سه گانه ی انقلاب اسلامی
نویسنده: محمد ثففی
جمهوری اسلامی برپا شد و «امت» پیروی خود را از آرمان های الهی انسانی «امام» در رفراندوم قانون اساسی نشان دادند. اما «اشرافیت روشنفکری» نمی توانست رابطه ی «امت» و «امامت» را بپذیرد. روشنفکری ای که از زمان تولدش در بین «شاهزادگان مرفه قاجار» عادت کرده بود که یا مردم را مطیع خود ببیند و یا ننگ همراه شدن با این «عوام مرتجع و نادان» را نپذیرد. مارکسیست ها و چپ های التقاطی دانشگاه را عرصه ی ضدیت با «امام و امت امام» کرده بودند و نمی توانستند تحمل کنند که پرچم حمایت از مستضعفین به دست «اخوند های مرتجع» بیافتد. لیبرال های ملی گرا هم در اوج «قلدرمآبی های آمریکا» با در دست داشتن نهادهای دولتی مانع جدی «اسلام گرایی» و «استکبار ستیزی» بودند، آرمان های «امام و امت». این بار اما «دانشجویان خط امام» بودند که به یاری «امام» شتافتند و به اقلیت روشنفکر اشرافی فهماندند که نمی توان در برابر اراده ی «امت» که همان «خط امام» است ایستاد؛ انقلاب فرهنگی و تسخیر لانه ی جاسوسی آمریکا. انقلاب دوم در راستای تثبیت حاکمیت ولایت فقیه و جلوگیری از مصادره ی انقلاب به دست اشراف منورالفکری که قبلاً «مشروطه» را هم مصادره کرده بودند.
جنگ شروع شد و تمام شد. امام رفت. «سازندگی» شروع شد. «توسعه» لوازمی داشت و آن فراموش کردن بعضی چیزها بود. از «اسلام ناب محمدی» تا «بسیج جهانی سربازان اسلام» و از «پابرهنهها و زاغه نشینها» تا «پیشکسوتان جهاد و شهادت» [1]. «نخبگان»ی که روزی همه امت «امام» بودند، «آقا» را یکی در حد خود می دیدند و نه «امام امت». ناله های عدالتخواهانه ی «آقا» به جایی نمی رسید، چون مرام «حاج آقا» از روش «آقا» چرب و نرم تر بود. «امت» بی امام شده بود و نمی دانست با انقلابیون دیروز که حالا همان «اشرافیت» قدیم را با ظاهر اسلامی احیا کرده بودند، چه کند. پرونده های مفاسد اقتصادی خاک می خورد و «قاضی» خود هم پیاله ی «دزدان» شده بود. دوم خرداد شد. بسیاری به یاد «خط امام» و به امید ختم روزگار «اشرافیت» کسی را برگزیدند که از جناح «خط امام» بود؛ بی خبر از این که آن ها پس از مدتی «خط امامی گری»، در حلقه های «کیان» و «آیین» و یا با رانت های شرکت های دولتی و بورسیه های خارج از کشور و دریافت زمین و ... عطای «خط امام» را به لقایش بخشیده اند. اشرافیت تمام نشد بلکه تئوریزه شد و اسلام ناب محمدی احیا نشد بلکه نقد و منکوب شد. و با وجود تمام ادعاها پرونده های مفاسد اقتصادی جناح راست و فن سالار نه تنها زنده نشد بلکه پرونده ی چپ ها هم به آن افزوده شد. «آزادی» و «اصلاحات» هم شد آرمان دلفریبی برای قشری از طبقه ی مرفه و متوسط شهری و نه توده ی مستضعف، همان طبقه ی اشرافی که در ابتدای انقلاب رودروری«امام و امت» ایستادند و به مدد توسعه ی «حاج آقا» امروز فربه تر شده اند و ظاهر اسلامی هم به خود گرفته اند. «امت» امامی می دید و «نخبگانی» که در تملق از «امام» بی همتایند ولی در پیروی از «خط امام»... .
انقلاب سوم دارد راه خود را پیدا می کند؛ انقلابی علیه اشرافیت دولت مردانی که به ورطه ی ثروت اندوزی و فساد غلطیده اند، علیه اسلام آمریکایی که از زیر عبای یاران دیروز امام در آمده... . «ضد انقلاب» در این ورطه نشانه های روشنی دارد: فساد مالی، همراهی با دشمنان مسلم، اشرافیت... این انقلاب در بند افراد و گروه ها نیست بلکه چون انقلاب اول و دوم انقلابی است در راستای سرجای خود نشاندن آن ها؛ شاید نهم دی و بیست و دوی بهمن امسال این را به خوبی دیدیم؛ انقلابی در راستای احیای اسلام سیاسی عدالتخواه و رابطه ی «امام و امت» .
[1] کلیدواژه هایی از کلام حضرت امام خمینی.