نویسنده: میثم زعفرانی
1)ولایت فقیه ، نظریه ای سیاسی است که پا به میدان قدرت گذاشته و برای ساختن جامع نهادهای اجتماعی جامعه ایرانی تلاش میکند تا بتواند با توجه به چهار چوب خود ، جامعه ایرانی را شکل دهد و آن را از حالت شاهنشاهی و استبدادی با مبارزه ای دقیق بیرون آورد و به آن شکل الهی بدهد.
2) نظریه ولایت فقیه توسط کسی مطرح شد و به اجرا درآمد که در سال های مشروطه متولد شده بود و عمر خود را با حکومت شاهنشاهی مشروطه ای گذرانده، بن بست تاریخی آن را به خوبی یافته بود. زیرا نظام ایران نظام شاهنشاهی بود که در فرآیند مشروطه، دچار تجدد زدگی شد. نقش تجدد طلبان تحصیل کرده غربی در دوران مشروطه، که اغلب در انگلستان و فرانسه تحصیل کرده بودند غیر قابل انکار است.
3)ولایت فقیه بر اساس فقه اسلامی بنا شده بود. انحراف مشروطه و مشروطه انحرافی ، انحراف از شکل اصلی و بنیانی آن بود ، چون روحانیت متفکر و مجتهد، جهان آن روز را به خوبی درک کرد ولی متاسفانه روشنفکری وابسته، با راهنمایی آنگلو ساکسون ها، جریان فکری عمیق اسلامی را منحرف ساخت و به جای آن قانون گرایی و مردم سالاری (دموکراسی) را مطرح کرد که از اعتباریات مبتنی بر فلسفه غربی سرچشمه میگرفت. فلسفه ای که در آن اصالت بر انسانی لذتی است نه بر حقایق عالم. این دیدگاه میان متفکرین و فیلسوفان غربی در حوزه انسانی و سیاسی و در نهایت پس از تسخیر جوامع غربی خسته از دین، به ملل اسلامی وارد گشت. نتیجه مشروطه انگلیسی نیز به وجود آمدن پادشاهی انگلیسی در ایران بود که با فرمان آنها پادشاه می شد یا از پادشاهی کناره گیری می کرد.
4) ولایت فقیه بر اساس انسان شناسی خاص خود بنیاد می شود که همان عقل فطری یا عقل زندگی محور یا عقل عرفی است؛ نه انسان احساسی ضد عقل جامعه پادشاهی، پس انسان شناسی عقل زندگی محور، بر انسان شناسی احساسی اشرافی پیشی می گیرد و برای تحقق آن باید فعالیت معرفتی ساختاری بسیار عظیم و گسترده ای از نظر کمیت و زمان انجام شود.
5)بزرگترین فلسفه ی فقه اسلامی ،"حفظ نظام اجتماعی" است و این اصل بر کلیه فروع اسلامی وارد است که همان حفظ نظام بر پایه الهیت آن است. از این رو ولی فقیه در برابر قانون ، چون بقیه مردمان ، حق و تکلیفی مساوی داردکه این امر نشان میدهد که مشروعیت نظام ولایت فقیه مشروطیت سالم را نیز در پی دارد.
6) روشنفکران تجدد گرا و غرب محور ، به ولایت فقیه به صورت یک رقیب نگریستند. به همین دلیل به وسیله مشروطه، حکومت استبدادی تجدد طلب، توسط روشنفکری مشروطه شکل داده شد و به وسیله حکومت پادشاهی آنگلوساکسون محور، روحانیت و فقاهت مورد هجوم و فشار قرار گرفت. این شد که نهایتا شیخ فضل الله نوری و آیت الله بهبهانی به عنوان سردمداران عرصه ی دینی آن روز کشته شدند.
7) با محوریت و سردمداری انسان آن هم با تعاریف غلط و غیر معرفتی غربی آن دیگر چه تضمینی برای اجرای احکام الهی در امور سیاسی وجود دارد. از طرف با شکل گیری نهاد های سیاسی به شکل غربی آیا میتوان مردمی که ریشه شان در اسلام است را راضی نگاه داشت . از این رو آیا مشروطه که هدف آن رضایت مردم بود می تواند با در دست داشتن ابزار غربی که در تضاد با ملت است به مشروطیت خود برسد؟!!!