زینب صباحی
نگاهی بر حواشی فیلم قلاده های طلا
هنوز چیزی از اکران نوروزی فیلم قلادههای طلا نگذشته بود که رسانههای غربی و صفحات فیس بوک موجی از تحریم فیلم قلادههای طلا را آغاز کردند و گروهی هم پیش از این تمام تلاش خود را کرده بودند که این فیلم اکران نشود. برخی علت آن را روایات غیرواقعی فیلم، برخی وجود یک نگاه جانب دارانه و عدهای روایت ناقص از قضایای سال 88 معرفی میکردند و گروهی صرفا با استفاده از الفاظ نامناسب و یا جملات تند، دیدن این فیلم را مساوی با زیر پا گذاشتن حقوق مردم میدانستند. حال باید دید به راستی چقدر این ادعاها صحت دارد.
ادعای اول مبنی بر نمایش غیر واقعیات را میتوان رد کرد، چنانکه کارگردان فیلم در مصاحبه با مشرق اذعان میدارد که هدفش از ساخت این فیلم جلوگیری از تحریف تاریخ بوده و تمام تلاش خود را برای ارائه روایت مستندگونه از حوادث آن سال، به کارگرفته است به گونهای که حتی دقت کرده که رنگ پراید جلوی پایگاه بسیج با فیلمهای گرفته شده از حادثه واقعی یکسان باشد. با دیدن فیلم میتوان فهمید که به راستی تمامی صحنهها و رخدادهای فیلم به جز قسمت داستانی که برای شاکله دادن به فیلم مطرح میگردد، دارای مستندات ثبت و یا حفظ شده در اذهان مردم است. این ادعاها در حالی مطرح شده است که به هیچ بخشی از فیلم به عنوان مدرکی برای آن ذکر نشده است. پس یک جمله اخباری بدون ارجاع نمیتواند دلیل محکمی بر صحت سخن باشد.
در باب علت دوم هم میتوان گفت نگاه خارج از گود و بدون جبههگیری کارگردان در بیان واقعیات، مثل نمایش تصویر هوایی از تظاهرات سکوت 25 خرداد و باغیرت خواندن کسانی که در این راهپیمایی شرکت کردهاند[1]، صحنههای مربوط به پایگاه بسیج[2] و تزلزل موجود در نیروهای وزارت اطلاعات و یا انتظامی در تمام فیلم مشهود است. بعلاوه این فیلم به راحتی از اشخاص نام میبرد و یا گاهی سخنان مقامات و یا فیلمهای آنان را پخش میکند که علاوه بر دقیقتر کردن این تاریخ گویا، گام تازهای در سینمای سیاسی برداشته است.
دلیل سوم مطرح شده از طرف مخالفین فیلم صحت دارد و به واقع تمامی رخدادها، در این فیلم به تصویر کشیده نشده است. در واقع این فیلم تنها دو عنصر «نیروهای دست نشانده خارجی» و «مامورین وزارت اطلاعات» را مطرح میکند و به عناصر تاثیرگذار دیگر چون مردم و طیفهای مختلف سیاسی و همچنین نقش رهبری و مقامات کمتر پرداخته شده است و البته طبیعتا یک فیلم به تنهایی نمیتواند گویای کامل تمام قضایای آن دوره باشد و تنها به بخشی از آن میپردازد.
پس اعتراض به عدم صحت استنادات فیلم و یا وجود یک نگاه یک طرفه بیاساس بوده و نمیتواند عامل تحریم باشد، چنانچه تاکنون مخالفان مدرکی راجع به آنچه خلاف واقع در این فیلم نمایش داده شده ارائه نکردهاند و اشارهی دقیقی هم به آنها نداشتهاند. باید پرسید علت این همه تبلیغات منفی علیه این فیلم، به خصوص در رسانههای فارسی زبان خارجی چیست. با نگاهی به گذشته و آنچه که برای دو فیلم قبلی مرتبط با موضوع وقایع 88، یعنی فیلمهای «اخراجیها 3» و «پایان نامه» رخ داده است، میتوان نتیجه گرفت که این موج از تبلیغات سوء تازگی ندارد. هر چند که این فیلم به لحاظ کارگردانی و فیلم نامه به هیچ وجه با فیلمی چون «اخراجی ها 3» قابل قیاس نیست، ولی این تحریم مشابه، نمایانگر نوعی نگرانی از دیده شدن و ساخته شدن فیلمهایی با این مضمون است. همچنین، مشابهِ این کارشکنیها در اکرانِ فیلم و تهدید و توهین به بازیگران، در فیلم «شکارچی شنبه» که داستان متفاوتی هم دارد، وجود داشته است. میتوان گفت نقاط اشتراک این فیلمها نوعی آگاهی و بیداری است که در سطحی در مخاطب شکل میگیرد. این آگاهی در واقع اطلاعِ از واقعیات و یا روابطِ علت و معلولیای و یا یک نگاه تازه به دانستههای پیشین است و این بیداری به معنای بیداریِ سینمایی است که تا الان فرصت و یا دغدغه بازگوی حقایق را نداشته است و جای خود را به سینمایی سطحی و گاها تجملگرا که شایسته مخاطب نبوده داده است. که گروهی آگاهانه یا از روی جهل اصرار بر عدم تغییر آن باورها و یا شناخت صحیح مخاطب دارند و هرچند که این فیلمها به تنهایی یک نسخه کامل و بیعیب نیستند، ولی بیداری سینمایی را رغم میزند که بخواهد ارزشها و حقایق یک ملت را از دریچه هنر به مخاطب نمایش دهد. طبق فرمایش امام خامنهای: «ملتی که سینما ندارد، مثل انسانی است که زبانی از زبانهای مورد تفاهم و تکلم را بلد نیست.[3]» و چون هنر ژرف ترین اثر ممکن را دارد بیشترین نگرانی در تبیین حقایق و واقعیاتها متوجه آن است.
در آخر باید متذکر شد که هدف نگارنده تحلیل حواشی این فیلم و و علل آنها بوده است نه نقد خود فیلم و فیلمنامه. به هر حال فیلم در کنار نقاط قوت خود در بیان واقعیات، ضعفهایی هم داشته است که گاهی فیلم را دچار نقصان میکند، از جمله آنکه فتحی را در ابتدای فیلم یک مهره سفید معرفی میکند در حالی که دیده میشود مامورین اطلاعات به خوبی او را میشناسند، یا این که تمام اتفاقات رخ داده را به دست یک نفر رغم میزند که هرچند برای داستان سازی صورت گرفته، اما این اغراق، فهم آن را دچار مشکل کرده است و یا این که به اقتضای حفظ فضای مستند گونهی فیلم و بیان مهم ترین حوادث، پارهای از اتفاقات مخاطب را از داستان اصلی دور میکند که باید در مقالهای دیگر به این موارد پرداخت.
[1] در این دیالوگ :«ضد انقلاب که سکوت نمیکند. او آن قدر کینه دارد که چنین موقعیتی را از دست نمیدهد و حمله میکند، پس معلوم است که اینها ضد انقلاب نیستند که سکوت کردهاند. به اینها گفتهاند تقلب شده، باور کرده و آمدهاند از جمهوریتشان دفاع کنند تمام. این را باید بگوییم و تازه باید بگوییم که غیرت دارند، چون کسانی که برای دفاع از جمهوریت خودشان به خیابان میآیند و حاضرند صدمه ببینند، آدمهای غیوری هستند و خیلی بهتر از آدمهایی هستند که توی خانه مینشینند و هر اتفاقی که افتاد، برایشان فرقی نمیکند.»
[2] مانند صحنهای که بسیجیان پایگاه به کسی که از آنتن بالا میرود تیر میزنند و او را میکشند.
[3] بیانات در دیدار نویسندگان و شعرا در مجتمع فرهنگی هنری ارومیه 28/6/75