همان منحرفین هم با اسم اسلام م ىخواهند مسائل
خودشان را پخش کنند.
همان اشخاصى هم که اسلام را سد راه خودشان
مىدانند و با اسلام صد درصد مخالف هستند با اسم
اسلام وارد میدان م ىشوند، نه این که وارد بشوند و
بگویند ما مسلمان نیستیم، نه، خطر آ نها خیلى زیاد
نیست.
خطر آ نها ىی که با اسم اسلام در ادارات، در
دانشگاه، در سایر ارگا نهاى دیگر، با اسم اسلام
وارد م ىشوند و به اسلام اعتقاد ندارند بی شتر از
خطر آ نها ىی است که اسلام را م ىگویند ما قبول
نداریم و چهر هشان واضح است، مردم از آن ها
احتراز م ىکنند و آ نها نم ىتوانند یک خطر مهمى
داشته باشند.
باید انجم نهاى اسلامى و خصوصاً، انجم نهاى
اسلامى دانشگا هها، توجه به این معنا را داشته باشند.
و باید اشخاصى که مأمور انقلاب فرهنگى هستند
باید در کار خودشان دقیق باشند و کوشا باشند که
اشخاصى متعهد را پیدا بکنند و با مشورت آن ها
زودتر کارها را انجام بدهند که ا نشاءاللّه، به تدریج
این دانشگاه باز بشود و دانشگاهى باشد که براى
خود ما باشد، نه دانشگاهى که ما را گرایش بدهد
به خارج، چه در طرف چپ یا در طرف راست.
دیدار با اعضاى
انجمن اسلامى و جهاد
دانشگاهى دانشگاه علم
و صنعت، 4 خردا دماه
1360
انتخابات مسئول بسیج دانشجویی پردیس
دانشکده های فنی در هفته ی گذشته برگزار شد و طی
آن «صادق حسین لقب » دانشجوی کارشناسی ارشد
مکانیک به عنوان مسئول جدید بسیج دانشجویی
دانشکده انتخاب شد.
-2 بسیج دانشجویی دانشکده ی برق و کامپیوتر
همایش امنیت فضای سایبر را برگزار کرد. در این
برنامه دکتر اخایی عضو هیئت علمی دانشکده ی برق،
ضمن بررسی مشکلات و تهدیدهای موجود در حوزه ی
امنیت سایبری کشور، به تشریح راهکارهای موجود
پرداخت. در این همایش ه مچنین مهندس فولادی
استاد دانشکده ی برق نیز به تبیین اهمیت امنیت در
فضای سایبر پرداخت.
-3 به همت بسیج دانشجویی دانشکد هی مواد و
متالورژی، یادواره ی شهدای دانشجوی دانشکده ی
فنی در روز دوشنبه ی هفته ی گذشته برگزار شد.
در این مراسم دریادار سیاری فرمانده نیروی دریایی
ارتش جمهوری اسلامی ایران ضمن تشریح آخرین
دستاوردهای دفاعی- نظامی جمهوری اسلامی در
حوزه ی دریا، به تحلیل وضعیت کنونی موازنه ی
قدرت در آ بهای منطقه و دنیا پرداخت. سخنرانی و
خاطره گویی سردار جهروتی و نیز تجلیل از خانواده های
شهدا از دیگر برنامه های این مراسم بود.
-4 سومین همایش سالانه ی Apply )بررسی
فرص تها و تهدیدهای تحصیل در خارج از کشور( با
اکران مستند دانشجویی «میراث آلبرتا » در آمفی تئاتر
دانشکده ی معدن برگزار شد. در ادامه ی این برنامه که
توسط بسیج دانشجویی دانشکده ی مکانیک برگزار شد،
دانشجویان به طرح و تضارب نظرات خود در این زمینه
در قالب تریبون آزاد پرداختند.
-5 چهارمین جلسه از سلسله جلسات «درآمدی
بر مبانی نظری جمهوری اسلامی » یکشنبه با حضور
حج?الاسلام والمسلمین دکتر احمد جها نیزرگی
برگزار شد و موضوعاتی ه مچون مبانی مشروعیت
حاکمان و حکومت، قرائت های گوناگون از مشروعیت،
شاخصه های مشروعیت و ... مورد بحث و بررسی قرار
گرفت. جلس هی پنجم و پایانی این سلسله نشست
که توسط دفتر مطالعات فرهنگی بسیج دانشجویی
برنام هریزی و اجرا می شود، هفته ی آینده برگزار خواهد
شد.
-6 در ادامه ی تلاش برای حاکم شدن فضای
گفتگوی مبتنی بر تعقل در محیط دانشگاه، بسیج
دانشجویی دانشکده ی فنی برای چندمین بار از
انجمن اسلامی دعوت به گفتگو و مناظره کرد که باز
هم با جواب روشنی روبرو نشد. این در حالی است
که انجمن پیش از این در نشریه ی خود برای شرکت
در مناظره و گفتگو با بسیج دانشجویی اعلام آمادگی
کرده بود. بسیج دانشجویی بار دیگر آمادگی خود را
جهت برگزاری یا مشارکت در قال بهای مختلف گفتگو
و تضارب آراء اعلام می دارد.
کبری باقری
...آنچه در پی خواهد آمد نه داستانی تراژدی ست و نه افسانه ای ساخته ای ذهن تاریخ. روایتی است تلخ و شیرین از واقعیتی گذشته بر این سرزمین. روایتی از امتیازی که دروازه های سودجویی را در برابر بیگانگان می گشود و پنجاه سال بردگی را بر مردم تحمیل می کرد و در نهایت ایران اسلامی را مستعمره ی بریتانیای کبیر ...
سخن از بی پناهی و ترس و بهت مردم است و شاهی خوش گذارن و عیاش... سخن از تاراج نه فقط ثروت که مهم تر از ان تاراج فرهنگ مردمانی ست که جز فقیهان آگاه به زمان و بادرایت راه نجاتی برایشان نمانده...
«وَ لَنْ یَجْعَلَ اللّه ُ لِلْکافِرِینَ عَلَی الْمُؤمِنِینَ سَبِیلاً».
یک سطر و یک نهضت ...
«بسم الله الرحمن الرحیم . الیوم استعمال تنباکو و توتون بایّ نحوِ کان، در حکم محاربه با امام زمان (صلوات الله وسلام علیه) است. حرّره الاَقل محمد حسن الحسینی»
و همین یک خط سرآغاز به پاخواستن علیه حکام ظالم شد؛ نهضت تنباکو را به پیروزی رساند و چراغ راهی شد در مسیر نهضت بزرگتر مشروطیت...
آغاز ماجرا
در زمان قاجار هر روز براثر بی کفایتی و بزدلی شان، بخشی از قلمرو به بیگانگان بخشیده می شد و هر چند وقت خبری منتشر می شد از اعطای امتیازی که تعجب همگان را برمی انگیخت گویی این ممکلت، ملک شخصی و مردم غلام زرخریدشان بودند.
ناصرالدین شاه چهارمین پادشاه سلسله قاجار نیز از این قاعده مستثنی نبود. اشتهای بیمارگونه و سیری ناپذیر او در جمع آوری طلا و نقره و شیفتگی اش به تمدن اروپا از یک سو و طمع استعمارگران روسیه و انگلیس و رقابت آنان در غارت منابع سرزمین مان از سوی دیگر، موجب شد واگذاری امتیازهای مالی و سیاسی فزونی یابد. یکی از این قراردادها، امتیاز توتون و تنباکو بود که ناصرالدین شاه در سفر سوم خود به اروپا بـه یـک نـفـر انـگـلیسى به نام ماژور تالبوت داد. تالبوت که از مشاوران سالسپوری، نخست وزیر وقت انگلیس بود توانست با دادن رشوه به درباریان از جمله امین السلطان نظر مـوافـق شـاه را، در مقابل دریافت 25 هزار لیره جلب کند.
صورت امتیاز نامه به این شرح بود: «منوپل (انحصار) خرید و فروش و ساختن در داخل یا خارج کل توتون و تنباکویی که در ممالک محروسه به عمل آورده می شود، تا انقضای مدت پنجاه سال از تاریخ امضای این انحصارنامه به ماژور تالبوت و به شرکای خودشان مشروط به شرایط ذیل مرحمت و واگذار فرمودیم. (شاه)(1)
هجمه فرهنگی
چندی نگذشته بود که نشانهها و مصادیق آشکار فساد هویدا گردید. هجوم فرنگیان به ایران – با آماری بیش از 200 هزار نفر – حتی شکل ظاهری شهر و بازار و جماعت مسلمین را تغییر داده و از طرف دیگر ضعف مالی و فرهنگی بسیاری از مردم، آنان را به خدمتگزاری فرنگیان میکشاند.(2)
مرحوم کربلایی می نویسد: «... جمعی از زنان بازیگر و جمعی دیگر از زنان بدکار، مخصوصا برای ترویج کسب و کار خودشان به ایران آمده و به اطراف ممالک محروسه منتشر گشته، در هر بلدی، خاصه تهران، چندین بازیگرخانه و فاحشه خانه معیّن داشته و همه روز فوجی از مسلمانان بدین وسیله به دام خود کشیده، مالشان سهل است، که عقل و دینشان را هم ربوده، رها می کردند...» (3)
مشهود است که هدف انگلستان تنها این نبود که از رهگذار این امتیاز سود مادی نصیب خویش سازد بلکه هدف او نفوذ در جامعه اسلامی ایران و رواج غربزدگی و در نهایت استعمار و استثمار یک ملت بود البته استعماری غیرمستقیم.
[بالجمله آن درجه ازانحطاط و ضعفی که اسلام واسلامیان را دراین قرن روی داده و آن طرحی که خارجیان برای استثمارایران پیش خود ریخته و بدین وضع پیش آمده بود هرگاه لطف خداوندی تدارک نفرموده بود و چندی بدین وضع تیره برایران گذشته بود هر آینه عنقریب اسمی ازایران واسلام به جا نمانده و بالمره محو می شد] (4)
این وضعیت ناهنجار، موجب ناراحتی علمای مذهبی و مردم مسلمان ایران شد و بسیاری از علما و اقشار مذهبی، خطر یک تهاجم گسترده فرهنگی را از جانب دولت استعماری انگلستان در امتیاز تنباکو دریافتند.
قیام مردم
مردم تبریز و علمای آن پس از انتشار خبر، نارضایتی خود را ابراز کردندکه حاج میرزا جواد آقا مجتهد تبریزی از جمله سردمداران مبارزه بود.
علمای اصفهان هم چون آیت اللّه آقانجفی، ملامحمدباقر فشارکی و آقا منیر الدین با هدایت مردم اولین بار استفاده از توتون و تنباکو را تحریم کردند.
یکی از تجار معروف و معتبر اصفهانی در مقابل دستور ظلالسلطان مبنی بر تحویل توتون و تنباکوی خود، یک روز مهلت خواست و شبانه 12 هزار کیسه تنباکوی خود را آتش زد! ادوارد برون می نویسد: «علوّ طبع و دانش این تاجر میهن دوست را وصف کردن آسان نیست که چگونه با کمال متانت و آرامش، بدون هیچ تظاهری برای مخالفت با انحصار «رژی» سرمایه مهمی را آتش زد و عملاً نشان داد که این شرکت برخلاف میل و مصلحت ایران است. حکم پیشوایان مذهب برای عموم مسلمین لازم الاجراست».(5)
در شیراز اعتراض بر ضد قرارداد واگذاری امتیاز تنباکو شدت افزون تری داشت. در آن زمان تنباکوی ایران بیشتر در فارس تولید میشد. در این میان، عالم مجاهد، آیت اللّه سید علی اکبر فال اسیری که رهبری مردم را در دست داشت، بر فراز منبر رفت و سخنرانی کرد. «ایشان برفراز منبر، فریاد برآورد: موقع جهاد عمومی است. من یک شمشیر و دو قطره خون دارم، هر بیگانه ای را که برای انحصار دخانیات به شیراز بیاید، شکمش را با این شمشیر پاره خواهیم کرد.»(6)
پس از مدتی از تهران دستور دادند آن روحانی مقاوم را تبعید کنند. از این رو، او را از راه بوشهر به بصره تبعید کردند.
جنبش تهران به دلیل ارتباطات سیاسی و اقتصادی و وجود دولت و شاه جایگاهی تعیینکننده داشت. به ویژه آنکه رهبری دینی تهران را عالمی چون میرزا حسن آشتیانی بر عهده داشت و از مبارزه دست برنمیداشت.
رهبری نهضت
رهبریت قیام تنباکو در آغاز متشتّت و پراکنده بود. رفته رفته این رهبریت تمرکز یافت و در شخص میرزای شیرازی متبلور شد. نخستین گام اعتراض را علمای شهرها با یاری عناصر دیگر جامعه (تجّار، کسبه و دست اندرکاران تنباکو) برداشتند. از هر شهری فریادی برخاست. فریادها رفته رفته سطح مملکت را فرا گرفت. این فریادهای همه جانبه از هر گوشهای به گوش میرزای شیرازی، مرجع تقلید شیعیان در سامرا رسید.(7)
میرزای شیرازی تلگرافی به نزد شاه فرستاده و می گوید کسانی را که تبعید کرده به کشور بازگرداند و در مورد قرارداد، مخالفت خود را ابراز می کند,در قسمتی از این تلگراف آمده است: «... مفاسد انفاذ این امور (قراداد تنباکو) به مراتب، اعظم از مفاسد صرف نظر از آن هاست. کدام مفسده با اختلال قوانین ملت و عدم استقلال سلطنت و تفرقه کلمه رعیّت و یأس آن ها از مراحم ملوکانه برابری می کند؟.» (8)
اما ناصرالدین شاه به این تلگراف اعتنایی نکرد ولی هشدارهای سازنده و کوبنده میرزا، در نامه ها و تلگراف هایش همچنان ادامه داشت.
فتوای تاریخی
«قضی? تحریم دخانیات که از میرزا با همین چند کلمه صادر شده، از غرایب امور تاریخ است، که علاوه براینکه هیچکس آن را در مخفیترین محل استعمال نکرد، قلیانها و چندین بادگیر طلا و نقره، توسط صاحبانشان شکسته شد. چنانکه ناصرالدین شاه روزی در حرمخانه خود دید زنهایش به کنیزان خود امر میکردند که آنها را در هاون نهاده و بشکنند!»!( 9)
الغای امتیاز رژی
شاه و ناصرالدین شاه خواستند تا با تبعید علما و میرزای آشتیانی از تهران به غائله پایان دهند اما شایعه خروج میرزا از تهران به سرعت در بین مردم پیچید، مردم و علما یکدل و یک جهت اعلام کردند که با آشتیانی همراه خواهند بود، بنابراین دولت احساس خطر کرد. اصرالدین شاه دانست که تا امتیازنامه رژی کامل لغو نشود، آرامش به تهران باز نخواهد گشت، به همین دلیل نامهای به امینالسلطان نوشت و الغای کامل امتیازنامه رژی را اعلام کرد.
نقطه عطف فقه سیاسی
علاوه بر تاثیر این نهضت در زمان خاص خود و شرایط سیاسی خاص آن زمان، فتوای تحریم تنباکو سرآغاز مطالبه عدالت خانه و مشروطیت شد و هم چنین نقطه عطفی در حوزه فقه سیاسی شد.
بعضی بر این باورندکه رهبری قیام در دست تجّار بوده است اما آیا ماهیت و هویت حرفهای و فرهنگی تجّار که بیشتر از منافع شخصی و یا گروهی آنان مایه میگرفت، توانایی راه اندازی چنین قیامی را در جامعه داشت؟ و می توانست عمده ی مردم را با خود همراه سازد؟
هرچند تجار از عناصر عمده محسوب می شدند اما این علمای شیعی بودند که با آگاهی و احاطه بر فقه و داشتن تدبیر و بینش سیاسی در قبال مسائل جامعه موضع گیری می کردند و با رهبری مردم و حکومت بر دلهای آنان به مقصود نائل می شدند. اگرچه در طول تاریخ شیعه فقها و عالمان بسیاری چه در مباحث نظری و چه در حیطه عمل در عرصه سیاست وارد شده اند اما قیام توتون وتنباکو نقطه ی عطف تحولات معاصر بود.
یکی از مباحثی که عموما در بررسی نظری فقه سیاسی شیعه و ورود آن به عرصه عمل در نظر گرفته می شود بحث منشا و ورود عملی آن به عرصه سیاست و دوران معاصر است. می توان گفت عموم نظریه پردازان در این حوزه در مصداق اولی آن دارای اشتراک نظر هستند لکن درکیفیت این مصداق و تحلیل آن اختلاف فراوان است. لذا در این امر اتفاق نسبی در مورد مصداق اولیه آن یعنی فتوای تحریم تنباکو است.
این روی بیگانگان از آن روز به بعد سیاست تضعیف حوزه های علمیه و علماء را چاره کار دیدند و با تمامی توان در صددایجاد تضاد بین مردم و روحانیت و جدا کردن این دواز یکدیگر برآمدند.
«وقتى دیدند که روحانیون با امتیازات خارجى مانند امتیاز «رویتر» و امتیاز «تنباکو» مخالفت مىکنند؛ با فسق و فجور روزافزون و استبداد دستگاه قاجار بخصوص ناصرالدین شاه مبارزه مىکنند؛ با ورود اروپاییهاى بىقید و شرط، به کشور ایران مبارزه مىکنند؛ هم خودشان فهمیدند و هم اروپاییها به آنها فهماندند که اگر بخواهید راحت زندگى کنید، باید این طبقه را از میان بردارید. نمىشد روحانیون را از میان بردارند...وقتى نشد آنها را جسماً حذف و از صحنه خارج کنند، از طرق دیگر شروع مىکنند. تبلیغات براى آنها بهترین راه است. علیه علما، انواع و اقسام تبلیغات را کردند».(10)
یکی از شبهاتی که در اثر هجمه های فرهنگی دشمن، به اذهان نسل جدید راه یافته است در مورد جایگاه فقه و فقاهت و فلسفه وجود چنین نهادی در جامعه شیعی است که همین فتوای میرزای شیرازی مبنی بر تحریم تنباکو پاسخ روشنی به این گونه شبهات است؛ در واقع قضیه تنباکو بهترین دلیل عقلی بحث ولایت فقیه به شمار میرود.
امام خمینی می فرماید: «تمام ممالک اسلامی مرهون این طایفه هستند. اینهایند که تا به حال استقلال ممالک اسلامی را حفظ کرده اند.این ذخایر هستند که همیشه با نصیحت خود مردم سرکش را خاموش کرده اند. در عین حال روزی که ببینند اسلام در معرض خطر است، تا حد امکان کوشش می کنند، اگر با نشر مطالب شد، با گفتگو شد با فرستادن اشخاص شد فَبِها؛ و اگر نشد ناچار هستند قیام کنند.»(11)
پی نوشت:
1. شیخ حسن اصفهانی کربلائی، قرارداد رژی.، ص 19.
2. تهرانی، شیخ آقا بزرگ، میرزای شیرازی، 238
3. شیخ حسن اصفهانی کربلائی، ص 2529. با اختصار.
4. زنجانی، تحریم تنباکو، ص 61; کربلایی، قرارداد رژی، ص 24
5. تحریم تنباکو و مشروطیت (پیامدها و عبرت ها، مشعل فراروی ملت ایران)، زائر، 1386، چ 1، ص 117.
6. میرزای شیرازی، شیخ آقا بزرگ تهرانی ص 243.
7. آژند، قیام تنباکو، ص 161
8. کربلائی، ص 48
9. حرزالدین، شیخ محمد، معارف الرجال، 238 – 233
10. بیانات رهبری، 1372/11/17
11. صحیفه امام، ج 1، صص 114 و 115
نویسنده: محمد بهرامی
خط امـام پیشکش
مسلمانیتان را ثابت کنید
چند روزی است که ماجرای توهین به امام هادی -علیهالسلام- نقل محافل شده است و خیلیها با توجه به عقایدشان نظری میدهند. گرچه به اعتقاد نگارنده طرح این گونهی این اتفاق و به خصوص بازنشر جسارتها برای درک فاجعه از سوی برخی -ولو با نیت خیر- غلط است، اما یادداشت «آدم میکشم، پس هستم!» در نشریهی «صبح فردا»ی دانشکدهی علوم اجتماعی بهانهای شد برای طرح مسئلهای تکراری، ولی مهم؛ توهین به امام معصوم چه قدر برای «بعضیها» دردآور است؟ و اصلاً دین چه قدر برای ایشان مهم است؟
***
نویسندهی یادداشت «آدم میکشم...» پس از آوردن موادی از قراردادی برای الغای مجازات مرگ، اعلامیهی جهانی حقوق بشر و قانون مجازات اسلامی (که آوردن این منابع در کنار هم، خود حرفهای بسیاری دارد) در نفی مجازات اعدام، آزادی دین و ممنوعیت تهدید به قتل و آسیب، دربارهی آنهایی که توهینکننده به امام معصوم -علیهالسلام- را تهدید به اعدام کردهاند، مینویسد: «خون انسانها آن قدر بیارزش شده که عدهای حاضرند آن را پای تاریخی که اکنون نیست بریزند.» و بعد در ادامه: «حال فرض کنیم اثری توهینآمیز باشد. آیا توهین و تمسخر -خصوصاً آن جا [که] به شخصیتی حقیقی و زنده نباشد- جرم است؟» و پاسخ میدهد: «...اگر شخصی آزادانه فکر کند و به این نتیجه برسد که شخص، مکتب، رژیم سیاسی و یا حتی یک تاریخ و گذشتهای قابل تمسخر و توهین است، آیا نباید به او اجازه داد که حرفش را بزند؟»
***
در خصوص توهینکننده به امام هادی -علیهالسلام- دو عنوان طرح شده است؛ یکی مرتد و دیگر سابالنبی (توهینکننده به پیامبر). هر کدام از اینها بحثهای مفصلی دارد؛ از جمله دربارهی شرایط تحقق این عناوین و نیز احکام آنها.1 به صورت خلاصه مرتد به کسی میگویند که از دین اسلام روی گردانده است و سابالنبی اهانتکننده به پیامبر اسلام، ائمهی معصومین و حضرت فاطمه -صلواتعلیهم. حکم هر دو هم تحت شرایطی اعدام است. این که فلسفهی این احکام چیست و آیا به صرف آن که یک نفر به دلیل داشتن شبهه از دین برگردد، محکوم به اعدام است، در این یادداشت محل بحث ما نیست. اما دربارهی این که نویسندهی یادداشت مذکور تمسخر و توهین به عقیدهای2 از سوی کسی که از آن برگشته است را مجاز دانسته، کمی دقت کنیم. شرح آیهی 108 سورهی انعام در جلد پنجم تفسیر نمونه گویای منطق اسلام در این باره است:
«(معبود) کسانى را که غیر خدا را مىخوانند، دشنام ندهید؛ مبادا آنها (نیز) از روى ظلم و جهل خدا را دشنام دهند. این چنین براى هر امتى عملشان را زینت دادیم، سپس بازگشت آنها به سوى پروردگارشان است و آنها را از آن چه عمل مىکردند آگاه مىسازد (و پاداش و کیفر مىدهد).
دربارهی منطقى بودن تعلیمات اسلام و لزوم دعوت از راه استدلال، نه از راه اجبار، در این آیه تأکید مىکند که هیچ گاه بتها و معبودهاى مشرکان را دشنام ندهید، زیرا این عمل سبب مىشود که آنها نیز نسبت به ساحت قدس خداوند همین کار را از روى ظلم و ستم و جهل و نادانى انجام دهند.
به طورى که از بعضى روایات استفاده مىشود، جمعى از مؤمنان بر اثر ناراحتى شدید که از مسئلهی بتپرستى داشتند، گاهى بتهاى مشرکان را به باد ناسزا گرفته و به آنها دشنام مىدادند. قرآن صریحاً از این موضوع، نهى کرد و رعایت اصول ادب و عفت و نزاکت در بیان را حتى در برابر خرافىترین و بدترین ادیان، لازم مىشمارد.
دلیل این موضوع، روشن است؛ با دشنام و ناسزا نمىتوان کسى را از مسیر غلط بازداشت؛ بلکه به عکس، تعصب شدید آمیخته با جهالت که در این گونه افراد است، سبب مىشود به اصطلاح روى دندهی لجاجت افتاده، در آیین باطل خود راسختر شوند. سهل است زبان به بدگویى و توهین نسبت به ساحت قدس پروردگار بگشایند؛ زیرا هر گروه و ملتى نسبت به عقاید و اعمال خود، تعصب دارد. همان طور که قرآن در جملهی بعد میگوید: ما این چنین براى هر جمعیتى عملشان را زینت دادیم.
در روایات اسلامى نیز منطق قرآن دربارهی ترک دشنام به گمراهان و منحرفان، تعقیب شده و پیشوایان بزرگ اسلام به مسلمانان دستور دادهاند همیشه روى منطق و استدلال تکیه کنند و به حربهی بىحاصل دشنام نسبت به معتقدات مخالفان، متوسل نشوند. در نهجالبلاغه مىخوانیم که على -علیهالسلام- به جمعى از یارانش که پیروان معاویه را در ایام جنگ صفین دشنام مىدادند، مىفرماید: من خوش ندارم که شما فحاش باشید؛ اگر شما به جاى دشنام، اعمال آنها را برشمرید و حالات آنها را متذکر شوید (و روى اعمالشان تجزیه و تحلیل نمایید) به حق و راستى نزدیکتر است و براى اتمام حجت بهتر.»3
ما توهین به باطل را هم وقتی مانع اندیشیدن (حتی برای توهینکننده) میشود، مجاز نمیدانیم.4 حال چه طور میشود به بهانهی آزادی اندیشه، ساختن سدی در مقابل اندیشیدن را مجاز دانست؟
×××
یک بار دیگر برگردیم به متن یادداشت «آدم میکشم...». نویسنده علاوه بر تلاش برای توجیه توهین، از مقدسات با عنوان «تاریخی که اکنون نیست» یاد کرده است. گذشته از آن که باید پرسید تاریخ یعنی چه، نبودن تاریخ چه معنیای میدهد و این همه کتابهای تاریخی که در موضوع مورد بحث وجود دارد و از آن مهمتر حافظه و اعتقاد انسانها پس چیست؛ گویا نویسنده خواسته اندکی هم در مسیر تئوریاش -مجاز بودن توهین- گام بردارد.
اما با اعتماد به نفس تمام، مدیر مسئول نشریه طی یادداشتهایی از طرف خود و تحریریه از «دغدغهی دین»شان و «پیروی از خط امام(ره)» گفته است و نیز: «آن برداشتی (توهین به ائمهی معصومین (ع)) که بخشی از افکار عمومی از مطلب مذکور کردهاند و به این اعتبار احساس توهین کردهاند، از نظر اینجانب و کلیهی اعضای هیئت تحریریه محکوم است.». و البته ایشان نگفتهاند که از چنین یادداشتی به عنوان سرمقاله آن هم در زمانی که ماجرای توهین به امام هادی -علیهالسلام- بحث روز است، مگر برداشت دیگری هم میشود کرد؟
×××
داستان همان «داستان تکراری»5 است. داستان آدمهایی که تا وقتی احساس میکنند برای همراهی جامعه باید نقاب دین زد و از خط امام گفت، این کار را میکنند؛ اما گاهی خودشان را لو میدهند؛ خیلی بد هم لو میدهند اگر تازهکار باشند. البته نمیگوییم یقیقناً تهیهکنندگان این نشریه از همین دستهاند؛ اما چه کنیم با این نشانهها؟
روی صحبت بنده با آنهایی است که جذب حداکثریشان نمیگذارد تکلیفشان را با خیلیها و خیلی چیزها مشخص کنند: خط امام پیشکش؛ مسلمانیتان را ثابت کنید.
پینوشتها:
1. مثلاً در خصوص ارتداد سال 89 روی بردهای بسیج فنی جزوهی نسبتاً مفصلی از آیتالله سبحانی قرار دادیم. در صورت تمایل با مراجعه به سایت ایشان میتوانید این بحث (ارتداد و آزادی) را از آن جا مطالعه کنید.
2. نویسنده در یادداشت رویش نشده دین را بنویسد و تمسخر و توهین به شخص، مکتب، رژیم سیاسی و گذشته را ذکر کرده است.
3. از جلد پنجم تفسیر نمونه، با تلخیص.
4. ممکن است سؤال پیش آید که پس چرا قرآن (سورهی اعراف، آیهی 179) عدهای را به چهارپایان تشبیه کرده است؟ اولاً اگر بر اساس استدلال صحیحی نسبتی به شخص، عقیده یا چیز دیگری داده شود که آن نسبت بدون آن استدلال صحیح توهین تلقی گردد، در این صورت توهین نیست یا حتی اگر لفظ توهین به آن اطلاق شود، قبیح نیست. مثلاً پزشکی بنا بر شواهد به خانوادهای بگوید فرزند شما دچار اختلالات روانی است؛ هیچ کس کار پزشک را توهین تلقی نمیکند. ثانیاً این آیه میگوید آنها که دل، چشم و گوششان را بستهاند، شبیه چهارپایان و بلکه بدتر از آنها هستند؛ آیه میگوید انساننماهایی که نمیاندیشند، انسانیتشان را از دست دادهاند.
و چه قدر تفاوت است میان بیان قرآن و حرفهای اهانتکنندگان. البته باید در نظر داشت که بدون گفتن از استدلال قرآن نباید چنین تعابیری را در مقابل آنها که ناآشنا هستند به کار برد و چماقی کرد بر سرشان؛ در غیر این صورت به نظر تخلف از منطق آیهی 108 سورهی انعام (که در متن آمد) کردهایم.
5. «یک داستان تکراری» عنوان یادداشتی بود در نبض 47 از نگارندهی همین سطور. سپس یادداشتی دربارهی آن از یکی از مخاطبان نشریه به دستم رسید که همراه با پاسخی با عنوان «او هم مسلم نبود...» در نبض 49 چاپ شد. در «او هم مسلم نبود...» به یادداشتی از نشریهی «گزاره»، ارگان انجمن اسلامی دانشکدهی فنی اشاره شده بود که در قوانین مجازات اسلامی ایجاد تردید میکرد. و البته مشکل ما نقد قوانین اسلامی هم نیست؛ مشکل ما تردید وارد کردن در قوانین اسلامی زیر اسم اسلام است.