نویسنده: احسان ابراهیمی
انتخابات، مشارکت و حضور در رقابتهای انتخاباتی همواره از موضوعات سؤال برانگیز در عرصه سیاسی اجتماعی بوده است. بویژه در بستر جامعه اسلامی و در قیاس با مبانی دینی، موازین شرعی و ارزشهای اسلامی، سویه های تازه ای پیدا میکند. با نزدیک شدن به انتخابات مجلس نهم، یک بار دیگر این مسئله مطرح میگردد که آیا شرکت در رقابتهای انتخاباتی، با حفظ همه ضوابط شرعی و اخلاقی، ممکن است؟
بررسی ادوار گذشته انتخابات در ایران، بویژه انتخابات مجالس هشتگانه، و نیز آنچه امروز به عنوان واقعیت جاری قابل ملاحظه است، حکایت از اوضاعی نابسامان در کیفیت انتخاب افراد به عنوان نماینده مردم در مجلس شورای اسلامی دارد. به نظر میرسد در حال حاضر خروجی انتخابات تا حد زیادی به گونهای است که افراد برای پیروزی، بایستی شهرت یا پول داشته باشند؛ در غیر این صورت، صرف داشتن تعهد، تخصص و توانمندی، موجب ورود افراد به مجلس نخواهد شد و جالب اینجاست که افرادی که اهل تعهد، تخصص، عقلانیت و چاره اندیشی بوده و استحقاق نمایندگی مردم را دارند، عموماً نه پول دارند، نه شهرت و نه وابستگی جناحی! بر این اساس از رفتن به مجلس باز میمانند و از آن سو کسانی به مجلس راه مییابند که یا به جناحهای سیاسی متفاوت وابستهاند یا برای معرفی خود به مردم، به بنگاهها و مؤسسهها و در واقع به «منابع پول» متصلاند. البته برخی دیگر هم هستند که خود، فی نفسه مشهورند؛ مثلاً فردی به عنوان یک کشتی گیر معروف، دیگری با عنوان فیلم ساز، فردی دیگر به خاطر انتصابش به یک چهرهی سیاسی و… رأی میآورد.
البته حتما این توصیف کلی نیازمند دقت بیشتر است؛ مثلا در تهران و برخی از شهرهای بزرگ دیگر، گاهی فردی به اعتبار قرار گرفتن درلیست یک گروه سیاسی رأی میآورد، در حالی که خود، به شخصه موضوعیتی ندارد. همچنین در برخی حوزه های شهرستانها کسانی پیدا میشوند که به قیمت دامن زدن به مسائل قومی و محلی، با وعدههای دروغ و با قانون شکنی وارد مجلس میشوند.
از میان همه این موارد شاید بتوان مسئله هزینه های تبلیغاتی را فراگیرترین و نیز بحث برانگیزترین دانست. اینکه بالاخره آیا صرف هزینه های مالی در مسیر کسب آرای مردم امری مشروع است یا خیر؟ و اینکه آیا میتوان بدون گرفتار آمدن در دامهای فسادانگیز اقتصادی، یک رقابت انتخاباتی سالم و موفق را تجربه کرد؟ نگارنده نه در مقام ارائه پاسخ متقن به این سوالات، بلکه در راستای دقت بیشتر و شفافتر شدن مسئله، نکاتی را مورد اشاره قرار میدهد:
اول آنکه باید توجه نمود که محل واقعی مصرف این هزینه ها کجاست؟! واقعیت آن است که بین «هزینه های معمولی» و «هزینه های گزاف» تفاوت وجود دارد؛ اگر منظور و هدف از هزینه های تبلیغاتی، حقیقتا مسئله تبلیغ (به معنای عملیات معرفی و شناساندن فردی به افراد دیگر) است، میزان پول مورد نیاز برای آن، با لحاظ تفاوتهایی در سطح حوزه های انتخابیه، کاملا قابل تخمین است؛ حال آنکه آنچه اکنون به عنوان عرف رقابتهای سیاسی مطرح است، اغلب تناسبی با چنین تخمینهایی ندارد. برای مثال گفته میشود در بسیاری از شهرها بیش از 500میلیون تومان هزینه لازم است تا یک کاندیدا تبلیغات موفقی داشته باشد. با این اوصاف، تصور صرف چنین مبالغی، صرفا در زمینه تبلیغات، معقول به نظر نمیرسد.
دوم آنکه باید به طور دقیق روشن کرد که هزینه از طرف چه کسی، با چه قصدی، به چه نحوی و از کجا تامین میگردد؟ به تعبیر دیگر باید هویت و نیت منبع اقتصادی مورد وارسی قرار گیرد. گاهی ادعا میشود که هزینه های گزاف انتخاباتی را خود فرد تهیه میکند، در حالی که به فرض درستی این ادعا، تصور یک انسان مومن و مقید به حدود شرعی و اخلاقی با چنین تمکن مالی باورپذیر نبوده یا لااقل عمومیت ندارد؛ و باز به فرض تصدیق، باید از این پس تنها منتظر حضور «مؤمنین پولدار» و به تعبیر بهتر «پولدارهایی که تعهد هم دارند» در انتخابات باشیم! مهمتر از آن، مگر ممکن است یک مؤمن واقعی به شریعت، به خود اجازه دهد چنین مبالغ نجومی را اسراف نماید؟ و بالاخره آیا هدف کسانی که با صرف هزینههای چند صد میلیونی وارد مجلس میشوند، به واقع خدمتگزاری است یا آن که بازگرداندن چند برابر آن سرمایهگذاری صورت گرفته را دنبال میکنند؟
نکته اخیر متضمن نکته سومی است و آن اینکه غالبا هزینه های نامتعارف انتخاباتی از منابعی غیر از شخص داوطلب تأمین میگردد که پای نوعی «سرمایه گذاری سیاسی» را به میان میکشد؛ بستری فساد خیز که حتما از منظر سرمایه گذار، معامله کم سودی نخواهد بود! این سود و منفعت هرچه باشد، بوضوح نسبتی با منافع عموم ملت خاصه مستضعفین نخواهد داشت؛ به ویژه وقتی که برخی هزینه های انتخاباتی آنقدر بالاست که از عهده تشکل ها و احزاب هم بر نمی آید.
به عنوان نکته پنجم و آخر، تأملی در اغراض احتمالی این بانیان در حاشیه، توجه را به مسئله مهمی جلب میکند: ارتباطات گسترده و نفوذ بالای نمایندگان، زمینه سوءاستفاده را درجابجایی مدیران و مسئولان، شرکت در مناقصه ها و مزایده ها، کسب اخبار و اطلاعات ویژه اقتصادی و… به خوبی فراهم می کند. شاید بتوان گفت بزرگترین علت دخالت نمایندگان در امور غیر موظف، که زمینه مشکلات بعدی را فراهم می کند همین است. مسئله ای که بار دیگر این سوال را به ذهن متبادر میکند که آیا کسانی که با اسرافهای نجومی، اخلاق و بدیهیات ارزشی و دینی را زیر پا گذاشته و خود را وامدار سرمایهداران و صاحبان ثروت میکنند، واقعاً میتوانند شأن نمایندگی ملت را در مجلسی که باید عصاره فضایل ایشان باشد، حفظ کنند؟
اکنون و پس از طرح کلیاتی پیرامون ناهنجاری های انتخاباتی و بویژه روابط ناسالم اقتصادی در مسیر انتخابات، شایسته است به برخی لوازم تحقق یک رقابت سالم هم اشاره شود؛ هرچند نگارنده از ادعای کافی بودن این شروط «لازم» عمیقا عاجز باشد.
در بعد فردی، لازم است انسان مؤمن و متعهد، نسبت به کلیات، دقایق و جوانب راهی که به آن وارد میگردد شناخت کافی پیدا کند؛ شناخت جایگاه مجلس در نظام سیاسی کشور و نیز اختیارات و وظایف نمایندگان، شناخت تواناییها (صلاحیت های خود فرد) و علم به وظیفه (علم به فواید حضور سایرین و اینکه اگر او نباشد، چه خلأی بوجود خواهد آمد و…)، و در کنار همه اینها، داشتن بینش سیاسی و شناخت اجمالی نسبت به روابط سیاسی و اقتصادی پیرامونی به منظور حفظ سلامت فعالیت انتخاباتی، اجتناب ناپذیر است. اگر انسان مؤمن بر اساس اصل عمل به تکلیف و کار برای خدا، و بدون حساسیت بیجا نسبت به نتیجه و نگرانی بی مورد نسبت به آبرو و جایگاه و امثال اینها در صورت رأی نیاوردن وارد میدان انتخابات شود، و در عمل نیز نسبت به حفظ خود و دستگاه مرتبط با خود از روابط مغرضانه سیاسی و مالی دقت کافی به خرج دهد، آن وقت است که میتوان امیدوار بود که مشارکت و حضوری سالم در یک رقابت انتخاباتی را تجربه خواهد کرد.
اما در بعد اجتماعی، این ساز و کارهای قانونی و نهادهای وابسته، و در حاشیه آنها دستگاههای فرهنگی و رسانه ای هستند که باید فرصتهای قانونی، معادلات عمومی حاکم و هنجارهای سیاسی رایج را «جهت دهی» کنند؛ باید مکانیسمهای ورودی به مجلس چنان سختگیرانه باشند که تنها افراد صاحب صلاحیت حقیقی امکان ورود به مجلس را داشته باشند. همچنین باید این سختگیری بر تمام ساحتها و مناسبات فسادانگیز ناظر باشد و نه تنها برخی از آنها؛ مثلا به همان اندازه که التزام عملی به ولایت مطلقه فقیه، البته به حق محل دقت است، سلامت اقتصادی و اخلاقی، بویژه در مسیر فعالیتهای سیاسی نیز مورد وارسی قرار گیرد. این موارد اشکالاتی اساسی و ساختاری است و باید اصلاح آن را در دایره قوانین و ساز و کارها جستجو کرد.
از دیگر سو باید تلاش کرد تا با استفاده از ابزارهای فرهنگی و رسانه ای، دانش مردم را نسبت به جایگاه مجلس و منتخبینشان ارتقا داده انتظارات ایشان را واقعی کرد. همچنین، اگرچه به طور عمومی همواره نسبت به سلامت نمایندگان حساسیتهایی وجود داشته است، لازم است این حساسیت را نسبت به مفاسد سیاسی و اقتصادی بالاتر برد و البته واقعی نمود. چه اینکه بدون تردید، این «حساسیت مسئولانه» ملت است که مستقل از کیفیت قوانین و ساختارهای انتخاباتی موجود، میتواند ظهور مردم سالاری دینی را در قالب یک انتخابات جدی و در عین حال سالم، ممکن سازد.
نویسنده: فائزه نوروزی
در نظام اسلامی، انتخابات به دلیل فرصت ها و تهدیدهایی که به همراه دارد، باید فضایی برای مطرح شدن دوباره ی مبانی و اصول اسلام و یادآوری آرمان های انقلاب باشد. فرصت به دلیل شوری که در جامعه برقرار می شود و پتانسیل ایجاد یک عرصه ی عملیاتی برای بازآفرینی فضای انقلابی در سطح کشور را به وجود می آورد، و تهدید از این جهت که اگر این اتفاق نیفتد و عرصه ای برای مطالبه ی آرمان های نظام اسلامی ایجاد نشود فرایندی شکل خواهد گرفت که مسائل اصلی به حاشیه رانده شده، موضوعات فرعی و منافع جناحی، گفتمان حاکم بر کشور می گردد. از آن جا که تشکیل مجلس اصلح در فرایند انتخاباتی احسن صورت می گیرد، نتیجه ی چنین گفتمانی گزینش صالح به جای اصلح یا فاسد به جای صالح و نفوذ لغزش ها و انحرافات عمیق تری در جامعه است. لذا انتخابات در جامعه ی اسلامی فقط برای مجلس طریقیت ندارد، بلکه فی نفسه موضوعیت دارد.
مولود این قسم دعواهای سیاسی غیر اصلی، تشکیل ائتلاف های شب انتخاباتی است که تعدادشان در این دوره افزایش چشم گیری داشته است. جمع هایی که عمرشان کوتاه است، هویتشان در نفی هویت یک گروه دیگر تعریف می شود، مرزبندی هایشان صرفا سیاسی است، برنامه ی مدونی ندارند و اوج استدلال برای حقانیتشان، دفع افسد به فاسد است.
وجود برخی جریان ها در آرایش سیاسی کشور نشان دهنده ی رشد و تکامل جامعه و دقت نظر در رصد اندک انحرافات از اصول انقلاب است؛ و اثبات می کند در ایران حضور مادام العمر کسی در عرصه ی سیاست تضمین نشده است، مردم تعهدی در قبال سابقه ی اشخاص در هر جایگاهی ندارند و با کوچک ترین خطایی به مرور حذف می شوند. آن چه در فتنه ی 88 اتفاق افتاد و موضع گیری ها در مقاطع مختلف آن، محکی برای سنجش خواص بود، اما محل نزاع نباید همین نقطه باقی بماند و همه ی مباحث انقلاب در فتنه و ساکتین فتنه و انحراف خلاصه شود. شایسته است جریان انقلابی مستقل پس از مرزبندی صریح در قبال فتنه، با نگاهی رو به جلو نیازها و اولویت های اصلی کشور را شناخته، معرفی و مطالبه کند. شعارها باید از کلیت و ابهام خارج شده و در معیارها و شاخص های اصولی، قابل مشاهده و ارزیابی شود. معیارهای اصیل نه صرفا در تئوری، بلکه در عمل گذشته ی کاندیداها سنجیده شود و تلاش برای افزایش سطح آگاهی و تحلیل جامعه باشد تا هیچ کدام از جناح ها نتواند تحقق اهداف انقلاب را با بازی های سیاسی به تاخیر بیندازند.
انتخابات مجلس نهم در شرایطی برگزار می شود که مشارکت حداکثری، با توجه به موقعیت خاص زمانی و منطقه ای، اهمیتی دو چندان یافته و بخش عمده ای از این مشارکت در گرو مطرح شدن دغدغه های اصیل مردمی است. دعوا و زد و بندهای سیاسی بر سر جایگشت های مختلف اسامی در لیست ها، جز به حاشیه راندن معیارهای اصلی نمایندگی همچون ولایت مداری، تلاش برای تحقق عدالت اجتماعی و مبارزه با فساد اقتصادی، باعث ایجاد شکاف بین نمایندگان و مردم می شود و یاس و در نتیجه کاهش حضور در انتخابات را به دنبال خواهد داشت.
نویسنده: سروش سیاری
همواره و در تمام کشورها، انتخابات شاخصی بوده است برای سنجش زنده بودن ملت و پیشبرد فرآیند دموکراسی در آن کشورها. نتایج هر انتخاباتی با توجه به موقعیت آن کشور در حوزههای متفاوت برای متحدان و رقبا از اهمیت فراوانی برخوردار است. این مهم ناشی از سیاستهای حزب و یا تشکلی است که با رأی مردم قدرت را بدست میگیرد در ابعاد داخلی و خارجی اعمال میکند. منطقهاستراتژیک خاورمیانه و جهتگیریهای دولتمردان آن نقش ویژهای در تنظیم سیاستهای فرامنطقهای کشورهای خارج از این محدوده ایفا میکند.
بیش فعالی جبهه استکبار برای کسب امتیاز از کشورهای این منطقه هزینههای زیادی را متوجه دستگاه سیاست خارجی و وزارت دفاع این کشورها کرده است. از جمله برهههای زمانی که این بیش فعالی را دوچندان میکند، انتخابات میباشد. آنچه از برگزاری انتخابات در کشورها انتظار میرود، اراده ملی برای توسعه مبتنی بر مدیریت صحیح و عزتمندانه منابع و منافع ملی و فرهنگی هر کشوری چه در صحنه داخلی و چه خارجی میباشد. طبیعی است کشورهایی که خوی استکباری در ساختار حاکمیت آنها ریشه دوانده، اراده هر ملت را تا بدانجایی قبول دارد که تضمین کننده منافع آنها باشد.
از ابتدای قرن21 مردم جهان شاهد حوادث تأسف باری تحت عنوان انقلاب بوش در عرصه روابط بین الملل بودند که تبعات آن تا مدتها گریبان بانیان و حامیان این حوادث را خواهد گرفت. اما بیش از یک سال است که شاهد بازتعریف هویت و ساختار حاکم بر کشورهای مسلمان در خاورمیانه و شمال آفریقا هستیم. کشورهایی که سالها ستونهای چندگانه غرب در منطقه بودند اکنون مراحل سرنوشت سازی را طی میکنند که میتوانند افق تیره یا روشنی را برای خود متصور شوند.
بعد از رخداد هر انقلابی در کشورهای جهان نتایج اولین انتخابات تعیین کننده بسیاری حدس و گمانها میباشد. هرچند عدم قطعیت هاگاه تمامی محاسبات کشورهای درگیر در معادلات را برهم میزند اما مقولهای که در شکل گیری انقلابهای منطقه موثر بوده و نقطه اشتراک انقلابیون برای جزم عزم آنها محسوب میشود تا حدودی افق را برای کارشناسان روشن میکند. در این میان برخی کشورها که از جانب نتایج انتخابات احساس ناامنی سیاسی-فرهنگی میکنند سعی در اثرگذاری بر روند انتخاب ملت و یا مخدوش کردن این برآورد ملی دارند. بسته به شرایط امنیتی کشور هدف، جبهه استکبار و در رأس آنها کشوری مانند ایالات متحده آمریکا در قالبهای مختلف سعی در اعمال نفوذ در اوضاع آن کشور دارد. نمونههای بارز این سیاست در قرن اخیر را میتوان در عراق و افغانستان دید. کشورهایی که ناتو دخالت مستقیم را در آنها ترجیح داد تا بتواند اهداف برتری طلبی خود را با قربانی کردن نه تنها مردم این کشورها که بدنه نظامیان کشورهای عضو ناتو، تحقق بخشد. هرچند ناتو در چند سال اول توانست تسلط نسبتأ خوبی بر اوضاع غیرقابل پیش بینی بعد از مداخله پیدا کند، اما پیشروی این دو کشور شرایط را بگونهای دیگر رقم زد.
تلاشهای دیپلماتیک آمریکا برای حفظ قدرتِ قبل از انتخابات در عراق بوضوح نگرانی آمریکا را از این رخداد ملی نشان میداد. ایاد علاوی، رییس فهرست العراقیه که متناسب با گرایشات سیاسی و تفکر سکولار، نامزد مورد حمایت غرب بود در ایام انتخابات و از قول جو بایدن اعلام کرد: «آمریکا از نامزدی حمایت خواهد کرد که مورد حمایت ایران باشد.» صحت و یا نادرستی این ادعا هر دو نشاندهنده هراس آمریکا از قدرت ایران بعد از انتخابات در عراق بود. عراقِ بعد از انتخابات دیگر مجری تام سیاستهای آمریکا در منطقه نبود. سعود الفیصل، وزیر خارجه عربستان نیز عراقِ بعد از انتخابات را اینگونه توصیف میکند: «ما کشورهای عربی به عراق در جنگ با ایران کمک کردیم که به اشغال ایران در نیاید ولی امروز براحتی در حال تقدیم عراق به ایران هستیم.» بنابراین نقش انتخابات در عراق و تجربه تلخی که آمریکا از انتخابات2006 فلسطین اشغالی دارد چشم انداز روشنی را در صورت وقوع عزم ملی برای دخالت مردم در تعیین آینده کشورها برای آمریکا نمایان کرده است. قبل از عراق، در ایران که از جمله محدود کشورهایی است که غرب دخالت غیرمستقیم را در آن ترجیح میدهد، علیرغم تمام لجن پراکنیهای ماشین تبلیغاتی غرب علیه نظام انتخاباتی کشورمان با حضوری بیسابقه نماینده گفتمانی انتخاب شد که بیشترین تنش را با غرب دارد و شاید تابحال این هجمه تبلیغاتی سنگین را هیچ دولتی در ایران تحمل نکرده باشد.
این تنها گوشهای از نقش انتخابات مردمی خاورمیانه در نحوه چینش مهرههای شطرنج سیاست خارجی غرب در منطقه میباشد. در سایر کشورهای مسلمان که احزاب اسلامگرا قدرت را در دست دارند نیز سردرگمی سیاستمداران کاخ سفید کمابیش مشخص است. گرایش مردم به گفتمان اسلامی و مقاومت در کشورهای عمدتأ مسلمان مانند ایران، ترکیه، لبنان، عراق، افغانستان، سوریه بعلاوه کشورهایی که شاهد بیداری اسلامی هستند عرصه را برای تنفس خاورمیانهای غرب تنگ کرده است. لذا تلاش ناتو برای تمدید حضور مستقیم یا غیر مستقیم در منطقه برای هیأت حاکمه این کشورها در این قالبها قابل توجیه خواهد بود: تلاش جهت عدم تسریع در برگزاری انتخابات در کشورهای انقلابی و کشورهایی مانند افغانستان، ارتقا سطح روابط دیپلماتیک تا سطح وزیر خارجه و معاون اول با کشورهای تأثیرگذار منطقه، تلاش در راستای همسو کردن نقش مرجعیت شیعه در ساماندهی اوضاع کشورهای اسلامی با خود (مانند تأکید بوش بر مذاکره با رهبر انقلاب ایران، نامههای اوباما به آیت ا… سیستانی و رهبر معظم انقلاب)، تهدید کشورهایی مانند مصر به قطع کمکهای مالی به این کشورها در صورت عدم تعامل با غرب و حفظ قدرت شورای نظامی (در مقایسه با همه پرسی و تغییرات قانون اساسی در ترکیه)، حضور مستقیم در کشورها به بهانه آموزش نظامیان، تشدید تنش فی مابین کشورهای اسلامی برای امتیازگیریهای متعدد از کشورهای مخالف جبهه مقاومت و… (لازم به ذکر است که آنچه میتواند تا حدود زیادی از ناآرامیها در سوریه جلوگیری کند برگزاری انتخابات زودهنگام است. چون مادامیکه دست آمریکا و صهیونیسم در اتفاقات جاری این کشور برای مردم مشهود است بازی میتواند برد-باخت باشد.)
اما انتخابات پیش روی مردم ایران نیز مانند تمامی انتخابات گذشته در شرایطی برگزار خواهد شد که سناریوهای صلیبی-صهیونی دائمأ برای دستگاههای تبلیغاتی جهان ارائه میشود. سناریوی متناقضی که غالبأ این روزها دنبال میشود توصیه به مردم ایران برای تحریم و در عین حال عدم تحریم انتخابات است. هرگاه استکبار جهانی احساس کند نتیجه انتخابات بر خلاف تاکتیکهای غربی رقم خواهد خورد و یا گرایشات سازش بالقوه یا بالفعل در انتخاب ملت نباشد همزمان بر عدم حضور مردم در انتخابات برای القای عدم مقبولیت نظام و حضور برای القای اقبال مردمی به گفتمان تضمین حداقلی منافع استراتژیک غرب در منطقه تأکید میکند و یا زمینه را برای وقوع انقلابهای مخملی مانند کشمکشهای آسیای میانه و فتنه88 فراهم میکند. جالب اینجاست که در کشوری که نتیجه انتخابات بطور قطعی حامی سیاستهای غرب میباشد، مانند آنچه در روند تجزیه سودان و عواقب آنکه امروز مشاهده میشود گذشت و انتخابات اخیر یمن با حضور تنها یک کاندیدا که وی نیز معاون عبدا… صالح میباشد، هیأتهایی از آمریکا و کشورهای اروپایی با سفر به استانهای مختلف سعی در ترغیب مردم به عدم تحریم انتخابات دارند. تلاشی که تابحال در افغانستان نیز همچنان بیثمر است. علیرغم اقدامات حامد کرزای برای تغییر دیدگاه اوباما جهت مذاکره با قشری که وی آنان را طالبان میانه رو مینامید، تأسیس لویه جرگه برای ساماندهی اوضاع داخلی و برگزاری پرشتاب انتخاباتی که با کناره گیری عبدا… و بیانیه تند وی دیگر ارزشی برای این کشور محسوب نمیشد در کنار قدرت گیری روزافزون طالبان، نه تنها افغانها نتوانستند چهره یک انتخابات سالم را ببینند بلکه آمریکا روز به روز به تکرار تجربه جنگ ویتنام نزدیکتر میشود.
امام علی (ع) در خطبه27نهج البلاغه میفرمایند: «هیچ قومی در خانه خود به دشمن دچار نیامد مگراینکه به خواری نشست.»کاملأ مبرهن است که مقابله با دشمن حتی اگر منجر به شکست آن شود، اگر در خانه خود اتفاق افتد نه تنها افتخار نیست بلکه برای یک مسلمان ننگ محسوب میشود. لذا از این دیدگاه اهمیت انتخابات فقط در حضور خلاصه نمیشود بلکه انتخاب اصلح است که معنا و مفهومی بنیادین به حضور خواهد داد. لذا حضور و انتخاب اصلح لازم و ملزومی هستند که میتوانند دشمن را فراتر از آنچه بعنوان مرز تلقی میشود به سقوط بکشانند. حقیقتی که رابرت فیسک، از مدیران روزنامه انگلیسی ایندیپندنت اینگونه بدان اعتراف میکند: «ایران جنگهای اخیر خود (اشاره به شرایط کشورهای اسلامی) را بدون حتی شلیک یک گلوله با پیروزی پشت سر گذاشته است و متحدین عرب غرب در خاورمیانه از هراس قدرت انقلابی ایران به خود میلرزند.»