نویسنده: شهرزاد اسفندیاری
وقتی از تجدید نهضت تولید علم برای بازسازی تمدن اسلامی صحبت می کنیم چند نکته را مفروض در نظر می گیریم.فرض اول: پذیرفته ایم بدون تولید علم نمی شود جامعه پردازی کرد، صرف پرداختن به ترجمه و شاگردی غرب شروع خوب و پایان بدی است(ضرورت تولید علم)
فرض دوم: تمدن اسلامی معنی دار و واقعیست، بنا به بعضی تعاریف، الان نیز این تمدن وجود دارد اگرچه در دوره نقاهت و ضعف به سر می برد. اسلام علاوه برپایه های ایمانی و درونی و فردی، یک امر عینی و اجتماعی نیز می باشد. در واقع دین با جامعه سازی و فرهنگ وحاکمیت و علوم اجتماعی نسبت ویژه ای دارد و لا به شرط نیست، اذعان به مفهوم «تمدن اسلامی» یا جامعه سازی اسلامی یک نه بزرگ است به «سکولاریزم» یا تعریف دین بعنوان یک حادثه فردی روانشناختی و خود به منزله اعتراف به علوم انسانی و علوم اجتماعیست با مبانی و صبغه اسلامی و مضمون دینی، چیزی که امروز به شدت در دنیا انکار می شود.
فرض سوم: وقتی از بازسازی جهان اسلام حرف می زنیم به این معناست که پیش تر جهان اسلام قدرت تولید علم و تمدن سازی در ابعاد جهانی را داشته است، در یک دوره جهان اسلام قبضه ی علم و صنعت و فرهنگ را بدست گرفته به نحویکه مسیر ترجمه یک طرفه و از جهان اسلام به غرب بوده است، ما تجربه موفق و بسیار بزرگی را پشت سر گذاشتیم اگرچه دانشگاهیان ما نسبت به این قضیه تغافل می کنند و خودآگاهی فعال تاریخی ندارند
فرض چهارم: استعداد بازسازی اقتدار علمی وتمدنی وجود دارد و بذر آن نمرده است، ممکن است یک بذر سالها زیر خاک بماند اما ناگهان در شرایط مناسب رشد کند، در دوره ای که باستان شناسان به عنوان شیء زینتی به دین می پرداختند انقلاب اسلامی تقدیر تاریخ را عوض کرد و منشأ بسیاری از تحولات سیاسی و نظامی و عقیدتی شد
وقتی از بازگشت به گذشته صحبت می کنیم مراد عقبگرد به گذشته نیست، به معنای انکار دستاوردهای بشر بعد از تمدن اسلامی و بازگشت تاریخی نیست، بلکه منظور بازگشت هویتی و متودیک است. یک توبه عقیدتی در رفتار اجتماعیست به معنای بالفعل کردن بالقوه ها. ما می توانیم در یکی دو قرن آینده دوباره تمدن اسلامی را بازپروری کنیم .
باید موتور تولید علم را چنان فعال کنیم تا غربیها مجبور باشند به دانشگاه های ما بیایند و از اصطلاحات ما استفاده کنند و به حضور در دانشگاه های اسلامی فخر بفروشند ، این امکان وجود دارد و آن قوه باید از کمون خود بیرون بیاید و منبسط شود کما اینکه پیش از این هم اینگونه بوده است.
آخرین نکته اینکه تولید علوم انسانی اسلامی نه تنها ممکن است بلکه واجب است، ما اگر بخواهیم مسلمان بمانیم، نه بعنوان یک فرد مسلمان بلکه یک جامعه مسلمان، ناگزیریم از تمدن سازی. نظریه پردازی اسلامی در همه علوم، در علوم کاربردی و پایه با تسامح بیشترو در علوم انسانی و علم الاجتماع ضرورت دارد، اگر ما این ترجمه و تقلیدها را به همین گونه ادامه بدهیم چیزی بعنوان تمدن دینی نخواهیم داشت الا بصورت تعلیقی و صوری.
اگر ما بتوانیم از تجربه «جامعه سازی جدید» که الان درگیرش هستیم، موفق بیرون بیاییم، یک رنسانس دوباره ای در جهان اسلام و حتی سراسر جهان اتفاق خواهد افتاد. باید توجه داشت که مانیفست تحول بزرگ جهان اسلام، به دست ما نوشته می شود و کوچکترین اقدام در این زمینه، زیر ذره بین تاریخ قرار خواهد گرفت. ملتهای بسیاری منتظرند از روی دست دانشجویان و طلاب، نسخه برداری کنند. ملتهای زیادی نظاره گرند که جامعه و حکومت جدید در ایران، چگونه پیش می رود و در فاصله ده سال و بیست سال، از ما مو به مو تقلید خواهند کرد. باید کاری کنیم که در دو دهه آینده، جوامع اسلامی بتوانند از روی پروژه حکومت و نحوه حکومت ما هم الگو برداری کنند.
?-سخنرانی با موضوع رنسانس اسلامی در جمع اساتید و دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد
2-مقاله رنسانس اسلامی aviny.com