نویسنده : برداشتی آزاد از
وبلاگ خصوصی نیست ...
فتنه به مثابه جن زدگی/جنون
فراگیر، وضعیت تعطیلی عقل است. فتنه همان یاران و همراهان (به ظاهر) آرام و سر به
راهی که تا دیروز مشغول کار و زندگی خود بودند، را به چنان موجودات مخوف و هولناکی
بدل می کند که تصور آن پیش از آن اساساً ممکن نبود. فساد و تباهی که با فتنه ظاهر
می شود بسیار فراتر از صرف آتش افروزی و ویرانگری و اتلاف اموال و حتی نفوس است؛
فتنه هر آنچه را که حیات جمعی بر آن بنا شده است محو می کند. بخش مهمی از سرمایه
روابط اجتماعی و عاطفی که برادر را به برادر، زن را به شوهر، فرزند را به پدر،
دوست را به دوست و خلاصه تمام اهل مدینه را به یکدیگر پیوند می زند، در هرم شعله
های هولناک فتنه خاکستر می شود. فتنه در دوستی ها و دشمنی ها خلل ایجاد می کند.
تولّی ها و تبرّی ها را از مسیر درست خارج می کند. و آیا دین (یا همان زندگی) چیزی
جز تولّی ها و تبرّی هاست؟
هر چند فتنه هنگام? تصرف
یافتن نیروهای شیطانی در باطن و هستی انسانهاست، اما این به هیچ رو نافی مسئولیت
انسانی نیست. آنان که به آتش فتنه دچار می شوند، همانان اند که به واسطه تخطی از
اوامر الهی کم و بیش وجود خود را برای تصرف شیطان آماده کرده اند. فتنه حاصل
خصلت ها و آلودگی های نهان و آشکار ماست. آلودگی هایی که چه بسا از پنهان ترین
لایه های وجود افراد، در جریان فتنه به کوچه ها و میادین شهر سرازیر می شود. هیچکس
نمی تواند از فرجام کار خود در فتنه مطمئن باشد. حتی صرف قرار داشتن در حلقه یاران
و نزدیکان سلیمان نبی نیز تضمینی ایجاد نمی کند. سلاح نجات در هیاهوی فتنه چیزی
نیست جز «تقوای خدا و اطاعت از پیامبرش» که در جایگاه زعامت و هدایت امت قرار
دارد.
اما کار فتنه شیاطین و
اجنّه آنگاه پیچیده و دشوارتر می شود که در مسیر اغراض و اهوای اهل نفاق و غفلت
قرار می گیرد. فتنه فرصتی مناسب را فراهم می کند برای همه آنان که از روی حقد و
تعصب و دنیاخواهی چشم به سرنگونی ملک سلیمان دوخته اند. کسانی که معجونی از امیال
و عادات و سوء برداشت های خود را به نام دین اسباب معیشت قرار داده و به اقتضای
این منافع «کلمات را از موضع خود تحریف کرده اند». این «پیران قوم» و «خواص امّت»
که عموماً از عمق جان به رسالت پیامبران? سلیمان جوان و حتی پدرش ایمان نیاورده
اند، نه تنها در مسیر فتنه بار از دوش پیامبر خدا بر نمی دارند که خود در قامت
بخشی از فتنه ظاهر می گردند. در بدو امر اساساً تلقی شرایط به مثابه فتنه را انکار
می کنند، از لزوم تنزّه دین سخن گفته و پیامبر خدا را به بدعت گزاری متهم می
سازند. آنگاه که کار فتنه بالا می گیرد، آنرا چون فرصتی برای یکسره کردن کار
سلیمان نبی تلقی می کنند. از سویی دم از میراث شریعت موسی می زنند و از سوی دیگر
در مسیر مقاصد سیاسی ابایی از همداستان شدن با جادوگران، این دشمنان همیشگی انبیای
الهی، ندارند. این چنین است که واپسین و خطیرترین مرحله مواجهه با فتنه، نبرد با
این جماعت اهل نفاق و خیانت است.
اما پایان فتنه جز به مداخله
رحمانی میسر نیست. در این که «اهل طوع و تقوا» مکلف به مبارزه با فتنه اند، تردیدی
نیست. اما نهایتاً آنچه که به فتنه پایان داده و آغاز دوران پس از فتنه را اعلام
می کند، عطیه ای آسمانی است. این عطیه نور متبرک و مقدس «ایلیا» است. چنین است که
به برکت این نور مقدس عصری تازه آغاز می شود و ملک ملکوتی سلیمان نبی (که پیشتر
برای او در عالم مکاشفه به مثابه جسدی بیجان تمثّل یافته بود) به مرتبه ای بالاتر
ارتقا می یابد.
حال نوبه رحمت و لطف است.
لحظه بازگشت و توبه! این مسیر به روی همه بازگشت کنندگان باز است. در دوران تعالی
پس از فتنه لازم است تا جامه های چاک خورده از نو وصله شود و زخم های سر باز کرده
مرهم و التیام یابد. بدین سان اهالی تقوا و توبه امکان آن را می یابند که به سفین?
نجات رسالت و ولایت در آیند و به طلب و تمنای آن وعده نهایی منتظر و مستعد باشند.
پی نوشت : آدرس وبلاگ –www.sajjadsaffar.blogfa.com