علیرضا صادقی
دیگر افرادی که در جامعه ی ما به اصلاح طلب شناخته
می شوند، در بین توده ی مردم جایگاهی ندارند. شاید
روزگاری شعارهای به ظاهر مدرن اصلاحات مردم
را به خود جلب م یکرد، ولی این حنا دیگر رنگی
ندارد! اگر نخواهیم خود را به خواب بزنیم و کمی
هم عقل خود را به کار اندازیم، به راحتی به چرایی
این اتفاق پی می بریم! در دوران اصلاحات روز به
روز از ارزش ها فاصله می گرفتیم، انقلابی گری جای
خود را به محافظ هکاری داده بود، دشمن با وقاحت
تمام شرط مذاکره م یگذاشت، برای نگه داشتن 20
سانتریفیوژ تحقیقاتی در دانشگاه باید از خاویر سولانا
اجازه م یگرفتیم! معاون وزیر امور خارجه به کاخ سفید
قول خلع سلاح حزب الله لبنان را م یداد! و ادام هی این
جریان هم در سال 88 رأی مردم را برنمی تابد و آن
فضاحت را در روز عاشورا به بار می آورد و یک سال
مردم را به زحمت م یاندازد و زندگی شان را مختل
م یکند! دیگر مردم با چه انگیز های باید به افرادی
با این تابلو اعتماد کننددر حالی که دیدند در سال
84 که تفکری انقلابی و اسلامی روی کار آمد ورق
کاملاً برگشت. هیمنه ی پوشالی دشمن فروریخت، با
استقامت بر مواضع اصولی و انقلابی نه تنها هسته ای
شدیم که کار به جایی رسید که پس از نصب صفحات
سوخت راکتور، دبیر شورای عالی امنیت ملی مان به
اروپایی ها نامه می نویسد و از آمادگی ایران برای مذاکره
م یگوید، اما به شرط مد نظر قرار گرفتن منافع ایران
و غرب یها باید حسرت دورانی را بخورند که خود شرط
م یگذاشتند! حزب الله، صهیونیست ها را به خاک سیاه
نشانده است، منطقه را موجِ بیداریِ اسلامیِ انسانی
فراگرفته است، بیداری عظیم ملت ها مرزها را شکسته
و به وال استریترسیده است و مردم این تغییرات را با
چشم خود م یبینند و لمس م یکنند. حال چرا باید به
گذشت هی تلخ بازگردند و به افرادی که امتحان خود را
پس داد هاند، اعتماد کنند؟!
اما با این وجود دشمن بی کار نم ینشیند. آخرین
تیرهای ترکش خود را هم باید بزند. تهدیدهای به
اصطلاح فلج کننده، فشارهای دیپلماتیک و سیاسی و
... همه و همه برای آن که اعتماد مردم به نظام از بین
برود و در دستگا ههای تبلیغاتی خود بگویند: «مردم
ایران به نظام اطمینان ندارند و در انتخابات شرکت
نم یکنند ». دشمن تمام تلاش خود را م یکند تا
انتخابات اسفند ماه را فرمایشی نشان دهد تا انتخاباتی
با مشارکت حداقلی ایجاد کند و از این طریق مقبولیت
نظام را زیر سؤال ببرد. و جریان اصلاحات هم آگاهانه
یا از سر جهل در این پازل بازی م یکند!
بیش از 9 ماه از زمانی می گذرد که خاتمی شرط های
خود را برای حضور در انتخابات مطرح کرد. اما با وجود
همه ی عک سالعمل های متفاوتی که در این مدت ابراز
شد، در نهایت نظام به این با جخواهی توجهی نکرد.
با این وجود و به رغم ناکام ماندن این با جخواهی باز
هم محمد خاتمی در انتخابات مجلس نهم شرکت
کرد و موج جدیدی از اختلاف و تنش را در اردوگاه
فتنه رقم زد، به حدی که فخرالسادات محتشم یپور
)همسر تاج زاده( آن قدر عصبانی می شود که می گوید
از دیدن عکس خاتمی هم آزرده می شوم! اما چرا
خاتمی با وجود این اتفاق پای صندوق رأی آمد؟ تاریخ
33 ساله ی جمهوری اسلامی نشان داده است که مردم
از جریانات و افرادی که از خطوط قرمز اعتقادی و
قانونی عبور کنند، روی برم یگردانند که شاید بتوان
به نمونه هایی مانند ابوالحسن بنی صدر، منافقین، حزب
خلق مسلمان، نهضت آزادی و ... اشاره کرد. شاید ترس
از تکرار عاقبت نهضت آزادی برای جریان اصلاحات،
دغدغه ی اصلی این روزهای امثال خاتمی و موسوی
خوئینی ها باشد که حاضر می شوند برای جلوگیری
از تکرار آن، همه ی فحاش یها و
طعن ههای دوستان قدیم و جدید
را نیز تحمل کنند. جریان داخلی
فتنه به دنبال احیای جریان
اصلاحات به عنوان یک جریان
داخل نظام بود و فکر بازگشت
به قدرت را برای ادامه ی حیات
سیاسی خود برای تکرار نشدن
مدل نهضت آزادی در سر داشت
و م یخواست نشان دهد نظام آن
چنان که ادعا م یکند اهل پایداری
بر اصول نیست و گاهی امتیازهایی
اساسی هم م یدهد. جریان فتنه
تصور می کرد که نظام برای جلب
مشارکت بخشی از مردم که
خاتمی می خواست نشان دهد
نماینده ی آن هاست، مجبور به تسلیم و دادن امتیاز به
جریان فتنه می شود تا با بحران مشروعیت مواجه نشود
و بتواند هم وجه الها مبخشی خود برای کشورهای متأثر
از بیداری اسلامی را حفظ کند و هم بتواند پ یگیر
سیاست های داخلی و خارجی خود باشد. با این حال،
آن چه در عمل اتفاق افتاد افزایش 15 درصدی میزان
مشارکت در تهران نسبت به دور قبل و 13 درصدی
کل کشور بود. و این آمار به خوبی نشان م یدهد که
توده های مردم منتظر درخواست و حضور خاتمی و
جریان متبوعش در انتخابات نیستند و با این تصورات
کوت هنظرانه نمی توان از نظام باج گرفت.
خاتمی در انتخابات شرکت کرد، چون به خوبی
یادش بود در مجلس هشتم که یکی از لیست های
اصلا حطلبان که با عنوان «یاران خاتمی » در تهران
توزیع شد، میزان مشارکت مردمی به حدود 30
درصد رسید، اما در انتخابات مجلس نهم بدون حضور
همفکرانش، این رقم بیش از 15 درصد افزایش یافت.
خاتمی در انتخابات شرکت کرد تا کورسوی امیدی
برای توجه نظام و مردم داشته باشد.
دنیا دید حماس هی شکوهمند 12 اسفند 90 را.
مردم آمدند و اهمیتی به تهدید و تحریم های داخلی
و خارجی ندادند. مشارکت بالای 60 درصدی سیلی
محکمی بود که نواخته شد و سرخی اش ماند به صورت
بعض یها! اما از اصلاحات همان ها هم که آمدند با پاسخ
نه مردم مواجه شدند. بحران فراکسیون اقلیت در
مجلس نهم موج می زند! مصطفی کواکبیان، محمدرضا
خباز، قدرت الله علیخانی، احمد ناطق نوری و ... همه
از راه یابی به مجلس نهم بازماندند. در تهران هم به
جز چند نفر -که به تعداد انگشتان یک دست هم
نم یرسد!- مابقی در 60 نفر اول هم نیستند! مردم حق
دارند. جریانی که وقتی رأی مردم را ندارد، مردم را
یک مشت عامی بی سواد ساندیس خور معرفی می کند،
لیاقت رأی مردم را ندارد! جریانی که نخواست بفهد
24 از 13 بزرگ تر است، به چه کار مردم می آید؟!
مردم پیش رفت و عزت را در سایه ی تفکرات اسلامی
و انقلابی یافتند، نه در دوران ذلت بار اصلاحات. مردم
پیروزی را در پیاده شدن اندیشه ی
امام خمینی دیدند نه در زمانی
که می خواستند این گفتمان را
به موزه بفرستند! مردم راه خود
راپیدا کرده اند، چه اصلاح طلبان
در انتخابات باشند و چه تحریم
کنند مردم اندکی از آرمان هایشان
فاصله نم یگیرند و در همه ی
صحن هها حمایت خود از نظام و
رهبری عزیزشان را نشان م یدهند.
این مردم نخواهند گذاشت انقلاب
از مسیرش اندکی منحرف شود و
حرف رهبرشان روی زمین بماند.
پیروز این انتخابات و هر
انتخابات دیگری همین مردم
هستند و آ نها که بر خلاف حرکت
ملت گام برمی دارند، همواره بازند هاند و همان طور که
رهبر گرا نقدر فرمودند: «این انتخابات ه مچون سیلی
بیدارکننده، برخی را که در توهمات خود در خصوص
نظام و مردم خیا لپردازی می کردند، هوشیار کرد و
حقیقت را مقابل چشمان آنان قرار داد .