درآمدی بر نظریه ولایت فقیه در دیدگاه شهید صدر
سحر مهرورز
اگر چه جواز تصرف فقیه در برخی امور اجمالا مورد پذیرش تمام فقهای امامیه است و ولایت فقیه، از جمله مباحثی است که هیچ فقیهی را در تاریخ شیعه سراغ نداریم که آن را به طور کل منکر باشد، اما، حدود و اختیارات ولی فقیه از مسائلی است که همه فقیهان در آن بر یک قول نیستند.
در این نوشتار قصد داریم به بازخوانی اجمالی اندیشه آیت الله سید محمد باقر صدر پیرامون ولایت فقیه بپردازیم. ایشان به عنوان یکی از بزرگترین اندیشمندان مسلمان، علوم اسلامی را با سبکی نو مطرح کرده و به مسائل روز و مبتلابه جامعه اسلامی پرداخته است. وی از علمایی است که از انقلاب اسلامی ایران حمایت کرد و در ترسیم خطوط و شاخصه های جمهوری اسلامی سهیم گردید. تالیف مجموعه جزوات «اسلام زندگی را راهبری میکند» از جمله این اقدامات است. وی یک سال قبل از شهادت خود در پاسخ به سؤال شش نفر از علمای لبنان در توضیح مبانی جمهوری اسلامی نظریه «خلافت انسان و شهادت انبیا» را تبیین کرد. چندان که از آثار به جای مانده بر میآید، ایشان پیش از این به ولایت عامه انتصابی فقیه قائل بوده اند.
شهید صدر معتقد است در خلافتی که خداوند در قرآن از آن حکایت کرده جنس آدمی به طور کلی منظور است.(1) وی درباره گستره خلافت انسان مینویسد:
«... مسأله خلافت انسان در قرآن، در حقیقت شالوده حکومت انسان بر هستی است وحکومت بین مردم همه از ریشه همان خلافت سرچشمه میگیرد ... بدین ترتیب حکومت انسان بر خود هم بر این پایه درست میشود. چنان که حکومت مردم بر مردم، یعنی حق حاکمیت ملی نیز به عنوان خلیفه خدا بودن انسان ها میتواند مشروع و قانونی باشد.»(2)
وی دومین پایه نظریه خود درباره ایجاد دولت اسلامی را مفهوم «شهادت» قرار داده است. این واژه در اندیشه وی از جنبه حقوقی صرف خارج شده و مفهومی سیاسی به خود میگیرد. آن جا که بحث از ضرورت وجود گواه است اینگونه مطرح میکند که: «خدای بزرگ در کنار خط خلافت انسان بر روی زمین، خط گواهی انبیا را رسم کرده است، گواهی ای که نشان دهنده دخالت خدا به منظور حفظ خلیفه اش از انحراف و رهبری او به سوی کمال است؛... ما این دخالت خدایی را در هدایت انسان، خط شهادت یا گواهی انبیا مینامیم.»(3)
آیت الله شهید صدر مراحل خلافت انسان و گواهی پیامبران را به چهار مرحله تقسیم میکند. پس از سه مرحله اول که فطرت اولیه، اختلاف و انحراف از فطرت، و خلافت و گواهی پیامبران و امامان است مرحله چهارم ،آغاز می شود که همان گواهی ونظارت مراجع تقلید است. ایشان بر این باور است که در این مرحله، خط گواهی از خط خلافت که در شخص پیامبر و امام به هم پیوسته بود، از هم جدا شد و خط خلافت به مردم و خط گواهی به عهده مراجع تقلید گذاشته شد. خط گواهی سه وظیفه خطیر را به عهده مرجع میگذارد که از جمله آن مراقبت دقیق در اجرای احکام اسلام بین مردم است.
نسبت به خط خلافت در عصر غیبت دو حالت متصوّر است. حالت اول آن که امت محکوم قدرت طاغوت است و از خود آزادی ندارد و نمیتواند حق خلافت عامه اش را انجام دهد. در این صورت، خط خلافت مانند خط شهادت به شخص مرجع برمیگردد و هر دو خط را او باید به عهده بگیرد.
حالت دوم آن که امت با جنبش رهایی بخش، خود را از زیر بار سلطه طاغوتیان آزاد کرده باشد. در این حالت، خط خلافت به خود مردم باز میگردد و مسؤولیت رهبری سیاسی و اجتماعی مردم به خود مردم سپرده می شود.
اکنون سوالی که مطرح میشود آن است که با فرض جدایی خط خلافت و گواهی، مراقبت دقیق فقیه در اجرای احکام اسلامی بین مردم چگونه انحام خواهد پذیرفت؟
پای نوشت ها:
1. خلافة الانسان وشهادة الانبیاء، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، 1399 ق، ص 13
2. همان، ص 14
3. همان، ص 23