نویسنده: سید رمضان حسینی
شاید قصه گوها بخواهند قصه را از این جا شروع کنند که: «انیشتن در سال 1905 معادله ی هم ارزی جرم و انرژی را نوشت.» قصه گوها علاقه ی خاصی دارند که بگویند این واقعا تنها نقطه ی شروع ماجراست. اما چرت می گویند! کافی نیم نگاهی به http://bit.ly/1j7r3Ui بیندازید تا بفهمید حتی اگر با دانشمند های خیلی قدیمی هم نخواهیم تعارف کنیم، نمی توانیم نقش امثال ماکسول و پلانک و چادویک و دیگر دوستان را در شروع قصه نادیده بگیریم. شاید اصلا بد نیست نگاهی هم به صفحه Mass–energy equivalence در ویگی پدیا بیندازید تا ببینید که انیشتن هم همین طور یک دفعه دست توی جیبش نکرد و E=mc2 را در نیاورد!
بگذریم! معادله ی هم ارزی که یک حال اساسی به قانون پایستگی انرژی داده بود می گفت شما می توانید حتی جرم را هم به انرژی تبدیل کنید و از قضا چون ضریب تبدیل این 2 تا خیلی خیلی زیاد است (تقریبا یک چیزی در مرتبه 1017) کافیست یک جرم خیلی ناقابلی را تبدیل به انرژی کنید تا یک مقدار قابل توجی انرژی داشته باشید. و خب این که خیلی خوب است! اگر ما بتوانیم یک نیروگاه همجوشی (که بعدا توضیحش را خدمتتان عرض می کنم) بسازیم می توانیم با استفاده از بخش کوچکی از هییدروژن زمین تا 25 میلیارد سال بعد (که احتمالا خورشید تا آن وقت ترکیده!) انرژی داشته باشیم. این مقدار انرژی واقعا چیز جذابی است.
در 1933 لئو زیلارد به خاصیت زنجیره ای بودن واکنشهای هسته ای نوترونی پی برد و در سال 1934 انریکو فرمیِ ایتالیایی موفق شد با بمباران کردن اورانیوم به وسیله نوترون های کنده شده عناصر جدیدی بسازد. تحقیقات حول این موضوع در جاهای مختلف ادامه پیدا کرد تا در سال 1338 اتو هان و فریتز استراتسمن در آلمان دریافتند اورانیوم پس از بمباران نوترونی به خاطر شکافت اتمی تبدیل به باریم می شود. خبر خیلی زود همه جا پخش شد و تحقیقات روز به روز بیشتر و بیشتر شد کم کم در همین حدود ها بود که جنگ جهانی دوم شروع شد.
این یک واقعیت آشکار است که پیشرفت سریع تکنولوژی مدیون جنگ هاست! مثلا همین جنگ جهانی دوم نازنین خودمان: خدا می داند اگر اتفاق نمی افتاد الان در چه محرومیت و دشواری ای زندگی می کردیم... (داخل پرانتز: علاوه بر تکنولوژی، بنیان های فکری جامعه غربی هم در همین دوره پایه ریزی شد. برای اطلاعات بیشتر مستند 4 قسمتی century of the self را ببینید)
خلاصه! وقوع جنگ جهانی باعث شد تا تحقیقات جور دیگری دنبال شود. آن زمان آمریکا پر بود از دانشمندان خارجی: بور، فرمی، هان، زیلارد و انیشتن. هنوز (آنطور که در تقویم ها نوشته اند) یک ماهی مانده بود به شروع جنگ، که زیلارد نامه ای به روزولت نوشت. نامه ای که شاید شروع واقعی این بازی احمقانه بود. نامه ای با امضای انیشتن:
در متن این نامه به روزولت اخطار داده می شود که آلمانی ها ممکن است خیلی زود از انرژی حاصل از واکنش هسته ای برای ساخت بمب استفاده کنند و خب! دست پیدا کردن آلمان ها به بمب هسته ای خطرناک است و لذا به روزولت پیشنهاد داده می شود که آمریکا هم برنامه ی هسته ای خودش را آغاز کند. و روزولت هم طبعا استقبال کرد.
به دستور روزولت پروژه منهتن با محوریت اصلی آمریکا و همکاری انگلیس و کانادا شروع شد. پروژه ای نظامی و سرّی برای تحقیقات روی اورانیوم و واکنش های هسته ای زیر نظر ژنرال لزلی گروز و با نظارت علمی اوپنهایمر.
اولین دستاورد بزرگ این پروژه اولین راکتور کنترل شده بود که با همکاری جناب فرمی ساخته شد.
و عاقبت ساعت 5 و نیم 16 ژولای 1945 در صحرای نیومکزیکو آدمها اولین انفجار هسته ایشان را روی زمین ایجاد کردند. تست ترینیتی انفجاری بود که گوی آتشینش در عرض 2 ثانیه به 600 متر رسید: انفجاری معادل 18.6 کیلو تن TNT. و عصر اتم شروع شد...
بعد از آنکه ژاپن شرایط آمریکا را برای آتش بس و پایان جنگ نپذیرفت، آمریکایی تصمیم گرفتند که با یک بمباران بزرگ به جنگ خاتمه بدهند و اینطوری (ارواح بابایشان) جان میلیون ها سرباز را نجات دهند؛ از طرف دیگر هم آمریکا با این کار می توانست چند تا انفجار دیگر را تست کند؛ و این یعنی با یک بمب باران چند نشان را زدن! در روز 6 آگوست 1945 در ساعت 9 و ربع صبح به وقت توکیو یک فروند هواپیمای B-29 دومین بمب اتمی ساخته شده در پروژه منهتن را روی یک شهر مسکونی غیر نظامی، هیروشیما، انداخت. این بمب که پسر کوچک نام داشت یک بمب 3 متری 64 کیلویی بود که توسط Los Alamos National Laboratory ساخته شده بود و قطر توپ آتش آن 169متر بود و مساحت تخریب آن بین 7 تا 13 کیلومتر مربع بود و قدرت تخریبی معادل 15 کیلوتن TNT داشت.
در عرض چند دقیقه نیمی از شهر ناپدید شد. طبق برآورد آمریکا، 60000 تا 70000 نفر مردند یا ناپدید شدند و 140000نفر زخمی شدند و از 90000 خانه ی شهر 60000 تای آنها با خاک یکسان شدند.
در ساعت 3 و 49 دقیقه صبح 9 آگوست آمریکا بمب بعدی (که ظاهرا مدلش با قبلی فرق می کرد) را در شهر صنعتی ناکازاکی منفجر کرد. مرد چاق علی رغم این که جثه ای کوچکتر از پسر کوچک داشت قدرت انفجارش معادل 21 کیلو تن TNT بود. و چنین بلایی سر ناکازاکی آورد:
این بمب 42000 نفر را کشت و بیش 40000 نفر را مجروح کرد و 39 درصد تمام ساختمان ها را نابود کرد. در مراحل اولیه انفجار دما به ده ها میلیون درجه رسید و شدت روشنایی تا 10 برابر روشنایی خورشید رسیده بود. از این انفجار مقادیر بسیاری پرتوهای آلفا، گاما و بتا ساطع شد و این بزرگترین آسیب بمب اتمی بود که تا قرنها باقی خواهد ماند.
«مرد چاق» بالای منطقه ی صنعتی شهر منفجر شد و این باعث شد تا موج دومی که حاصل از انفجار کارخانه ها بود بر ابعاد فاجعه بیفزاید.
احمقانه ترین بُعد قضیه تا این جا، به نظر من این خزعبلی بود که هری ترومن بعد این بمباران وحشیانه افاضه کرد:
I realize the tragic significance of the atomic bomb ... It is an awful responsibility which has come to us ... We thank God that it has come to us, instead of to our enemies; and we pray that He may guide us to use it in His ways and for His purposes.
این فقط ضربه ی اول در یک بازی احمقانه گروهی بود. خود بازی در اصل بعد از جنگ شروع شد. باقیش باشد برای شماره بعد ...
پی نوشت: برای دیدن منابع و لینک های مربوط به آدرس pbreeze.ir مراجعه کنید.