نویسنده: محمد علی زمانیان
1سال و 11 ماه و 15 روز قبل از حادثه 16 آذر 1332، رئیس دانشگاه تهران، دکتر سیاسی، نامه ای با ضمیمه 8 برگ به صورت محرمانه- مستقیم خطاب به نخست وزیر، دکتر مصدق، می نویسد و اشاره می کند که می خواهد راجع به مسئله چگونگی تعطیل شدن دانشگاه که در ذهن نخست وزیر شبهه بیجایی بوجود آورده را توضیح دهد؛ بعد از مقدماتی اینگونه می نویسد : ”روز هشتم آبان ماه عده ای از دانشجویان دانشسرای عالی به شورای دانشگاه هجوم و اعضای آن[را] مورد اهانت شدید و تهدید به قتل قرار داده و تصویب فوری تقاضاهای نامعقول خود را خواستار شدند و چون مقاومت استادان را در برابر این عمل وحشیانه دیدند تالار شورا را محاصره کردند و آقایان استادان را از ساعت یازده صبح (جلسه شورا 2/1 8 صبح تشکیل شده بود) تا نزدیک ساعت هفت بعد از ظهر گرسنه و تشنه در توقیف نگاه داشتند.“
دکتر سیاسی در ادامه نامه می افزاید که این واقعه موجب تاثر شدید اساتید و افسردگی خاطرشان شد، مخصوصا اینکه دانستند مقامات انتظامی از محاصره تالار شورا مطلع بوده اند و نسبت به مجرمین تعرضی نداشته اند؛ که همین مسئله موجب تشکیل جلسه 8 ساعته ای در 11 آبان که در نهایت 3 تصمیم در برداشته، می شود. اولین تصمیمی که در نامه ذکر شده به این شرح است : ”دانشکده ها تعطیل شود و افتتاح مجدد آنها موکول به وقتی گردد که دولت اقدام به تعقیب و مجازات مجرمین نماید و یک گارد مخصوص انتظامی در اختیار دانشگاه بگذارد.“سپس دو تصمیم دیگر ذکر می شود و بعضی مسائل حاشیه ای که در خصوص تعطیل شدن دانشگاه بوجود آمده بود را توضیح می دهد و برای نخست وزیر رفع شبهه می کند.
این نامه به شماره 24802 جز اسناد معدودی است که می تواند به نوعی ارتباط با 16 آذر 1332 داشته باشد، واقعه ای که شاید قبل از رجوع به اسناد و مدارک برای تحقیق پیرامونش به ذهن برسد یکی از وقایعی است که بیشترین اسناد و مدارک را می توان برایش یافت؛ ولی وقتی مطلع می شویم که سازمان اطلاعات و امنیت کشور، ساواک، سازمانی که بخشی از نخست وزیری است و رئیسش از جانب شاه تعیین می شود و معاون نخست وزیر است، اواخر سال 1335 تاسیس شده دیگر انتظار نداریم که بتوانیم به جزئیات و ظرایف ماجرا به خوبی پی ببریم.
با نگاهی به اسناد و نامه های موجود بعد از تاسیس ساواک به نفوذ و گستره قوی اطلاعاتی سازمانی که بعضی از نیروهایش توسط کارشناسان اطلاعاتی امریکا و اسرائیل آموزش دیدند، پی می بریم؛ بطوریکه بعد از 1335 حتی اسناد مربوط به پخش 1 برگ اعلامیه دانشجویی و یا گله مهندس مهدی بازرگان به خاطر عدم دعوت از وی برای سخنرانی در مراسم سالگرد 16 آذر و موارد جزئی دیگر به راحتی دیده می شود. تا قبل از ساواک، فرمانداری نظامی تهران به همراه دو واحد اطلاعاتی ارتش و کارآگاهی پلیس کنترل اوضاع را برعهده داشتند ولی خیلی به صورت حرفه ای عمل نمی کردند، به هر حال در مجموع برای بررسی واقعه 16 آذر 32 باید به گفته های اشخاص و اسناد و نامه های پراکنده این سالها رجوع کرد.
یک روز پس از کودتای 28 مرداد 1332 در منزل آیت ا... زنجانی با حضور عباس رادنیا، ناصر صدرالحلفظی و رحیم عطایی هسته اولیه نهضت مقاومت ملی شکل می گیرد. پایگاه اجرایی این نهضت بر دو محور بازاریان و دانشجویان متمرکز شد تا بیشتر کمکهای مالی از جانب بازاریان و کارهای اجرایی و تبلیغاتی از جانب دانشجویان پیگیری شود. عملا بعد از کودتا با توجه به تجربه ای که شاه از دوران مصدق کسب کرده بود، گروهها، احزاب سیاسی چپ و ملی مذهبی ها منزوی بودند و ابتکار فعالیت در دست تشکیلات دانشجویی و نهضت مقاومت ملی بود و افرادی چون مصطفی چمران، عباس شیبانی، عزت ا... سحابی، ابراهیم یزدی و... در کمیته دانشگاه نهضت فعالیت می کردند.
در تاریخ 16/7/1332 اولین تظاهرات نهضت در اعتراض به حبس مصدق، شایگان و رضوی شکل گرفت و مدارس، بازار و دانشگاه تهران تعطیل شد؛
ظاهرا دستاورد این اقدام به همراه تظاهرات 21 آبان مورد انتقاد قرار گرفتن حکومت کودتا در محافل سیاسی جهانی به خاطر برخوردهای خشن با تظاهرکنندگان بود.
14/9/1332 در اعتراض به ورود دنیس رایت کاردار جدید انگلیس به ایران توسط دانشجویان دانشگاه تهران تظاهرات دیگری برپا می شود. در واقع بعد از ملی شدن صنعت نفت رابطه ایران و انگلیس قطع شد ولی در این سالها انگلیس تلاش داشت تا دوباره به ایران برگردد (هرچند که در29/7/1333 با عقد قرار داد کنسرسیوم نفتی موفق شد)ولی ابن اقدام دولت زاهدی برایش هزینه دار شد. تظاهرات به روز بعد یعنی 15 آذر کشید و این بار دانشجویان به بیرون دانشگاه تهران رفتند و مامورین هم دانشجویان را مجروح و دستگیر کردند و تنها سه روز به استقبال از معاون رئیس جمهوری امریکا، نیکسون، مانده بود و از آنجایی که در 12 شهریور 1332 زاهدی مبلغ 23/4 میلیون دلار بابت کمکهای فنی سالانه در چارچوب اصل چهارم ترومن و دو روز بعد هم مبلغ 45 میلیون دلار کمک بلاعوض که 5 میلیون دلار آن بابت دستمزد به وی ( زاهدی ) از طرف دولت امریکا برای جبران مشکلات اقتصادی که بعد از کودتا برای کشور پیش آمده بود، دریافت کرده بود لذا می بایست استقبال با شکوه و در کمال آرامشی از نیکسون بعمل می آمد؛ لذاست که نیروهای لشگر 2 زرهی ( البته بعضی می گویند گارد مخصوص دانشگاه بودند و می تواند هر دو نیرو هم باشد ) به دانشگاه تهران اعزام میی شوند.
حسین شاه حسینی وضعیت دانشگاه را در 16 آذر اینگونه توصیف می کند : ” روز 16 آذر، دانشجویان هنگام ورد به دانشگاه متوجه تجهیزات فوق العاده سربازان و اوضاع غیر عادی اطراف دانشگاه شدند و وقوع حادثه ای را پیش بینی می کردند...دانشجویان در حد امکان سعی می کردند هیچ بهانه ای به دست بهانه جویان ندهند...ساعت 10 صبح هنگامی که دانشجویان در سر کلاسها بودند چندین نفر از سربازان دسته جانباز به همراه عده زیادی سرباز معمولی رهسپار دانشکده فنی شدند.بهانه سربازان برای ورود و حضور در دانشکده فنی و هجوم به بعضی از کلاسهای درس، شناسایی تعدادی از دانشجویان بود که سربازان ادعا می کردند این دانشجویان به آنها بی احترامی کرده و مورد استهزا قرار داده اند.“
مهندس خلیلی، رئیس دانشکده فنی، برای جلوگیری از هرگونه خونریزی زنگ کلاسها را به صدا در می آورد و مستخدمین را مامور می کند تا به سر کلاسها رفته و از دانشجویان بخواهند که هرچه زودتر از دانشگاه خارج شوند ولی دانشجویان هنگام خروج از دانشکده با سرنیزه سربازان مواجه می شوند و شروع به سردادن شعار می کنند(دست نظامیان از دانشگاه کوتاه!)، در ادامه درگیری هم رخ می دهد و در این میان احمد قندچی دانشجوی سال اولی (22 ساله) البته بعد از 24 ساعت، مصطفی بزرگ نیا دانشجو سال دوم و بازیگر فیلم اشتباه (فرشید) و شریعت رضوی شهید میشوند.
فرماندار نظامی تهران مهندس خلیلی و دکتر عابدینی معاونش را به عنوان عاملین حادثه معرفی و دستگیرشان می کند و روزنامه اطلاعات در 17 آذر ضمن اعلام اسامی کشته شدگان حادثه و خبر تبعید 25 تن از دانشجویان و دانش آموزان به جزیره خارک، به خاطر ورود دانشجویان به بازیهای سیاسی و سیاسی کاری به مسئولین امر هشدار می دهد و از آنها میخواهد به هدایت دانشجویان به مسئله اصلی دانشگاه یعنی تحصیل علم بپردازند که چنین حوادثی دیگر رخ ندهد؛ و وظیفه دولت را حفظ امنیت کشور و برخورد با متخلفان میداند.
روز ورود نیکسون به تهران همزمان با سومین روز در گذشت کشته شدگان تظاهراتی از طرف دانشجویان دانشگاه تهران برگزار می شود و در اعتراض به دولت 15 روز دانشجویان از شرکت در کلاسهای درس خودداری می کنند و در نهایت دولت با ترفیع درجه عاملین واقعه و پرداخت پاداش نقدی به سربازان و درجه دارن از خانواده های شهدا دلجویی می کند.