جمهوریت نظام اسلامی در تنگنا
نویسنده: محمد ثقفی
آن چه در حوادث پس از انتخابات کشورمان اتفاق افتاد ضربه ای کاری بود، ضربه ای که بیش از آن که به اسلام و ولایت فقیه لطمه زند، «جمهوریت نظام» رامورد تعرض قرار داد.
توده ی مردم مرفه و متوسط شهری، به تحریک «امپراطوری سبز دروغ» به خیابان ها آمدند، علیه «منتخب ملت» شعار دادند، «24 میلیون رأی دهنده» را به هیچ انگاشتند و پیاده نظامی شدند برای «کودتایی سبز علیه جمهوریت»؛ سربازانی شدند برای جنگ علیه «آراء مستضعفین»؛ مستضعفینی که نه رسانه های رسمی آنان را به حساب می آوردند و نه مسئولین «عدالتخواه» مطالبات آنان را آن گونه که باید و شاید برآورده می کردند؛ مستضعفینی که دلخوش بودند علی رغم تمام بی عدالتی ها «رأی» شان با رأی یک مرفه بی درد برابری می کند. بی خبر از آن که کسانی که بی عدالتی های حاکم، همه ی امکانات کشور را در اختیار آن ها و طبقه ی آن ها قرار داده است، توان تحمل این «تساوی» را هم ندارند و با شعار «رأی من کو؟» و «مرثیه خوانی برای جمهوریت» به جنگ رأی «جمهور ملت» خواهند آمد: «جمهوریت علیه جمهوریت»
سیر ادعاهای هواداران موسوی مبنی برقطعی بودن پیروزی او و وقوع تخلف در غیر این صورت، زمینه را برای آشوبی فراهم کرد که به حقیقیت «کودتا علیه جمهوریت» بود. بیانیه هایی تحریک آمیز و سرشار از توهین و تهمت و ناسزا منتشر کردن، در خیابان ها عرض اندام کردن، شهر تهران را به آشوب کشاندن و مطالبه های فراقانونی کردن آن هم بدون ارائه ی سند و مدرک و قبل از آزمودن راه قانون چه نام دارد جز «کودتا»؟ «عبور از قانون» به چه چیز بیش تر لطمه می زند جز «جمهوریت نظام»؟ اگر این اتفاق قاعده شود و پس از هر انتخاباتی طرف بازنده بر پایه ی «احتمال تقلب» ناشی از «توهم پیروزی قبل از رأی گیری» بخواهد اردوکشی خیابانی کند و نهادهای قانونی و مسئولان را آماج توهین و افترا قرار دهد، چه می ماند از «جمهوریت»؟ و آیا این تیغ تیز دوزی دسته ی حود را هم نخواهد برید؟
از سوی دیگر هم گویی مستی پیروزی بود. به تجمعات آرام مجوز ندادن و سخنرانی های تحریک آمیز کردن که نه تنها اقناع کننده ی مخالفین نبود بلکه برای آن ها خشم آور و تنفرانگیز هم بود، مخالفان را تحقیر کردن و نظر و رأی «اقلیت عصبانی» را بی ارزش انگاشتن: «جمهوریت هیتلری». جمهوریتی که در آن، اقلیت به هیچ انگاشته می شوند و مورد تحقیر و توهین و مزاحمت حاکمین قرار می گیرند. و این ضربه ای دیگر به تنه ی نحیف و رنجور «جمهوریت اسلامی» بود. جمهوریتی که بر پایه ی حقوق الهی مردم به گردن حکومت و کرامت و تساوی مسلمین بنا شده بود، از یک سو هدف هجمه ی «کودتاچیان سبز» ی قرار گرفت که توان باور و تحمل اراده ی مستضعفین را نداشتند قرار گرفت و از سوی دیگر زیر ضربه های «برداشت هیتلری از جمهوریت» که برای اقلیت احترامی قائل نبود، قد خم کرد. نهالی که حالا حالاها نیاز به مراقبت داشت، به یک باره هدف حمله ی دو دشمنی قرار گرفت که گویا دشمنی آن ها به این زودی ها پایان نمی پذیرد، حال ماییم و آرمان های «خط امام» و دغدغه ی «جمهوریت اسلامی».