من از سال های بسیار طولانی، نسبت به فلسطین و نسبت به اسرائیل نظرهای خودم را کرارا گفته ام و حالا هم می گویم: ما اسرائیل را غاصب می دانیم و در محلی که آمده به طور غصب آمده است، قدس باید نجات پیدا کند و اسرائیل را برواند، دول عربی باید با هم اجتماع کنند و اسرائیل را از زمین های خودشان برانند و دست مستعمرین را کوتاه کنند.
امام روح الله
صحیفه ی نور، ج6، ص470
من هشت سال در لبنان گذرانده ام؛ دورانی سخت و خطرناک و در کوران مبارزه ی مرگ و زندگی و شهادت. من افتخار می کنم که در سازمان های مکتبی لبنان بوده ام؛ حرکت محرومین و سازمان امل که توسط امام موسی صدر تاسیس شده است. من سازماندهی آن ها را به عهده داشته ام. در همه ی جریان های سیاسی و انقلابی لبنان و دیگر کشوهای خاورمیانه بوده ام و بیش از هر کس در جریان اخبار منطقه هستم و زیادتر از همه در سرنوشت شیعیان دخالت داشته ام و از آن اطلاع دارم و از جنایت ها و خیانت هایی که به مردم محروم شیعه رفته است قلبم مجروح است. من از جبل عامل آمده ام. من آمده ام که جان خود را فدا کنم تا رسالت مقدس اسلام پیروز شود و این ظلمت کفر و جهل و فساد برای همیشه ریشه کن گردد...
شهید مصطفی چمران، فارغ التحصیل الکترومکانیک، دانشگاه تهران
نویسنده : موسی رضائیان
دوران پهلوی : رابطه بین ایران و اسرائیل در دوران پهلوی اگر چه رابطه ای دیپلماتیک نبود اما از لحاظ اقتصادی، سیاسی و فرهنگی آنچنان گسترده بود که ایران به عنوان متحد اسرائیل در خاور میانه معرفی می شد. با ظهور امام خمینی در ایران و شکل گیری انقلاب اسلامی به دست مردم استکبار ستیز ایران گزاره ای به نام ایران-اسرائیل رنگ و بوی تازه تری به خود گرفت. این بار نه تنها ایران،متحد اسرائیل شناخته نمی شود بلکه امروزه شاید تنها دشمن اسرائیل در کشور های حوزه خلیج فارس نظام جمهوری اسلامی ایران باشد. پس از رحلت امام و ظهور دولت های بعدی این عدم رابطه، گاهی کمرنگ تر می شد. لازم به ذکر است که در تل آویو خیابانی به اسم کوروش کبیر وجود دارد که در زمان پهلوی این نام انتخاب شد.
دولت سازندگی : در ماجرای ایران گیت یا «ایران کنترا» یا همان مک فارلین که در دوره رونالد ریگان رییسجمهور وقت آمریکا و در خرداد 1365 روی داد، مقداری سلاح آمریکایی از طریق اسرائیل به ایران فروخته شده بود.هاشمی از جزئیاتی در ماجرای مک فارلین خبرداشته که حتی شخص امام هم از آن جزئیات بیخبر بوده است. ماجرای مک فارلین بعد های زیادی هم در پشت پرده برای هاشمی داشت از طرفی هم شروع ارتباط میان ایران و آمریکا(اسرائیل) تمام ماجرای مک فارلین بسیار سری بود. اما بعد از اینکه مسئولین نظام مثل هاشمی رفسنجانی متوجه شدند که سلاح ها از طریق اسرائیل آمده و برچسب اسرائیلی دارد تماماْ برگرداندند. در ادامه گروهی از آمریکا برای مذاکره با ایران می آیند که شخص مک فارلین هم در میانشان بوده اما امام به محض اطلاع از ورودشان به ایران می گوید اینها برای چه آمده اند؟ با اجازه چه کسی؟ برگردانیدشان!
دولت اصلاحات : بزرگترین مشکل دولت اصلاحات ، اعتقاد به برقراری رابطه با اسرائیل است. این نگرش بار ها و بار ها توسط افراد مختلفی از دولت بیان شد. عده ای از درون احزاب تند روی مشارکت و کارگزاران و سازمان مجاهدین انقلاب همواره سعی در از بین بردن زشتی رابطه با اسرائیل داشتند.از نمونه های واقعی این دوران می توان به مصافحه موشه کاتساو(رئیس جمهور اسرائیل) و محمد خاتمی اشاره کرد. گرچه محمد خاتمی این خبر را تکذیب کرد! اما شواهد و قراین موجود حاکی از مصافحه این دو است. نمونه ای دیگر از این نگاه در وقایع پس از انتخابات 1388 دیده شد . روز قدس غایت نظری اصلاحات را به معرض نمایش گذاشت. شعار" نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران" چه معنایی جز تضاد با سخنان امام دارد؟! روح وتفکر ضد انقلابی دیگر چه مصداقی میتواند داشته باشد. سران صهیونیسم در چندین برهه زمانی از سران فتنه حمایت کردند و همواره در پی تسلیح این جنبش بوده اند." ما با تمام کشورها به جز اسرائیل به دلایل عقیدتی رابطه خواهیم داشت... البته اگر سیاست زیرکانه در پیش گرفته شود، حتی شاید با اسرائیل نیز بتوان در مسائلی همکاری کرد."(سهیلا جلو دار زاده)
دولت نهم : با ظهور محمود احمدی نژاد به عنوان رییس دولت جمهوری اسلامی، نگرش به اسرائیل از فاز قبلی به حالتی جدید تبدیل شد و دیپلماسی ایران به طور کلی تغییر کرد و شکل جدید تری به خود گرفت که در اصول با مبانی امام مشترکات زیادی داشت. مشی استکبار ستیزانه دولت نهم اولین و بزرگترین اختلاف استراتژیک با دول قبلی بود. با اینکه رییس دولت نهم از تئوری امام صحبت می کرد و د رچهار چوب آن عمل می کرد اما متاسفانه یکی از نزدیکان رئیس جمهور در سخنانی مردم ایران را دوست مردم اسرائیل دانست.گرچه بعدا سخنانی در توجیه این نظر آمد اما این سخن مصداقی دیگر از سرپیچی است.
نقل دوم: مای ما
مقوله ای ست در باب جنگ های قلعه ای و میدانی. رضا امیرخانی ماحصل مباحثه ی رو در رو با سید حسن نصرالله را این چنین می نگارد:
در عالم جنگ ها را به دوگونه ساختاری افراز کرده اند. جنگ های قلعه ای و جنگ های میدانی .سیرِ تمدنیِ بشری نشان می دهد که جنگ آورانِ عالم آرام آرام از جنگ های قلعه ای به سمتِ جنگ های میدانی تغییرِ ساختارِ نظامی داده اند.
نویسنده: به کوشش هدی متقی مهر
· نقل اول: مای آن ها
انسانها در طول تاریخ و در عرض جغرافیا خود را در واحدهای جمعی یا به عبارتی واحدهای اجتماعی ـ سیاسی گوناگونی دیدهاند. زمانی مردم شهر آتن وطن خویش را در محدوده ی همان شهر و هموطنان خود را شهروندان آتن میدیدند. قلمرو سیاسی حکومت آتن هم همان شهر بود. جامعه یا واحد سیاسی ـ اجتماعی که مردم آتن و دیگر مردم یونان باستان خود را عضوی از آن میدانستند، نظام «دولت ـ شهر» (City-State) بود. در زمانی مردمی بودند که هموطنان خویش را لزوماً هر آن کس که در محدوده ی جغرافیایی مشترک یا شهری مشترک زندگی کند، نمیدیدند. دو قبیله اوس و خزرج علیرغم اشتراک در جغرافیای زندگی، خود را دو جامعه و دو واحد سیاسی ـ اجتماعی مجزا میدیدند هر چند از یک جنس: جنس قبیله. در بخش دیگری از تاریخ، مردم تحت حاکمیت پادشاهانی چون اسکندر، کوروش و آتیلا و... نیز خود را محصور در یک خود جمعی میدیدند که مرزهای آن قلمرو پادشاه بود که بسته به میزان قدرت و کشورگشایی او افزوده یا کاسته میشد. اما اکنون جهان معاصر بر اساس کدام نوع از انواع الگوهای سیاسی ـ اجتماعی نظم یافته است؟
انقلاب فرانسه نقطه عطفی بود در سیر تحول جنسیت نظامهای سیاسی ـ اجتماعی حاکم و چینش این واحدها در اروپا و بعدها دیگر نقاط جهان. با انقلاب فرانسه و روی کار آمدن ناپلئون و لشکرکشیهای وی، نوع و جنس جدیدی از نظام سیاسی ـ اجتماعی که طی سالهای قبل از انقلاب توسط نظریهپردازانی چون ژان بدن، توماسهاپس و ژان ژاک روسو تئوریزه شده بود، برای اولین مرتبه در فرانسه به فعلیت رسید و به سرعت به دیگر مناطق اروپا گسترش یافت؛ تا جایی که چند دهه پس از انقلاب این نظام سیاسی ـ اجتماعی جدید تحت عنوان «دولت ـ ملت » (Nation-State) جایگزین نظام سیاسی اجتماعی سنتی حاکمیت سهگانه کلیسا، پادشاه و فئودالها گردید.
نظام سرمایهداری حاکم بر فرانسه همچون دیگر محصولات انقلاب خویش، الگوی نظام سیاسی ـ اجتماعی مولود این انقلاب را نیز ابتدا به ممالک اروپایی و سپس دیگر نقاط جهان صادر کرد. صدور و استقرار کامل واحدهای سیاسی ـ اجتماعی جدید تحت عنوان «دولت ـ ملت» اندکی بیش از یک قرن و تا پایان جنگ جهانی اول طول کشید. به طوری که پس از آن دیگر حتی مردم سرزمینهای غیر اروپایی نیز احساس هویتی یافته بودند؛ «ملت». مردمی که تا پیش از جنگ جهانی اول خود را ، مستقل از دیگر همجواران نمیدیدند ناگهان هر یک به ملتی ظاهراً مستقل و مجزا دستهبندی و بستهبندی شدند. گاه خطکشیهای ملی از میان یک قوم میگذشت و آن را در چند ملت مجزا دستهبندی میکرد. ملاک این خطکشیها و دستهبندیها چه بود؟ گفته میشد: «ملیت».
طی دو دهه اول قرن بیستم بنیان نظامهای سیاسی ـ اجتماعی سنتی در بخش عظیمی از شرق فروریخت و جای خود را به واحدهای سیاسی ـ اجتماعی «دولت ـ ملت » داد. دیگر در نطقهای رهبران سیاسی و روشنفکران و تحصیلکردگان اروپادیده هر کجا سخن از «ما» بود، ذهنها متوجه همان هویت نوظهور میشد؛ «ملت». طی یک دهه ملت هایی متولد شدند که اساساٌ هیچ سابقه ی حیات تاریخی در چارچوب یک واحد اجتماعی مستقل را نداشتند و یا قرنها از مرگ سیاسی اجتماعی آنها گذشته بود. دیگر اگر کسی سخن از ضرورت حمایت و دفاع از مسلمانان فلسطین که به دست استعمار انگلیس و صهیونیسم آواره میشدند، به میان میآورد، بلافاصله جواب میشنید: «چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است.» ملت های مسلمان منطقه به زندانیان تازه استقلال یافتهای تبدیل شده بودندکه هر یک برای خود هویتی مستقل و لاجرم منافع ملی مستقل خود را داشتند. و در این فضا و ساختار جدید تنها زمانی رهبران سیاسی و روشنفکران هر ملت اجازه دفاع و حمایت تودههای مسلمان منطقه از یکدیگر یا فلسطین را میداند که این حمایت و دفاع در چارچوب «منافع ملی» تعریف شده باشد و نه فراتر از آن (1)
·
نویسنده: به کوشش میثم زعفرانی
1) چه کسانی برای صدام عزاداری کردند؟
از شایعاتی که از زمان اعدام صدام در جامعه ایرانی رواج داشت بحث عزاداری فلسطینیان و سران حماس برای صدام ملعون بود که با پخش تصویری از یک کودک فلسطینی که عکس صدام را در دست گرفته بود، قوت گرفت. پاسخ به این سوال را می توان از مصاحبه روزنامه همشهری با یکی از سران حماس اندکی پس از اعدام صدام دریافت. او در پاسخ به خبر نگار که از او این شبهه می پرسد : "وقتی صدام اعدام شد جنبش حماس سه روز عزای عمومی اعلام کرد و او را شهید نامید.با توجه به نظر و احساس مردم ایران نسبت به صدام این اقدام چه معنایی دارد؟ "
جواب نماینده حماس:"من نمی دانم این خبر از کجا آمد وچه کسی در پس انتشار این خبر بی اساس و دروغین بود. درج این خبر با آن ابعاد گسترده برای ما هم جای سوال دارد. ما نه مراسمی برای عزاداری برگزار کردیم و نه حتی یک ساعت عزای عمومی اعلام کردیم. نه شعار دادیم و نه عکس او را بالای سر گرفتیم.این خبر ها بی اساس و دروغ است. ما معتقدیم دست هایی در پس تدوین و نشر این خبر در رسانه ها و مطبوعات ایران وجود داشته و ... "
2)زمین های مردم فلسطین را چه کسی خرید؟
یک یهودی به نام هرتزل در اواخر قرن نوزدهم خواستار ایجاد یک دولت یهودی شد و دولت را برای ظهور منجی واجب دانست. در ابتدا از سوی صهیونیست ها برخی کشور های دیگر مانند آرژانتین و... برای تشکیل این دولت مطرح شد اما در نهایت با سلطه انگلیس بر فلسطین برای تجزیه عثمانی و اعلامیه بالفور- وزیر خارجه انگلیس- سرزمین فلسطین به عنوان مکان تشکیل دولت صهیونیستی انتخاب شد و از این لحاظ نزاع آغاز گردید.یهودیان بسیاری به فلسطین مهاجرت کردند و تلاش کردند تا ساکنان اصلی فلسطین را از این منطقه بیرون کنند تا دولت کاملا یهودی خود را بنیان نهند. در ابتدا یهودیان مبادرت به خرید زمین می کردند اما پس از آنکه مفتی های فلسطین فروش زمین را حرام اعلام کردند به زور متوسل شدند. اسرائیل از آن جهت غاصب خوانده می شود که 97 درصد زمین های اسرائیل با جنگ و کشتار فلسطینیان و اخراج آنها از سرزمین هایشان به دست آورد. به عنوان مثال در سال 1948 که اسرائیل شکل گرفت ساکنان 531 روستا و شهر فلسطینی و جمعا 900 هزار نفر را از خانه و کاشانه بیرون راندند.
3) مسجد قبه الصخره یا مسجد الاقصی؟
مسجد الاقصی قبله اول مسلمین جهان است و در روایات آمده است که فتح قدس در زمان ظهور حجت مربوط به این مسجد است. مسجد قبه الصخره نیز دراسلام مکان مقدسی است زیرا مرحله دوم سفر پیامبر گرامی اسلام (ص) در شب معراج و عروج ملکوتی ایشان از این مسجد مبارک آغاز شد. مجموعه حرم قدسی از اماکن مهم در تاریخ انبیا بوده است.
اما مجموعه حرم قدسی نیز از تعرض فرهنگی صهیونیسم در امان نبوده است. امروزه به دلیل ممنوعیت عکس برداری از مسجد الاقصی توسط صهیونیسم ، تصویر مسجد قبه الصخره به جای مسجد الاقصی در نزد افکار عمومی پذیرفته شده است و عکس ها و تصویر های کمی از مسجد الاقصی در دست است. حال سوال اساسی اینجاست که هدف از این کار چیست؟
بر اساس اعتقاد مسلمین بنای مقدس مسجد الاقصی توسط حضرت سلیمان در شهر بیت المقدس بازسازی شده است اما در تفکر یهودیان و مسیحیان که به حضرت سلیمان تهمت کفر می زنند، حضرت سلیمان معبد سلیمان که محل جمع آوری بتها بود را بنا کرده است. از این رو در تفکر صهیونیست و اوانجلیکال ها ، تخریب مسجد الاقصی و ساختن معبد سلیمان برای ظهور منجی عنصری کلیدی است. لذا برای اینکه مسلمانان از تخریب مسجد الاقصی غافل بمانند، ایجاد انحراف در مصداق مسجد الاقصی امری است که صهیونیسم با قدرت رسانه ای فراماسون در دستور کار دارد.
4) مردم فلسطین ناصبی هستند یا شافعی؟
برخی رسانه های بی نام و نشان با بیان مطالبی اظهار داشتند که حماس، گروهی ناصبی و دشمن اهل بیت است. حال بایستی به تحلیل این موضوع پرداخت که حقیقتا مردم فلسطین بخصوص اهالی نوارغزه چه مذهب و عقایدی دارند.
الف) بیشتر مردم فلسطسن شافعی هستند و اتفاقا ابو عبدالله محمد ابن ادریس شافعی، رهبر این فرقه متولی غزه بوده است. در مورد شافعی بودن مردم فلسطین می توانید به منبع زیر رجوع کنید.
" الموسوعه المیسره فی الادیان و الوذاهب المعاصره ، ج 2، صفحه124 "
ب)در میان خبر های منتشر شده از تهاجم رژیم صهیونیستی ، مسجد علی ابن ابیطالب توسط جنگنده های اسرائیلی در روز 10 دی بمباران شد. چگونه ممکن است مردمی که دشمن اهل بیت هستند اسم علی(ع) را بر مساجد خود بگذارند.
ج)همچنین چندین مسجد دیگر نیز با نام اهل بیت علیهم السلام در غزه مزین شده است.
لازم به ذکر است پیروان مذهب شافعی در میان اهل تسنن نزدیکترین عقاید را با اهل تشیع دارند.
نویسنده: محمد فیاض بخش
1- زمانیکه یهودیان سرمایه دار تحت حمایت بورژوازی اروپایی، با نفوذ در صنف بنّایان و ساختمان سازان دوره گرد قرن 18 اولین لژها را در انگلیس و فرانسه تشکیل دادند (1717)، خود را franemason به معنای «بنّای آزاد» نامیدند. بنّایی که مثلا قرار است بنای عظیم انسانی را در سرتاسر جهان معماری کند! البته این معنا ارتباط چندانی با ماهیت شوینیستی و جهان?وطنِ ماسونیسم ندارد.
2- نمادها و شعارهایی که از ابتدا سرمشق معارف ماسونی قرار گرفت و هنوز هم پابرجاست غالبا سبقه ی یهودی دارد. به طوری که روی دیپلمهای فراماسونری نقش واژه یهود(خدای بنی اسرائیل در تورات) به زبان عبری درج شده است. یا اینکه درجات عالی و گراندماستر 33گانه لژها از تاریخ قوم یهود گرفته شده است. در مراسمها نیز سرود تقدیس از آیات تورات به همراه آهنگ معروف «ملکمب» نواخته میشود. همچنین لژها به مثابه یک نمونه کوچک از معبد سلیمان انگاشته میشوند. اوج این نزدیکی ها پس از کنگره ی بال در سال 1897 که یهودیان نژادپرست افراطی خود را صهیونیست نامیدند، آشکار میشود به طوریکه ارتباط تنگاتنگی بین بین لژهای فراماسونی و صهیونیسم پس از این سال برقرار میشود.
3- مبنای معرفتی فراماسونری برپایه تئوری جهانِ وطنی-کاسموپولتیسم- و با شعار: «آزادی، برابری، برادری» با قرائت لیبرالیستی از واژه های مذکور، شکل میگیرد. اگرچه ماسونیسم، با لفظ «معمار کائنات» تفسیری از خدا ارائه میدهد، اما منظور، خدای ساعت سازِ دئیست ها است. خدایی که عالمی ساخته، اما از این به بعد برنامه ای برای اداره آن ندارد و حالا عرصه برای جولان اومانیسم خالی شده است.
4- واکاوی و تبارشناسی این جریانِ از نطفه یهودی، همواره نام متفکران و روشنفکران قرن 18 به بعد و طبقه بورژوا و سیاستمداران غربی را به میان می آورد. جرج واشنگتن اولین رییس جمهور آمریکا، برادران لوئی شانزدهم، شاهزاده ویلز، انقلابی نام دار فرانسه "میرابو"، تزارپتر سوم، گریبایدوف سفیر روسیه در ایران، ادوارد هفتم پادشاه انگلیس، اندیشه گران و نویسندگانی چون لئون تولستوی، مونتیسکیو، ولتر، روسو و ... همگی از اعضای لژهای ماسونی بوده اند. اما بیش از اینکه فراماسونری، سرمایه داران را به خدمت روشنفکران درآورده باشد، روشنفکران و فلسفه سازان را جاده صاف کن سرمایه داران قرار داده است. قدرت طلبی و سهم خواهی همیشگی زرسالاران، اما تلوّن و گوناگونی فلسفه ها و شعارهایی که یکی پس از دیگری می آیند و میروند، گواه بر این مطلب است. به عبارت دیگر امپریالیسم چاشنی همیشگی ایسم های مختلف بوده است.
5- ورود فراماسونری به ایران نیز مرهون تلاش های بی وقفه منورالفکران و روشنفکران است! پدر روشنفکری ایرانی، پدر فراماسونری ایرانی نیز میباشد. اولین لژ بنام «فراموشخانه»، محلی که باید تمام عقاید قبلی را در آنجا به فراموشی سپرد و با جهان بینی جدید زندگی تازه ای را شروع کرد، توسط «میرزا ملکم خان ناظم الدوله»، اول? روشنفکر ایران زمین، در سال 1857م/1274ه.ق با موافقت ناصر الدین شاه تاسیس شد. اما پس از چندی تحت تاثیر روشنگری های ملاعلی کنی به دستور شاه تعطیل شد. دیری نپایید که ملکم خان دومین محفل فراماسونری را با نام «جامعه آدمیت» بنیان نهاد. «انجمن اخوت» نیز تقریبا به طور همزمان تاسیس شد. از اینجا به بعد بود که نقش ماسونها در روند سیاسی کشور روز به روز افزایش یافت به طوری که اکثر اعضای جامعه آدمیت و به خصوص انجمن اخوت نقش بسزایی در روند مشروطه داشتند و شعار راهبردی آنها هم در این روند تخریب روحانیت و محکوم کردن علما به دیکتاتوری بود که نهایتا اعدام میرزا مسعود شیخ الاسلامی در قزوین، اعدام شیخ فضل ا... نوری (قاضی دادگاه شیخ نیز ابراهیم زنجانی، خود از اعضای سازمانهای ماسونی بود) در تهران، ترور سید عبدا... بهبهانی، مرگ مشکوک عبدا... مازندرانی و میرزا حسین تهرانی و... نتیجه تلاش های ماسون های ایرانی بود. نفوذ فراماسونری در روند اداره کشور، در زمان حکومت محمدرضا پهلوی به تمامیت خود میرسد به طوری که هشت نفر از اعضای هیئت وزیران از جمله هویدا(نخست وزیر)، بیست و چهار نفر از اعضای مجلس سنا که در راس آن ها جعفر شریف امامی قرار داشت، پنجاه و چهار نفر از وکلای مجلس شورای ملی، بیست و چهار نفر از اعضای وزارت خارجه اعم از وزیر(عباسعلی خلعتبری)و...عضو لژهای فراماسونری ازجمله «لژ ایران» بودند. در مورد تکاپوی فراماسونری بعد از انقلاب اطلاعات بسنده ای در دسترس نیست، اما در برنامه ای از شبکه4 تلوزیون انگلیس در تاریخ 9 مه 1988 همزمان با اردیبهشت 1367، اطلاعاتی در مورد انتقال تشکیلات فراماسونری ایران بعد از انقلاب 57 به ایالت کالیفرنیای آمریکا داده شد.
6- نباید توقع داشت اهدافی که در سازمانهای ماسونی پیگیری میشد، متوقف شده باشد. جوهره ماهیتِ نهان? روشِ ماسونیسم بردو پایه استوار است: اول خدمت رسانی به سرمایه داران و زرسالاران حاکم بر جهان (به عبارت دیگر دنیا را برای قدرت ها و قدرت ها را مساوی دنیا دانستن)و دوم نگاه اومانیستی و اباحه انگارانه نسبت به انسان و جهان. در این صورت تشخیص ماسون های ایرانی حال حاضر کار مشکلی نیست!
منابع:
1- تاریخ جنبش ها و تکاپوهای فراماسونری در کشورهای اسلامی، عبدالهادی حائری
2- تاریخ تحولات سیاسی ایران، موسی حقانی
3- واژه نامه فرهنگی سیاسی، شهریار زرشناس
4- حدیث پیمانه، حمید پارسانیا
نویسنده: آرزو منادی
بسم رب الغربا...
نفرین بر قلمی که بار روایت این درد را به دوش می کشد !
چه سخت است روایت دردی که همه می شناسندش .همانند آفتابی سوزان بر پیکری عریان ! برای روایت این درد باید بشکافی اش.باید لایه لایه از هم جدا کنی زخم های کهنه این درد را ...اما کدام قلم را یارای جدا کردن میخ در از.... یا علی مددی!
اهالی گذر بنی هاشم ! مرثیه نمی خوانم . روایت عشق می کنم برای شما!روایت مستندی از عشق! تمام سندهای در گنجه مانده و خاک خورده ی درد را جستجو کرده ام تا میان "ماندن" و "رفتن" یکی را برگزینم ! بنویسم "صبر کن " یا "برو"؟
بگویم صبر کن فاطمه جان ؟دستان علی بی پناه تر از دیروز است...زینب برای صبوری کردن هنوز خردسال است و جای بوسه ات برگلوی حسین خالی ست و حسن ....
اما نه... فاطمه جان برو! برو تا خونابه های فرق شکافته ی علی دامنت را رنگین نکند .علی بعد از تو تنها نیست... چاه ها و نخلستان های کوفه تا روز وصال علی را میزبانند.
برو فاطمه جان که رگ های خونین گلو برای بوسیدن شایسته ترند و زینب هست برای رساندن پیغام مادر...برو که تازیانه ای و سر بر نیزه افراشته ای هست تا جان پناه زینب شود برای خون باریدن...
برخیزید طفلان بی تاب فاطمه... برخیزید که علی را بیش از این طاقتی نمانده...
برخیزید که دیگر فلک را برای شنیدن "اللهم عجل وفاتی سریعا" قراری نیست... برخیزید...
اما نه ... شما را به خدا بر شانه ی علی مگذارید این وسعت عالمگیر درد را ... این ماه قد خمیده را یارای بلند کردن این تابوت نیست ... مگر نمی دانید که سنگینی تمام دردهای عالم در این پیکر نیلگون نهفته ست...
صبرکن علی جان... این تابوت که در ظلمت شب به دوش می کشی پیکر در هم شکسته زهرای تو نیست... سند بی آبرویی زمین است یاس کبود تو...
حالا که میروی لااقل بگو بر کدامین خاک سر بگذارم و مرثیه ی "پهلو شکسته مادرم ..." سر دهم ... بر کدامین خاک...
نویسنده: مرضیه ذوقی
عماد مغنیه معروف به «حاج رضوان» در سال 1962 میلادی در روستای طیردبا از توابع صور به دنیا آمد. او پس از گذراندن تحصیلات ابتدایی و دبیرستانی وارد دانشگاه آمریکایی بیروت (AUB) شد. شروع مبارزات شهید مغنیه در اوایل دهه 80 میلادی با پیوستن به «نیروی 17» شاخه ی نظامی جنبش آزادی بخش فلسطین بود؛ نیرویی ویژه برای حفاظت از مبارزانی مانند «ابوعمار»، «ابوجهاد» و «ابوایاد». او از همان زمان، در عملیات انتقال سلاح از جنبش آزادی بخش فلسطین برای مقاومت اسلامی لبنان که در حزب الله و جنبش امل نمود دارد نقش اساسی داشت. اما در پی اشغال لبنان در سال 1982 میلادی از سوی رژیم صهیونیستی، مبارزان جنبش آزادی بخش فلسطین مجبور به ترک لبنان شدند.
به مدت سه ماه بیروت در محاصره بود و عماد مغنیه نیز با خارج شدن مبارزان فلسطینی و سازمان آزادی بخش از لبنان، به رزمندگان افواج مقاومت اسلامی (جنبش امل) پیوست که از سوی امام موسی صدر و شهید مصطفی چمران تأسیس شده بود. شهید مغنیه در ادامه و همزمان با انتقال سیدحسن نصرالله از امل، به حزب تازه تأسیس حزب الله پیوست. وی پس از اجرای موفقیت آمیز چند عملیات به عنوان فرمانده گارد حفاظت مقامات بلند پایه حزب الله منصوب و پس از آن به عنوان مسئول عملیات ویژه حزب الله انتخاب شد. رژیم صهیونیستی همچنین مدعی شده است عملیات ربودن دو تن از نظامیان اسرائیلی در تابستان دو سال پیش که به آغاز جنگ این رژیم علیه لبنان انجامید، از سوی عماد مغنیه هدایت شده است.
عماد مغنیه در پاییز 1362طی عملیاتی علیه آمریکا در کویت، به اسارت درآمد، ولی با ترفندهای گوناگون موفق به رهایی شد. پس از آن بود که سازمان جاسوسی آمریکا C.I.A پی به شخصیت واقعی وی برد و به دنبال دستگیری او لبنان و خاورمیانه را زیر پا گذاشت.
روزنامه ی انگلیسی ساندیتلگراف درباره شهید مغنیه نوشت: «او یک انقلابی مجاهد است که با امام خمینی(ره) بیعت کرده که در راه انقلاب اسلامی از جان خویشتن نیز بگذرد. تصاویری که تا کنون از شهید عماد مغنیه منتشر شده است بسیار اندک است بهگونهای که پلیس فدرال آمریکا (اف.بی.آی) مدعی شده وی دو بار اقدام به جراحی پلاستیک بر روی صورت خود کرده است تا شناسایی نشود. »
شهید عماد مغنیه که به دوری از رسانه ها شهره بود به «مرد سایه» در مقاومت اسلامی لقب گرفت و بسیاری او را مغز متفکر حزب الله قلمداد کردند. وی بیشترین تعداد عملیات علیه رژیم صهیونیستی را در جهان به نام خود ثبت کرده است که از جمله ی آن ها می توان به طرح نقشه و مشارکت در ربودن یک هواپیمای تجاری در تاریخ 14 ژوئن 198? اشاره کرد.
رژیم صهیونیستی به جای اینکه یک استراتژی مشخص در برخورد با گروه های مقابل خود داشته باشد، فقط به دنبال فرصت های مناسب جهت ترور آنها است، بدون آن که در این میان دیگر فاکتورهای استراتژیک و راهبردی را در نظر بگیرد. دانی یاتوم، رئیس پیشین موساد و نماینده حزب صهیونیستی کار در پارلمان تاکید کرد که عملیات ترور شهید مغنیه یک دستاورد بی سابقه برای تل آویو بوده است. طراحی این ترور از سوی موساد شکل گرفت و دستگاه اطلاعاتی اردن آن را اجرا کرد.
ترور شهید عماد مغنیه حماسه ای برای جنبش حزب الله و مردم فلسطین آفرید که حس انقلابی و مقاومت در آن ها چندین برابر شد. این اشتباهی بود که سال ها پیش هم رژیم صهیونیستی مرتکب آن شده بود، تل آویو در سال 1992 سید حسین موسوی، رهبر حزب الله را با اندیشه ی افول نهضت ترور کرد که به برکت خون این شهید و دیگر شهیدان اسلام، رشد بیش از پیش حزب الله و مقاومت اسلامی را شاهد هستیم.
نویسنده: فائزه شاملو
سومین معبد سلیمان
بنا بر اعتقاد یهودیان صهیونیست، مسیحا هنوز ظهورنکرده است، عیسایی که مسیحیان به آن اعتقاد دارند پیامبری دروغین بوده و مسیحا در پی احداث سومین معبد سلیمان و انجام مراسمات خاصی ظهور می کند.
سال هاست که دولت اسرائیل درحال آماده سازی مقدمات لازم جهت ساخت سومین معبد سلیمان دراورشلیم است. در کتب تحریف شده ی یهودیان آمده قبل از شروغ ساخت معبد باید مراسم تطهیر انجام شود و برای این کار گوساله ای سرخ موی قربانی شود. به همین دلیل طی پنجاه سال گذشته یهودیان با استفاده از دانش ژنتیک اقدام به اصلاح نژادی گاو برای تولید گاو سرخ مو کرده اند و اخیرا هم موفق شده اند. ولی هنوز مشکل دیگری پابرجاست و آن اینکه محل قربانی در نزدیکی کوه سینا قرار دارد که به طور کامل تحت کنترل تشکیلات خودگردان فلسطینی است، لذا اسرائیل تلاش گسترده ای را برای تخلیه این مناطق ازساکنان غیر یهودی شروع کرده است.
بیش از نیم قرن است که پروژه ی اکتشاف بقایای معبد سلیمان در طبقه ی زیرین مسجدالاقصی در حال انجام است وتونل های بسیاری در زیر مسجدالاقصی کنده و پی به طور کامل ست شده است و دراولین زلزله مسجدالاقصی فروخواهدریخت. دراین صورت تمامی تاریخ اسلام در این منطقه به فراموشی سپرده می شود و این خواست دولت اسرائیل است.
به طور ساده، صهیونیسم به جنبشی ملی برای حضور یهودیان در فلسطین و حق حاکمیت یهود بر کل سرزمین اطلاق می شود. جنبش صهیونیستی رسما در سال 1897 م. سازماندهی شد و خواستار استقرار مجدد یهودیان در فلسطین بود. این حرکت در باطن خود دارای ماهیتی سکولار بود و رهبران آن ایدئولوژی های خارجی از جمله سوسیالیسم و ناسیونالیسم را وارد یهودیت کردند. با این وجود، عاقبت جنبش صهیونیستی طرفدارانی در میان سنت های یهودی و احزاب، خصوصا بعد از واقعه ی قتل عام عده ای از یهودیان توسط هیتلر به دست آورد. این حمایت از جنبش صهیونیستی در میان بسیاری از مسیحیان، به خصوص پروتستان های طرفدار وضع احکام دینی در هر عصر، نیز آشکار شد. مسیحیانی که فعالانه و جدی از ادعای یهودیان برای بازگشت به فلسطین حمایت می کنند، مسیحیان صهیونیست شناخته می شوند.
مسیحیان صهیونیست خود را مدافع یهودیان و به خصوص اسرائیل می دانند. آنها از سیاست های اسرائیل، چه خوب و چه بد حمایت می کنند. این حمایت، ضدیت با افراد منتقد و دشمن اسرائیل را هم شامل می شود. در نتیجه، اکثر آن ها هیچگونه احساس غمخوارانه ای نسبت به فلسطینیان ندارند و مخالف هرگونه راه حل صلح طلبانه که ممکن است منجر به ملی شدن فلسطین شود هستند. از نظر آنها، خداوند این سرزمین را به یهودیان بخشیده، فلسطینیان محلی، متجاوز شناخته شده و هیچ حقی در سرزمین موعود ندارند. مسیحیان صهیونیست برای توجیه موقعیت خود، به کتاب مقدس استناد می کنند.عقاید صهیونیسم مسیحی برسه محور استوارست:
1ـ ایمان به بازگشت حضرت مسیح واینکه این بازگشت مشروط به برپایی دولت اسرائیل است.
2ـ تشکیل دولت اسرائیل واینکه برپایی این دولت محقق نخواهد شد مگر با بازگشت یهودیان به فلسطین
3ـ تنهاشریعت خداوند تورات است واین دین باید درفلسطین درمورد یهودیان اجرا شود زیراآنان ملت برگزیده خداوندند.
نکته ظریفی که در اینجا وجود دارد اینست که حمایت همه جانبه ی مسیحیان راستگرای آمریکائی از اسرائیل به معنای ایمان داشتن آنها به آئین یهودیت واحساس دوستی باایشان نیست. راستگرایان مذهبی آمریکا معتقدند حضرت مسیح تمام یهودیانی راکه به او ایما ن نمی آورند راخواهد کشت وبه این خاطر از رژیم صهیونستی حمایت میکنند که آنهارا وسیله ای برای تحقق پیشگوئیها می دانند از این رو عجیب نیست رهبران یهود از حمایت همه جانبه ی آمریکا برخوردار باشند .
برای روشن شدن اهداف آمریکا در خاورمیانه گذری به ""Armageddon یا" هرمجدون" بیندازیم .آرمگدون به معنی نبرد حق و باطل در آخرالزمان است. هم چنین این واژه نام شهری در منطقه ی عمومی شام است که بنا بر روایاتی جنگ عظیمی در آن جا رخ می دهد و مرحله حاضر از زندگی بشر در این زمان پایان می یابد. مسیحیان معتقدند که واقعه آرمگدون تنها حادثه ایست که بازگشت دوباره حضرت مسیح به زمین را ممکن می سازد. آن ها معتقدند که به زودی لشکری از دشمنان مسیح (ایران،عراق،لیبی،سودان و..)به سوی قدس رهسپار می شوند اما نیروهای مؤمن به مسیح راه این لشکر را سد کرده وهمگی در آرمگدون به یکدیگر برخوردخواهند کرد.
با نتیجه ی نهایی جنگ عراق مسیحیان صهیونیست ماجرایی را که هم اکنون در حال وقوع است، پیام آور تحقق پیشگویی ها درباره آخرالزمان میدانند. با این تفاسیر میتوان اهداف بعدی آمریکا را پیش بینی کرد. محافظه کاران برای ارزش های تحریف شده ی خود میجنگند. آن ها میخواهند زمینه ی ظهور دوباره را فراهم آورند پس عراق کافی نیست. آزادی عراق اولین نبرد بزرگ برای آزادی خاورمیانه بود! محافظه کاران نوین تأکید دارند اینک زمان ایران آزاد، سوریه ولبنان آزاد است!