ما
با مسلمین اهل تسنن یکى هستیم؛ واحد هستیم که مسلمان و برادر هستیم. اگر کسى کلامى
بگوید که باعث تفرقه بین ما مسلمانها بشود، بدانید که یا جاهل هستند یا از کسانى هستند
که مىخواهند بین مسلمانان اختلاف بیندازند.
امام
خمینی
صحیفه،ج6
، ص133
نویسنده: رضا جلالی راد«لا تقولوا لمن القی الیکم السلام لست مومنا» به کسی که
نزد شما اظهار مسلمانی می کند نگویید که تو مسلمان نیستی.
«و اطیعوا الله و
رسوله ولاتنازعوا فتفشلوا و تذهب ریحکم
واصبروا ان الله مع الصابرین» از خدا و رسولش پیروی کنید و نزاع نکنید که شکست می
خورید و آبرویتان می رود، و صبر کنید که خداوند با صابران است.
وحدت برای چه ؟ شعور
حیوانات به ایشان دستور می دهد اگر دشمن داشتند ، در مقابل دشمن تسلیم نشوند . باز
شعورشان می گوید اگر با همنوعشان در مقابل دشمن بایستند ، بهتر به نتایج مطلوبشان
می رسند . انسانها بسیار دلیل بالاتری دارند . اینکه خود حقیقی ایشان ، یکی است
موجب می شود انسانها بین خواسته های خودشان و همنوعانشان فرقی قائل نباشند .
وحدت تا کی ؟ همه ی
انسانها معصوم نیستند . گاهی اشتباه می کنند . برخی اوقات اشتباه برزگی می کنند و
اگر فرصت پیدا کنند ممکن است پشیمانی شوند . حال اگر اشتباهات بزرگی داشت و تبدیل
به حیوان شد تنها از او اعراض می کنیم و در حد خودش محبتمان را از حیوانات هم دریغ
نمی کنیم . اما گاهی تعداد کمی ، حیوانات درنده ای هستند و یا می شوند که استکبار
دارند و به همه ی انسانها ظلم می کنند. انسانهای مظلوم اگر در مقابلشان به شایستگی
نایستند یا تبدیل به حیوان های برده می شوند و یا نابود!
شعور به شایستگی ایستادن و مبارزه را ، به نحوی مشخص می کند که جلوی ظلم
مستکبرین و زیاده خواهان گرفته شود . نحوه ی ایستادن و مبارزه به خاطر متفاوت بودن
خواسته ها و استعدادهای انسانها و اجتماعی بودن ایشان و همچنین زیاده خواهی های
غیرقابل وصف بعضی از مستکبرین، به صورت حرکت بیشتر در قالب تشکیلات به سمت تشکیل
حکومت است . وچون اسلام است که در دل خود ، انسانیت ، مدیریت و هدایت دارد تلاش
برای رسیدن به حاکمیت اسلامی مطلوب است . دشمن ، مستکبرین و زیاده خواهان خوب این
را می دانند و مظلومین و مستضعفین عالم نیز اینرا کم و بیش دانسته اند .« اگر در
جوامع و کشورهای اسلامی ، علما و روشنفکران و متفکران و بزرگان و پیشگامان وحدت ،
جهت حرکتشان به سمت حاکمیت اسلام باشد این حرکت ، حرکت موفقی است، والا اگر این
طور نباشد و در مقابل حاکمیت طواغیت و کفار و حکومتهای سرسپرده و بی عرضه ، تابع و
تسلیم باشند ، معلوم است که وحدت تضمینی نخواهد داشت .» اگر خوب بنگریم در می
یابیم در هیچ تاریخی مانند این زمان ، جبهه ی حق و جبهه ی باطل هر دو این چنین قوی،
پر اطلاع و حساس نبوده اند . سلطه گران جهان، که صهیونیزم و آمریکا و حکومتها و انسانهای خودکامه هستند باتلاش فراوان
،برنامه ریزی های دقیق و پیچیده ای برای جلوگیری از اتحاد انسانهای مظلوم کرده اند.
هم از جنگ سخت استفاده می کنند هم از جنگ نرم! این خواسته ی مستضعفین جهان است که
در مقابل ظلم ستمگران همه ی انسانها به پا خیزند و مبارزه کردن را یاد بگیرند و مبارزه کنند و مبارزه کردن را یاد دهند. ابر
مبارز دوران خمینی کبیر برنامه های شدنی و ساده ای ارائه کرده است :
-تضعیف جمهوری اسلامی با
ایستادن مقابل نظر ولی فقیه و یا رای مردم و یا ارکان نظام مانند شورای نگهبان
نوکری زیاده خواهان جهان است .
-گفتار و رفتاری که
مناسب حیوانات درنده است با خطاکاران داشتن حتی به مقدار کم، کمک به زیاده خواهان
است مانند: بزرگ کردن مشایی ها، برخوردها و نگاههای افراطی با اشتباهی که بعضی از
مردم عراق و دیگران در جنگیدن با ایران کردند و یا با انسانهایی که گول خورده اند
و در جبهه ی باطلند ولی امید به توبه شان می باشد .
-گاها حرکتی نابجا حتی
از روی غفلت و یا ندانستن تکمیل کردن خواسته ی برنامه ریزی شده سلطه گران است
مانند: بزرگ کردن اختلافات مذهبی، احساسی شدن و یا بازی خوردن در اختلافات سیاسی،
سکوت در مقابل ضربه زدن به مقدمات و اصول رسیدن به حاکمیت اسلام، بی توجهی به
وضعیت سایر انسانهای مظلوم دنیا
سعی کنیم سختی محبت به
دوستان خطاکار را و مبارزه با درندگان را چه حکومتهای سرسپرده و چه نوکران آنها را
وچه گول خوردگان لجباز را به جان بخریم و چون امام مبارزمان از خداوند بخواهیم :
کشور ما و ملت ما ، هنوز در آغاز راه مبارزه اند و نیازمند به مشعل شهادت ، تو خود
این چراغ پر فروغ را حافظ و نگهبان باش .
نویسنده : محمد ثقفی
روایتی از برنامه ی دانشجویی پایان
اسرائیل با سخنرانی خالد مشعل، دانشکده ی فنی، بهار87
یکی از شبهای بهار هشتاد و هشت بود که
فرشید از بچه های جنبش عدالتخواه زنگ زد و گفت که می خواهند برای دهه ی مقاومت با
بسیج فنی برنامه ی مشترک بگذارند. همایش «پایان اسرائیل» با سخنرانی متفکرانی از
بیش از بیست کشور جهان. آن ایام من خیلی فرصت کمک به بسیج را نداشتم اما راستش
خجالت می کشیدم کار برای جهاد و مقاومت را رد کنم. بالاخره عده ای در فلسطین در اوج محرومیت و فشار به
نیابت از همه ی ما، به رسم عزت، سلاح بر دوش گرفته اند و در راه جهاد و دفاع از
قدس که واجب کفایی بر همه ی مسلمین است به پا خواسته اند. حمایت از آن ها و بزرگداشت
فضیلتشان کم ترین وظیفه ی ماست.
شنبه (دو روز قبل از مراسم) فهمیدیم که
خالد مشعل به ایران می آید و همان روز سخنرانی اش در مراسممان جور شد. عصر شنبه
جلسه ای بود با بعضی مسئولین درباره ی حضور خالد مشعل در برنامه. بالاخره دعوت از
خالد مشعل برای سخنرانی ملاحظات زیادی می خواهد. او کسی است که چندین ترور ناموفق
را پشت سر گذاشته است، او کسی است که همه ی هم قطارانش پیمانشان را به آخر برده و
شهید شده اند و او مانده به انتظار و در راه مقاومت و ما بدلوا تبدیلاً. افراد مختلفی
در جلسه بودند: انجمن حمایت از انقلاب اسلامی لبنان و فلسطین، گروه روایت فتح،
جمعیت دفاع از ملت فلسطین، سازمان بسیج اساتید دانشگاه ها، شبکه های تلویزیونی
و... . نماینده ی بسیج اساتید پیشنهاد داد به خالد مشعل عضویت افتخاری بسیج اساتید
اعطاشود که از آن استقبال شد، بعد لحظه ای به فکر فرو رفت و قبل از این که پیشنهاد
دوم خود را بگوید پرسید: «خالد مشعل اصلاً تحصیلات آکادمیک دارد؟» و یک بنده خدایی
که بعداً فهمیدم از قدسی هاست با لحنی مانند آدم فحش خورده پاسخ داد: «از یکی از
بهترین دانشگاه ها دکتری علوم سیاسی دارد.»
چند ماه بعد با همین برادر قدسی دیداری
کردم و درباره ی رویکردهای فعالیت دانشجویی در حوزه ی جهان اسلام و مقاومت از او
مشورت خواستم. بحث های جالبی می کرد. از خاطراتش در بین مبارزان بوسنی و افغانستان
و مصر می گفت، و از هم نشینی با تبعیدی های حماس. می گفت اسرائیل چهارصد نفر از
فعالان حماس را از دانشجو تا استاد و از کارگر تا فروشنده را بازداشت و به نقطه
صفر مرزی با لبنان تبعید کرده بود. می گفت ما به تبعیدی ها پیشنهاد کردیم در همان
منطقه صفر مرزی -که در یک دره ای بود- اردوگاه برپا کنند. رسانه ها از همه ی جهان
می آمدند، با این ها صحبت می کردند، گزارش می ساختند و انعکاس می دادند. در تبعید
بیشتر مزاحم اسرائیل غاصب بودند. در همان اردوگاه روزنامه نگاری و فعالیت سیاسی می
کردند. می گفت که با دانشگاهی در سودان توافق کردیم که امر تحصیل این ها را بپذیرد،
گفتیم که این جا استاد هست، دانشجو هم هست، شما نظارت بر اساتید و آزمون گرفتن از دانشجوها
و نهایتاً اعطای مدرک را بپذیرید! در همان کمپ چهارصد نفره، بسیاری فارغ التحصیل
شدند. می گفت همین تیم بعداً شدند بازوی اصلی اجرایی دولت مردمی حماس. فشارهای بین
المللی که زیاد شد اسرائیل مجبور شد این تبعیدی ها را پس از یک سال دوباره به غزه
و کرانه باختری راه دهد. عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد! آن فلسطینی ها که بعضاً
ایران را دشمن اسلام و اعراب می پنداشتند، با گفتمان امام مأنوس شدند. آن ها که صدام
را به خاطر ژست های ضداسرائیلی و کمک هایش به خانواده ی شهدای فلسطینی قهرمان خود
می دانستند و به حکم «دشمن دوست ما دشمن ماست» از جمهوری اسلامی متنفر می بودند،
به اسلام ناب محمدی امام دل بستند. و حالا مشعل حماس را فرزند معنوی امام خمینی می
خواند و رهبر انقلاب اسلامی را امام خامنه ای می نامد. تا جایی که از طرف القاعده
به تشیع محکوم می شود. می گفت که اولین باری که پیش این گروه تبعیدی رفتیم هوا
بارانی بود، یک برادر سنی متعصبی بین این ها بود که با ما دست نمی داد، البته نمی
گفت چرا ولی من حدس می زدم که می ترسد در اثر دست دادن با شیعیان دستش نجس شود! می
گفت در دیدار آخری که در پایان تبعید با
او داشته است این برادر او را در آغوش
کشیده و گفته : «ما شیعه ی شما شدیم!» معنای واقعی وحدت بدون هرگونه نیاز به
تأملات نظری همین است: همبستگی مستضعفین برای جهاد فی سبیل الله.
دوشنبه ظهر بود و ما مشغول آخرین کارها
برای مراسم. فضای دانشگاه خیلی جهادی شده بود. مخصوصا با ماکت بزرگ بادی قدس که
وسط لابی فنی گذاشته بودیم و چفیه ها و سربندها!
یکی دو ساعتی به آغاز برنامه مانده بود که به
یاد دوستم افتادم: محمد الهجرس. فلسطینی الاصل ساکن عربستان که همه ی خانواده اش
در فلسطین کشته شده اند. بعد از یک سال رفاقت به من گفته بود که عضو حماس است! هر
وقت غزه خبری می شد دیگر در دسترس نبود و هر وقت اوضاع آرام می شد دوباره سر وکله
اش پیدا می شد. زنگ زدم و طبق معمول با عربی دست و پا شکسته گفتم که ما میزبانِ
قائد و امیر شماییم، برایش گفتم که چه قدر از میزبانی او خوشحالیم و این که این جا
همه ی سلایق و عقاید برای مقاومت فلسطین احترام قائل اند. البته آن زمان هنوز «نه
غزه نه لبنان»گویان بی شرافت نبودند که روز قدس ایرانی را بی آبرو کنند، هنوز با
کسانی رو به رو نشده بودم که بگویند ما را چه به این اعراب؟ بگذار کشته شوند، هنوز
نشناخته بودم آن هایی را که می پندارند مصیبت بالا رفتن تورم یا کاهش رشد اقتصادی
کشور از لگدمال شدن هر روزه ی کرامت یک ملت با محاصره و نابودی معیشتشان و کشتن
جوان وپیر و زن ومردشان به جرم این که می خواهند در خانه ی خود زندگی عزیزانه
داشته باشند، مهم تر است. آن زمان هم می دانستم که «چراغی که به خانه رواست به
مسجد حرام است» ولی فکر نمی کردم که فلسطین خانه ی ما نباشد و یا فوق فوقش فکر نمی
کردم که همسایه ی ما نباشد و از کودکی شنیده بودم که «الجار ثم الدار» اول همسایه
و سپس خانه.
یک نمایشگر و باند هم در لابی گذاشته بودیم
برای پخش سخنرانی خالد مشعل. کسانی که دیرتر آمدند و در سالن چمران جایی برایشان
نبود، این جا می ایستادند و گوش می دادند و تماشا می کردند. برای هماهنگی ها باید
بیرون سالن می ماندم. فلذا سخنرانی خالد را همان جا دیدم. لبخندی که دائماً به لب
دارد و شور انقلابی کلامش همیشه برایم جذاب بوده است. ایمان و صبر در قلب استواری
و نفوذ کلام می آفریند.
در پایان مراسم، مسئول بسیج دانشجویی
دانشگاهمان، چفیه ای به گردن خالد انداخت. خالد هنگام رفتن با تواضع زیاد با همه برخورد
می کرد حتی گرچه باید از طرف راست سالن خارج می شد اما برگشت و به سمت جایگاه مجری
رفت و با صادق که مجری بود دست داد و روبوسی کرد. مرد جهاد و شهادت را چه به نخوت
و تکبر؟ اشرافیت و تکبر، صفت سرمایه پرستان قدرت طلب و مستبدان مردم گریز است نه
آنان که مال و جانشان را در راه خدا و مستضعفین انفاق می کنند.
چند روز پیش شنیدم که خالد مشعل به همراه
رمضان عبدالله و احمد جبرئیل دوشنبه به دانشگاهمان می آید. آخرین باری که در
سخنرانی اش در تهران بودم را به وضوح به خاط دارم. بعد از جنگ 22 روزه بود. می گفت
شنیده است که مسئولان برای حمایت از مقاومت چه قدر از طرف دانشجویان مسلمان تحت
فشاراند. تحصن ها و درگیری های با پلیس و جهاد تبلیغاتی ایام جنگ 22 روزه را می
گفت، دورانی که نمایش توان جریان سازی فرهنگی سیاسی دانشجویان مسلمان بود.
این بار که میزبان خالد و رمضانیم دوست
دارم به آن ها بگویم که به روح حضرت روح الله قسم که حاضریم هزاربار قطعه قطعه
شویم تا از جمهوری اسلامی که باید «پناهگاه مسلمانان آزاده ی جهان» باشد، صدای پست
«نه غزه و نه لبنان» شنیده نشود.
این وعده ی خداست که مشعل مقاومت در این
دیار خالد بماند!
نویسنده: فرشته قنبری
تعجب نمی کنم از سخنان برخی که ادعا می کنند حماسه سازان 22
بهمن، بسیاری شان همان مخالفان بودند که رسانه های داخلی آن ها را همرنگ موافقان
دانستند.
تعجب نمی کنم از شگفت زده شدن رسانه های خارجی و برخی غافلان داخلی از این پیروزی
شگرف.
تعجب نمی کنم وقتی می شنوم مردم را «گرسنه» خطاب می کنند.
تعجب نمی کنم چون می دانم که هنوز مردم را نمی شناسند. مردمی که قلبشان در راه دین
و باورهای انقلابی می تپد. مردمی که پای ولایت و دفاع از کیان انقلاب و کشور
ایستاده اند. مردمی که ذکاوت انقلابی دارند و در سالگرد انقلاب، اصالت آن را به رخ
جهانیان می کشند. مردمی که با همان اراده و عقلانیتی که انقلاب کردند، امروز نیز
به صحنه می آیند.
می دانم که با این حرف ها و حدیث ها می خواهند آمدنمان را انکار کنند. آمدنی که
خواست تا بگوید 22 بهمن روز وحدت و اتحاد ملی است. البته نه آن وحدتی که شما می
گویید. وحدت، پیوستن اسلام و ضد اسلام نیست. وحدت، یکی شدن جمهوری اسلامی و جمهوری
ایرانی نیست. وحدتی که جریان زلال ملت از آن دم می زند یکی شدن کسانی است که هیچ
گزینه ای را به جمهوری اسلامی و قانون اساسی ترجیح نمی دهند و علی رغم اعتقاد به
سازوکارهای سیاسی مختلف، یک حس مشترک دارند و آن، حفظ حریم و حرمت نظام است. وحدتی
که مردم آن را می خواهند اسیر رنگ ها نمی شود. وحدت مردم، نمایش قدرت آن ها در
برابر بیگانگان و دشمنان و در جهت اثبات مقبولیت نظام است. شما فکر کنید نظامی که
به خاطر ولایی بودنش استبداد در آن راهی ندارد، برای رسیدن به این مقبولیت، مردم
را به زور سرنیزه به میدان آورد. شما فکر کنید که این جمعیت عظیم به خاطر نان و
سکه و ساندیس آمدند. شما فکر کنید جمعیت میلیونی تهران را، شما تشکیل دادید. همه ی
این ها در باورهای ما تاثیری ندارد. ما نمی توانیم دیده های خود را انکار کنیم و
دل به توهمات شما ببندیم. نمی توانیم جمعیت میلیونی را ناچیز بشمریم و محاسبات
خیالی شما از طول و عرض خیایان ها و تخمین هایتان از جمعیت را باور کنیم. ما نمی
توانیم زیر بار پیشنهاد غیرقانونی رفراندم رویم و بیندیشیم حاضران در راهپیمایی
5شنبه ی سرنوشت ساز، جزعده ای مردم فریب خورده ی نظام نبودند. ما شما را مردم نمی
خوانیم چرا که شما اگر مردم بودید به ارزش های الهی ملت پشت نمی کردید. اگر مردم
بودید شما هم به حبل الهی که همانا قرآن و ولایت است چنگ می زدید. اگر مردم بودید
به جای نماد سبز، پرچم سه رنگ در دست می گرفتید. اگر مردم بودید در خیال اسب تروا
نبودید .اگر مردم بودید...
ما امسال آمدیم و بدانید که باز هم می آییم تا به همه ثابت کنیم که پای همه چیز
این نظام ایستاده ایم و برای پیشبرد آن به اصلاحاتتان و رونویسی افکار «روشنفکران
غرب زده» یتان نیازی نداریم. می آییم تا بدانید که 22 بهمن، تنها یک یادبود نیست
بلکه میثاقی است برای ایستادن در راه آرمان های امام و رهبری؛ پیوندی است میان ملت
برای استمرار مبارزه با هر نوع استکبار داخلی و خارجی؛ پیمانی است فراموش ناشدنی
که از عهد امام آغاز شده و تا ظهور حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه ) ادامه می
یابد.
نویسنده: هدی متقی مهر
مروری بر نقش انقلاب اسلامی در بیداری و وحدت
مسلمانان
انقلاب اسلامی
ایران در میان این باور جهانیان رخ داد که هر تمدنی جز تمدن غربی، محکوم به نابودی
است و هر قدرتی مجبور به تسلیم شدن در برابر ابرقدرت غرب. پیروزی انقلاب اسلامی به
رهبری امام خمینی (ره)، در هم شکستن یکی از رژیم های قدرتمند طاغوتی و رویارویی با
همه ی کشورهایی که علیه آن متحد شده بودند، نشاط و زندگی را به پیکر اسلام
بازگرداند و همه توطئه های مادی تفرقه
افکنانه علیه شخصیت این امت را در هم شکست. «روح امت اسلام در طول یک محور ممتد از
طنجه تا جاکارتا را بیدار کرد و توده های مسلمان به یاد پیروزی های صدر اسلام به
تهران و قم چشم دوختند.»1استاد فتحی یکن در کتاب خود می گوید: «این انقلاب اسلامی
ایران است که تمام نیروهای کافر جهان برای در نطفه خفه کردن اش به پا خاسته اند،
به این دلیل که این انقلاب، اسلامی است، نه شرقی و نه غربی است.»2
وحدت مسلمین، هم
استراتژی و هم تاکتیک امام خمینی (ره) در حکومت بود و آن را به صورت وظیفه ی شرعی مطرح
می کرد : «قرآن کریم که به ما دستور داده و به مسلمین دستور وحدت داده برای یک سال
و ده سال و صد سال نیست؛ برای سرتاسر عالم است، در سرتاسر تاریخ و ما محتاج به این
هستیم که عملاً وحدت را محقق بکنیم.عاملی که در گذشته مسلمانان را به شیعه و سنی
تقسیم کرده بود، الان وجود ندارد... همه ی ما مسلمان هستیم و این یک
انقلاب اسلامی است.3»
جمهوری اسلامی ایران نیز این شعار را با تمام توان مطرح کرد و یکی از گام هایی که
در این راه برداشت اعلام هفته ای با عنوان هفته ی وحدت بود.
یکی دیگر از برترین اندیشه های وحدت گرایانه، ایده ی رهبر فقیه عادل است و با توجه
به آن که جامعه ی اسلامی، یک جامعه ی ایدئولوژیک به شمار می رود، طبیعی است که
رهبری آن به فقیهی خبره در مسائل اسلامی، عادل و عامل به آموزه های اسلام واگذار
شود. چنانچه پس از پیروزی انقلاب اسلامی استاد راشد غنوشی رهبر حرکت اسلامی تونس
در مجله ی المعرفه، امام خمینی را برای «امامت مسلمانان» نامزد کرد که به تعطیلی
مجله و بازداشت رهبران حرکت انجامید.4
از مهم ترین گام هایی که انقلاب برای تعمیق وحدت اسلامی برداشت، تاکید بر لزوم
گردآوری امت درباره ی مسائل سرنوشت ساز جهان اسلام وگزینش راه حل های اسلامی به
منزله ی تنها راه نجات بود، از جمله تاکید بر راه حل اسلامی مسئله ی فلسطین و به
شکست کشاندن همه ی راه حل های دیگر و تاکید بر این که اسرائیل باید از میان برود و
تحقق این امر تنها با پیروی از اصل جهاد، فداکاری و شهادت ممکن است. بسیاری از
مواضع مکتبی و قاطع انقلاب در موضوعات جهان اسلام هم باعث گرد آمدن مسلمانان و
ایجاد یک موضع کلی و هماهنگ بود، برای مثال موضع امام خمینی (ره) در برابر اهانت
به پیامبر و یاران بزرگوارش در کتاب سلمان رشدی مرتد، امت را علیه توطئه های
دشمنان بیدار کرد و مواضع آن ها را به گونه ای که در تاریخ نظیر نداشته متحد کرد، طوری
که کشورهای اسلامی به رغم منافع و پیوندهای بسیاری که با غرب کافر داشتند، اعلامیه
ی مشهور خود علیه غرب را صادر کردند.
انقلاب اسلامی فقط به مسلمانان ایران منحصر نیست؛ بلکه
آرمان آن، آرمان میلیونها مسلمانی است که در کشورهای خارج، اسلامی و غیر اسلامی
زندگی میکنند. همینطور مبارزات انقلاب به داخل کشورها منحصر نیست؛ بلکه اعتقاد
بر این است که روند مبارزات ملی باید در سطح بین المللی انجام پذیرد؛ چنان که تحقق
بعضی از آرمانهای اسلامی بعد از تأسیس حکومت اسلامی به هماهنگی و نزدیکی کشورهای
اسلامی نیازمند است. انقلاب اسلامی با بیدار کردن هویت اسلامی مسلمانان جهان آنها
را نیز به سوی مبارزه های اسلامی کشاند و این، نظام سلطه را به فتنه انگیزی و
مرزسازی میان شیعه و سنی واداشته است که ذکر آن شیطنت ها در این مقال نمی گنجد.
1. شیعه و سنی، غوغای ساختگی، شهید دکتر فتحی شقاقی، ص73
2. ابجدیات التصور الحرکی للعمل الاسلامی، استاد فتحی یکن، ص48
3. صحیفه نور، ج 19، ص 250
4. شیعه و سنی، غوغای ساختگی، شهید دکتر فتحی شقاقی، ص73
نویسنده: لیلا توانا
دنیای امروز آن قدر پراست از ظلم، نابرابری، بی عدالتی و...
که آدم می ماند که راه رهایی از این اوضاع چیست؟ بله، اولین راه رهایی مطلق، فرج
منتقم آل الله است، ولی آیا ما به عنوان فردی مسلمان نباید به فکر رهایی نسبی از
این شرایط باشیم؟ آیا وقت آن نشده که تمام انسان های آزاده از هر نژاد و قبیله ای،
با هر دین و آیینی و از هر کجای جهان برای آزادی از ظلم و جور ممالک سلطه گر دست
به دست هم دهند و برای نابودی آن ها فکر چاره ای کنند؟! هفته وحدت یکی از بهترین
موقعیت های زمانی برای همراه شدن بخشی از انسان های آزاده ی جهان است که خدایی
واحد، دینی واحد و پیامبری واحد دارند؛ یعنی مسلمین! فرصتی است که به یاد آوریم ما
مسلمانان اعم از شیعه و سنی بر قبله ای یکتا نماز می گزاریم، پیامبر ما محمد –صلی
الله علیه و اله- ما را به یکدستی و برادری فراخوانده و ما مسلمانان همه برادران و
خواهران دینی یکدیگریم و قرآن کریم کتاب ماست که در آن به ما امر شده «واعتصوا
بحبل الله جمیعاً و لاتفرقوا». یعنی ای مسلمانان جهان! به ریسمان الهی چنگ زنید و
از تفرقه بپرهیزید و به یاد آورید که خدا نعمت اسلام را به شما ارزانی داشت و پس
از آن شما برادران دینی یکدیگر شدید...(آیه 103، سوره ال عمران)
اگر میان ما مسلمانان اتحاد و برادری و یکدلی نهادینه شود، دشمن واحد ما، معاند
اسلام و خداخواهی و عدالت محوری به خود اجازه نمی دهد تا به مسلمین اعم از شیعه و
سنی در جهان، چنین ظلم و ستم روا دارد، به خود اجازه نمی دهد تا مسلمان کشی کند،
ظلم کند و داعیه مدافع حقوق بشر بودن سر دهد.
ما مسلمانان باید بدانیم جهانی که هم اکنون در آن قرار داریم برای ما به مانند
جبهه جنگی است که در این نبرد برای از میان بردن این دشمن مشترک، نیاز ما به اتحاد
بیش از هر موقعیت دیگری نمایان می شود. باید بدانیم که ما همگی در یک لشکریم!
لشکری الهی، برای صف بستن حق علیه باطل! باید بدانیم موقعیت ما چیست؟ باید جهت
گیری صحیح را تشخیص دهیم تا مبادا آگاهانه یا غفلت زده تیری رها کنیم که بر لشکر
خود فرود آید! باید بدانیم مسیر حرکت ما چیست؟ به کدامین مقصد می تازیم؟ تا نشود روزی که ما
همان سمتی رفته باشیم که دشمن ما خواسته است! باید بدانیم که اختلافات شیعه و سنی
به حدی نیست که بشوند دو جبهه در مقابل هم! این اختلافات در آن حدی است که دو مذهب
از دین با عظمت اسلام را تشکیل دهند و این حدی طبیعی برای دو مذهب است! باید
بدانیم که تفرقه و آتش اختلاف انداختن چیزی جز حیله دشمن نیست که ما را به
اختلافات میانمان مشغول کند! ما باید به فکر تجهیز سپاهمان باشیم، نه آنکه با حیله
ورزی دشمن تحریک شویم و آن وقت است که می شویم مصداق آیه ی 146 سوره انفال که می
فرماید: «... و لا تنازعوا فتفشلوا و تذهب ریحکم...» وهرگز به نزاع و تفرقه
نپردازید که باعث ضعف و سستی شماست و قدرت و عظمت شما را نابود می کند.
میان شیعه و سنی چنان هم فکری وجود دارد که کسی نمی تواند بگوید که اهل سنت ائمه و
اهل بیت پیامبر را قبول ندارند. اهل بیت –علیهم السلام- نه تنها صرفاً متعلق به
اهل تشیع نیستند بلکه متعلق به تمام اسلامند. چه کسی از دنیای اسلام است که فاطمه
الزهرا –سلام الله علیها- و حسنین –علیهما السلام- را قبول نداشته باشد؟ تفاوت
تنها در اینجاست که شیعه، ایشان را امام و واجب الاطاعة می داند و اهل سنت نه با
این حال، ولی ایشان را قبول دارند. این ها حقایقی هستند که باید درکشان کرد و آن
ها را نهادینه کرد. ولی بازهم عده ای هستند که متحرک به مکر دشمن می شوند و به زعم
اینکه کار درستی انجام می دهند دست به اختلاف پراکنی می زنند. «قل
هل ننبّئکم بالاخسرین اعمالا. الّذین ضلّ سعیهم فى الحیاة الدّنیا و هم یحسبون
انّهم یحسنون صنعا».
برگرفته از بیانات مقام معظم رهبری در جمع طلاب شیعه و سنی
در کردستان – اردبیهشت 88
اتحاد اسلامی در آثار شهید مطهری
این
کتاب از کنار هم آوردن مباحث شهید مطهری در مناسبت های مختلف است که به نوعی به
وحدت اسلامی مرتبط است. کتاب از هشت فصل
تشکیل شده است:
1.
وحدت کلمه در کلام قدسی (وحدت اسلامی در قرآن و سیره ی پیامبر اعظم و
امیرالمؤمنین)،
2.
پیشگامان وحدت اسلامی (سیدجمال الدین اسدآبادی، شیخ محمد عبده، اقبال لاهوری، آیت
الله بروجردی و علامه ی امینی)،
3.
اسلام فراملیتی و وحدت اسلامی،
4.
حج همایش اتحاد،
5.
جلوه های اتحاد در آیینه ی اجتماع (اخوت اسلامی و مناسبات درون جامعه ی اسلامی)،
6.
غوغای تفرق اغوای شیطان (نقش تفرقه در ضعف امت اسلامی، نقش بیگانگان در ایجاد
تفرقه، سوءتفاهم و تعصب بیجا موانع وحدت)،
7.
پریشان با باد در کوچه های اتحاد،
8.
بزم اتحاد در ضیافت کلمات (معنا، لزوم و چگونگی ایجاد وحدت).
این
کتاب به کوشش سید حمید جاوید موسوی جمع آوری شده و انتشارات صدرا آن را به بازار
عرضه کرده است.