نویسنده: میثم زعفرانی
قریب به صد سال از حکومت قدرت های امپریالیستی بر جهان می گذرد و تاریخ همواره شاهد درگیری های عظیم میان این قدرت ها بوده است. می توان جنگ سرد در نیمه دوم قرن بیستم میان امپریالیسم ایالات متحده و بوروکراسی اشتراکی شوروی سابق را مظهر تمام نمای این گزاره دانست، به طوری که دامنه این جنگ تا سینما نیز کشیده شد.کش مکش میان دول غربی را می توان برگرفته از نظام ژئوپولتیک حاکم بر نظام امپریالیستی غربی دانست تا جایی که تنازع میان رهبری جهان و سلطه بر جهان همواره نان داغ میان سفره استراتژیست های امریکایی بوده است. اینکه در حقیقت چه تفاوتی میان رهبری جهان و سلطه بر جهان وجود دارد برای ما موضوع قابل تاملی نیست و نکته پر واضح برای ما این است که هر دو از روح استکباری غرب ناشی می شود.
پس از طی یک دوران گذار فلسفی امروز کم تر کسی بین متفکران غربی را می توان یافت که به جامعه لیبرال معتقد نباشد. بدین سان که امروزه با در نظر داشتن نسبی بودن اخلاق و وجوب جامعه لیبرال دیگر نمی توان بر الوین تافلر متفکر آمریکایی خرده گرفت. او در کتاب موج سوم خود بر اهمیت وجود خانواده اشتراکی برای ایجاد جامعه ای اقتصادی تاکید می کند.
دیدگاه اجتماعی لیبرالی، نظام اقتصادی کاپیتالیستی و دیدگاه امپریالیستی به جهان، سبب ایجاد شالوده ای از مفاهیم غیر خدایی، غیر دینی و نهایتا غیر انسانی به نام آمریکا شده است. نکته حائز اهمیت اینجاست که روح استکباری غیر ساکن بالذات است و همواره در پی اشاعه نوع دیدگاه خود به تمام جوامع بشری است. القای مباحث فرهنگی، وابسته سازی اقتصادی و جنگ روانی نهایتاً منجر به موفقیت -که همان سلطه است- می شود.
جهان اسلام، خاورمیانه، ایران- دولت ایالات متحده (نظام سلطه امروز) را میتوان دشمن مشترک تمام مسلمین جهان دانست، زیرا علاوه بر آیات و احادیث فراوان در راستای مبارزه با استکبار، روح و قالب اسلام نیز با امپریالیسم در تعارض است، لذا مسلمان از هر آئین و مذهبی که باشد، همواره در جهت مبارزه با استکبار قدم بر می دارد و با افزایش جمعیت مسلمانان جهان، خطر فروپاشی برای نظام سلطه روز به روز جدی تر می شود. در این بین می توان خاورمیانه را به عنوان استراتژیک ترین منطقه جهان اسلام دانست زیرا که درصد بالایی از منابع سوخت جهان به خصوص صنعت آمریکای شمالی در این منطقه مدفون است. همچنین اهمیت ایران به دلیل وجود حکومت اسلامی و همچنین مسئله فلسطین، بیش از سایر کشور های مسلمان است.
تاریخچه رابطه ایران و آمریکا پس از جنگ- پس از پذیرفتن قطعنامه توسط امام(ره)، مرسوم به جام زهر، می توان اولین مسئله قابل بررسی را ایران گیت دانست. پس از اعترافات مهدی هاشمی و روشن شدن نقش علی اکبر هاشمی رفسنجانی در این قضیه، تمایلات رئیس دولت سازندگی، برای برقراری رابطه اقتصادی، تجاری با آمریکا به یک باره بر همگان روشن شد و این اولین نشانه برای پراگماتیست بودن دولت سازندگی بود. چنانچه بعدها غلامحسین کرباسچی در یک اظهار نظر عجیب اعلام کرد که رابطه اقتصادی با آمریکا جدای از دین و فرهنگ ماست.
به یقین دوران اصلاحات را می توان زمان نفوذ حداکثری امریکا در کشور دانست، زیرا که اینبار دشمن لشگر عظیمی از به اصطلاح روشنفکران درون نظام را به همراه داشت. شبهه افکنی در دین، مطبوعات زنجیره ای، دروغ افکنی و ... را نیز می توان مهم ترین ابزار این طیف انتلکتوئل دانست که در نهایت پروژه قتل های زنجیره ای، کوی دانشگاه و... را به دنبال داشت.
با پیروزی محمود احمدی نژاد در نهمین دوره ریاست جمهوری و به دنبال ناامیدی سران امریکایی از ایران، دولت ایالات متحده در پی برنامه ای جدید با رهبری علی اکبر هاشمی و محمد خاتمی و با چهره میرحسین موسوی دست به پروژه ای برای براندازی نظام جمهوری اسلامی پس از انتخابات دهم زد. جنبش سبز(انقلاب شمال شهری ها) جدیدترین برنامه ی نظام سرمایه داری برای نابودی جمهوری اسلامی بود. جنبشی از نوع انقلاب مخملی که قبلا در کشور های اروپا شرقی مثل گرجستان پیاده شده بود. «احمق ها خیال کردند اینجا گرجستان است.»
امروز که درابتدای دهه چهارم انقلاب هستیم و تمام این سختی ها را با موفقیت پشت سر گذاشته ایم باید بدانیم که استکبار جهانی هر لحظه در پی ایجاد فتنه ای دیگر در کشور است. تا امریکا هست ما نیز برای مبارزه هستیم.