نویسنده: هادی آگاهی
گفتمانِ عدالتِ دولت های پس از انقلاب
«دوستان قابل قبول نیست برای ما که اداره جامعه در دست ما باشد و باز هم در این مملکت کسی شب گرسنه بخوابد، کسی زیر طاقی بخوابد که نگران است بر سر او و عزیزانش خراب شود، از آب آلوده برای شرب استفاده کند، از بی درمانی جان خود و عزیزانش در معرض خطر باشد، این قابل قبول نیست.» (شهید بهشتی)
اقتصاد اسلامی، بعد از اینکه در متن قانون اساسی آورده شد، صاحبان زیادی پیدا کرد. هرکس از هرجا که می آمد تئوری می داد و راهکار می گفت. یکی از لزوم دولت بروکراتیک و کاغذبازی های گسترده دفاع می کرد (موسوی) و دیگری از انحلال سازمان های شاهنشاهی (رجایی) سخن به میان می آورد و دیگری از لزوم غارت اموال ثروتمندان و خانهای زورگو می گفت (اصلاحطلبان امروز) و عده ای نیز از لزوم گسترش خصوصی سازی و کوچک سازی دولت می گفتند (اصولگرایان امروز) و در این میان، تکنوکراسی تهرانی ( توجه بی حصر به مراکز استانی و کشوری) همچنان ادامه داشت و پایانی به خود نمی دید!
از اصلی به نام عدالت تا سیاستی به نام تعدیل
دورهی سازندگی، شروعی بود برای بازتعریف سازو کار های انقلابی؛ «فساد اداری، بی برنامگی، مدیریت غلط، تاراج اموال کشور، افت تولید، فقر مضاعف و... از جمله سیاست های دولت موسوی بوده است.» نقل به مضمون از هاشمی رفسنجانی در نمازجمعه سال 68.
«اینکه شما می گویید در دورهی سازندگی و بعد از آن شاهدیم بعضی از نیروهای سپاه و بسیج که به سمت مسایل اقتصادی رفتند، نوعا آلوده به مسایل مادی و زندگی رفاه زده شدند... که به نوعی از مردم فقیر جدا افتادند را قبول ندارم. البته افرادی اینگونه شدند... وقتی تحملشان تمام شد و اگر عقیده نداشته باشند، به اینطرف بر می گردند» (بی پرده با هاشمی- چاپ کیهان)
«کاری نکنید که تنهافرق ما با طاغوتی ها فقط این باشد که ما ریش داریم و آنها ندارند» و «نگذاریم روح انقلاب در جامعه منزوی بشود و فرزند انقلاب منزوی بشود، یه عده ای اشتباه گرفته اند مسایل را، یه عده ای سازندگی را اشتباه گرفته اند با مادیگرایی ... سازندگی یعنی کشور آباد بشود، طبقات محروم به نوایی برسند» آیت الله خامنه ای در دورهی دولت سازندگی
توسعهی سیاسی یا «دموکراسی همان عدالت است!»
دوم خردادی ها، این فرزندان بی واسطهی هاشمی، نمک خوردند و نمکدان شکستند اما دیری نگذشت که در آغوش پدر آرام گرفتند! و خلاصه اینکه انتقاد از تورم 50 درصدی هاشمی، تبدیل شد به حمایت از برنامه های اقتصادی هاشمی و عدالت و شعور مردم بازیچهی این قوم نخبه و سرفراز ایران شد!
دورهی خاتمی، دورهی عبور روشنفکران و طبقهی اشرافی جدید ( ناشی از تثبیت سیاست تعدیل اقتصادی که از نتایج مسلم آن ایجاد شکاف عمیق طبقاتی است) از مفهوم عدالت و ورود به جرگهی حامیان آزادی و گسترش آن بود. از این حیث، رفتار انقلابیون ایرانی، شباهت غیر قابل انکاری با انقلابیون فرانسوی پیدا کرده است (آنجا ناپلئون ساخت و اینجا کرباسچی!). سیری که از عدالت شروع و به توسعه ختم شده بود، حالا به آزادی رسیده بود. در این گذار تفلیدی، آخرین گام، حرکت طبقات بالادست مالی به سمت خودمحوری و «حقوق طبقات بالادستی» بود و عدالت مفهومی گنگ و بی مایه تلقی شد (انعکاس افکار لیبرال سرمایه داری در گفتمان اساتید دانشگاهی که با فروپاشی شوروی و برای حفظ آبروی علمی -که هیچگاه نداشته اند- به دامان غرب پناهنده شده بودند و برای اولین بار جنش دانشجویی لیبرال را در ایران سامان دادند!!! و به قول قدیمی ها، جنبش ترسوها)
احیای گفتمان عدالت خواهی
گفتمان عدالت خواهی، مبارزه با مفاسد اقتصادی، مبارزه با اشرافیت سیاسی و اجتماعی و در یک کلام عبور از بحران عدالت زدایی در گفتمان خواص.یه جدول زیر دقت کنید:
شعار اصلی |
کاندیدهای 84 |
کاندیدهای 88 |
عدالت |
کروبی، احمدی نژاد |
احمدی نژاد، موسوی، کروبی |
تعدیل و همهباهمکار |
هاشمی |
؟ |
آزادی |
معین (مورد حمایت موسوی) |
؟ |
مدیریت نو |
رضایی، قالیباف، لاریجانی، مهرعلیزاده |
رضایی |
گفتمان عدالت بر گفتمان ثروت اندوزان (که به قول هاشمی یا کم آورده اند یا از سر بی دینی چنین شده اند) پیروز شد و اما کلام آخر از مولای متقیان:
«ثم الله الله فی الطبقه السفلی» خدا را، خدا را، در بارهی طبقهی فرودست! ( نامهی علی علیه السلام به مالک اشتر)
* «همه بی نیاز می شوند اگر عدل در بین مردم برپا شود.» برگرفته از کلام حضرت امیر