نویسنده: محمد فیاض بخش
کار روشنفکر با مغز است. نکاهش، رو به جلو است. منش او، حق طلبی و دردمندی است. روشنفکر ضد ارتجاع و دشمن تهجر است. این ها برخی لوازم روشنفکری حقیقی است. اما تبار شناسی این جریان هزارتو، شدت و ضعف و بعضا برداشت های ناصواب کاراکتر های آن را نسبت به واژه های بالا به وضوح نشان میدهد. در برخی برداشت ها و ترجمه ها کار فکری به معنی انکار حقانیت عقل غیبی، رو به جلو به معنی پایمال کردن پیشینه، ضد ارتجاع به معنی ضد دین و تحجر ستیزی به معنی سنت ستیزی قلمداد شده است. ماجرای روشنفکری و ظهور انتلکتوئل ها از یک کوچ معرفتی آغاز میشود. کو چ از معارف کلیسا که حاکمیت 1500 آن دارای دو ایراد اساسی در ابعاد علمی و عملی بود: انجیل های چهارگانه منتخب کلیسا بود و برای قداست بخشی به این نوشته های پر از اشتباه جلوی هر پیشرفت علمی مخالف مندرجات آنها را می گرفت. همچنین برای مشارکت در قدرت حکومت های مختلف به توجیه دینی ظلم های آن ها می پرداخت. بنابراین علم ستیزی، توجیه ظلم، و سرانجام جنگ های 200 ساله صلیبی ره آورد حکومتی بود که به دروغ داعیه دیانت داشت. نتیجه روند مذکور عصیان و شورش بر علیه ایدئولوژی موجود رادر بر دارد. حال اتفاقی که می افتد یا بازگشت به سنت ها و دین راستین است یا انکار مبدائی را به دنبال دارد که کلیسا داعیه دار آن است. در اروپا اتفاق دوم افتاد. فرار از قل و زنجیر های کلیسا و پناهندگی به حکومت عقل گرایی و پوزیتیویسم ماحصل این گذار ایدئولوژیک بود. عقل گرایی با فلسفه دکارتی شروع به کار کرد، با اسپینوزا به کار خود ادامه داد و با هگل به تمامیت خود رسید: «آنچه اندیشیدنی نیست وجود ندارد و هر چه هست اندیشیدنی است». پایه گذار حس گرایی نیز فرانسیس بیکن بود که شناخت صحیح را فقط شناخت حواس مبتنی بر تجربه و ازمایش دانست. این مکتب نیز با لاک، هیوم و برکلی به کار خود ادامه داد و در نهایت بر حوزه های علمی غرب چیره شد.