانی برای ایجاد وحدت و محکم کردن پایه های قدرت خود از عوامل مهمی استفاده می کند:
«تکنولوژی مدرن را باید اساسی ترین عامل توسعه جهانی استکبار دانست، چرا که از یک سو با ایجاد یک تحولبنیادین در حیات بشر همه تمدن ها را نابود کرده است و تمامی بشریت را در صورت واحدیاز معیشت که آن را بایدمعیشت تکنولوژیکدانست جمعآورده است. و از سوی دیگر، تکنولوژی مدرن همه نیازهای بشر را در جنبه مادی و حیوانیوجودش خلاصه کرده است و با ارضای گسترده این سوائق تا حد اشباع، او را نسبت به حیاتمعنوی خویش غفلت بخشیده و آثار وضعی این غفلت در زندگی انسان امروز اگر چه سختاسفبار است، اما اسفبار تر از آن، جهل مرکبی است که اجازه نمی دهد تا او بر اینغفلت آگاهی پیدا کند.»
«این نظام سلطه جهانی که حاکمبلامنازع آن آمریکاست از لحاظ اقتصادی با یک سیستم جهانی بانکداری که شیرازه آن درکف وال استریت است همه تحولات اقتصادی جهان را کنترل می کند و دلار معیار همه پولهاست. از لحاظ سیاسی نیز این نظام سلطه جهانی نظام واحدی است با حاکمیت آمریکا، ومقابله های درونی آن را هرگز نباید بهیک تعارض ذاتی باز گرداند.» «از لحاظ علمی نیز جهان امروزنظام واحدی است و البته ناگفته نباید گذاشت که آنچه تقدس و اعتبار علوم جدید را تاکنون حفظ کرده همین غفلت فراگیر است، اگر نه، نزدیک به یک قرن است که در نزد بسیاریاز متفکران و دانشمندان غربی، بت تقدس و اعتبار علوم جدید، به خصوص در زمینه علومانسانی فرو شکسته است.» «در جهان امروز تلقی واحدی نیزاز هنر وجود دارد که خواه ناخواه به طور مستقیم یا غیر مستقیم، به همان اهدافمشترک نظام واحد سلطه جهانی استکبار منتهّی می شود.»
«عامل دیگری که سلطه جهانیاستکبار را در اهداف خویش یاری داده این است که انسان ها غالبآضعیف النفس، پای بندعادات و تعلقات و فریفته ی ظواهر هستند و این امر آنان را از سر اختیار به جرگه سرسپردگان این نظام واحد جهانی پیوسته است، چرا که این نظام ظاهرا توانسته است که بههمه حوایج بشر به وجه احسن جواب گوید.»
عامل دیگری «که به نحوی درذیل همان عامل قبل قرار می گیرد ترس است و خصوصاترس از مرگ .میلیتاریسم و توسعه تکنولوژی را نمی تواناز یکدیگر جدا کرد و حتی با عبارت بهتر، باید گفت که میلیتاریسم روح نظام توسعهتکنولوژی و حافظ قواعد و قوانین آن است. آمریکا از طریق ایجاد رعب و وحشت، به طورعلنی یا غیر علنی، با استفاده از شبکه واحد ارتباطات در سراسر جهان، مخالفین خود رابه آنجا می کشاند که حتی جرات ارزیابی نظام میلیتاریستی آمریکا را به خود ندهند.»
1. دیوید لمان، تئوری توسعه