آنگاه که با قدم های تردید و ابهام پیش آمدم ، همه جا را جستم تا بیابم آنچه را که باید و بجویم آنچه را که شاید،
و آن زمان که بس مجذوب و شیفته، بارقه ی نورانی آرمان، نگاه رمیده ام را به خود خواند تا قراری یابد
آن زمان که اوَل ابزار مرا، فطرت فعَال نامیدند و حق طلبی و چشم باز را اول وظیفه ام
و جویای علمی شدم که اصیل بود و پر شرف، شرفی که ابزار نیست و به خودی خود عزیز است و العلم نور
و آنگاه که صفت کرامت را بر دوش استادم و عبادت پروردگارِ علمش را، بر دوش من نهادند
و تشخیص و تدقیق اول پیشه ام گشت و حرکت یک سویه را از طبع مایل به هبوطم، زدودم
دریافتم رسالتی بر گرده ی جوانی ام دارم
و آنگاه در خویشتن خویش بیداری را جست و جو کردم تا که بشناسم این رسالت را
و هویت نو شکل گرفته ام را
و آرمان هایی که تا سر انگشتانم، قدمی اراده طلب میکردند
و بدنبال فهم، فهمی احسن که میلِ به در بر گرفتنش، منطق و تعمَق و بینش و بصیرت را از من طلب میکرد
و خود را مسئول دانستم در قبال خود و جامعه ام و در قبال تاریخ و آینده ام
و در قبال ارزشهایی که جلوه گاه کمی یافته بود
..
و من کماکان خود را مسئول میدانم
چرا که من
"دانش جو"
نام گرفته ام!