اگر ما توانستیم تولید داخلى را رونق ببخشیم، مسئله
ى تورم حل خواهد شد؛ مسئله ى اشتغال حل خواهد
شد؛ اقتصاد داخلى به معناى حقیقى کلمه استحکام
پیدا خواهد کرد. اینجاست که دشمن با مشاهده
ى این وضعیت، مأیوس و ناامید خواهد شد. وقتى
دشمن مأیوس شد، تلاش دشمن، توطئه ى دشمن،
کید دشمن هم تمام خواهد شد.
بنابراین هم ه ى مسئولین کشور، همه ى دس تاندرکاران عرص ه ى اقتصادى و هم ه ى مردم
عزیزمان را دعوت میکنم به این که امسال را سال
رونق تولید داخلى قرار بدهند. بنابراین شعار امسال،
«تولید ملى، حمایت از کار و سرمای ه ى ایرانى »
است. ما باید بتوانیم از کارِ کارگر ایرانى حمایت
کنیم؛ از سرمای ه ى سرمایه دار ایرانى حمایت کنیم؛
و این فقط با تقویت تولید ملى امکا ن پذیر خواهد
شد. سهم مردم – که به نظر من از همه ى اینها
مهمتر است – مصرف تولیدات داخلى است. ما
باید عادت کنیم، براى خودمان فرهنگ کنیم، براى
خودمان یک فریضه بدانیم که هر کالائى که مشابه
داخلى آن وجود دارد و تولید داخلى متوجه به آن
است، آن کالا را از تولید داخلى مصرف کنیم و از
مصرف تولیدات خارجى بجد پرهیز کنیم
پیام نوروزی رهبر انقلاب اسلامی
فروردین 91
حمید مهاجرانی
به نظرم رسید مقداری در مورد مطلبی که برادر و
دوست بزرگوارم، آقای زعفرانی در شماره ی قبلی نبض
در نقد فیلم قلاد ههای طلا نوشته بودند ایراد نظر کنم.
مطالبی که ایشان فرمودند را از دو جهت بررسی
می کنم:
1 - اول ای نکه چه فیلمی ارزش هنری ندارد و
حقیقتا به چه فیلمی می توان انگ سفارشی بودن زد و
ای نکه تمایز دو اثر ،که هر دو از نظر هنری ضعیف اند
اما یکی برآمده از التهاب درونی و مشکلات خالق بروز
کرده و دیگری از فلان مجرا به او تحمیل شده تا آن
را بسازد )توجه کنید بسازد و نه خلق کند( چگونه
ممکن است.
به واقع ارز شگذاری هنر نسبی بوده و نم یتوان آن
را مطلق بررسی کرد. چه بسا یک تابلوی نقاشی برای
اشخاص با جغرافیای مکانی و زمانی و حتی اعتقادی،
تفسیر به هنر مختلفی داشته باشد. اما ابزاری که حتما
شاغول مناسبی برای اعتبار درج هی هنری به یک اثر
است ؛ تطبیق آن بر ماهیت و روح انسانی است که شاید
بتوان از آ نچه مد نظرم است از واژه ی «علم حضوری »
استفاده کرد. این یعنی متر هنر فقط هنرمندان نیستند
و البته که آنان نیز هستند. شاهد این حرف هم مسعود
کیمیایی است که به تازگی در برنامه ی هفت اعلام کرد
که نقاشی را به خاطر سبکی خاصی که دارد و در عموم
مخاطب ندارد کنار گذاشته است.
ما به ازای این مطلب نیز در مورد این فیلم صدق
می کند یعنی رضایت مخاطبین از قلاده ها و همچنین
تعریف و تمجیدهایی که از اهل هنر در این مورد
شنیده می شود. )به عنوان مثال اهدای جایزه ی بهترین
کارگردانی جشنواره فیلم فجر به ابوالقاسم طالبی
توسط پرویز شیخ طادی،کارگردان روزهای زندگی (
مگر می شود فیلم فایو از کیارستمی را هنری دانست و
آن وقت این را یک ب یهنری تلقی کرد.
دوم مگر م یشود صرف ای نکه در یک فیلم از یک
یا چند ارگان استفاده شود )تازه نه از آن تعریف و
تمجیدی بلکه از آن انتقاد شود( به آن سفارشی گفت.
و بر فرض سفارشی بودن اثر مگر م یشود به آن ایراد
وارد کرد )دلیل این مطلب را در سوم می گویم.(
اخیرا مد شده که به هر فیمی که خوشمان نیامد و
احیانا با گفتمان فلان ارگان و فلان فرد هم سازگاری
دارد برچسب سفارشی بزنیم و این تجربه ی تازه ای
هم نیست. فیلم تهران- طهران که اپیزود دوم آن
را مهرجویی ساخته بود و فیلم تازه اش نیز «نارنجی
پوش » از این نظر مورد حمله است و کسی نیست
بگوید که مهرجویی و سفارشی! کسی که در زمان
استبداد محمدرضا شاه فیلم گاو را م یسازد و از
جبهه ی روشنفکر آن زمان است. خیر بهتر است در
این مورد بر مدار منطق و مدرک سخن برانیم.
سوم اساسا چه زمانی برای کسی دغدغه ایجاد
می شود و اگر بشود چه معیاری وجود دارد که بگوییم
دغدغ هی اوست یا فشار روانی گروهی دیگر. البته این
سوال ب یپاسخ است اما اگر مبنای عملمان را حسن ظن
گذاشته و به صحبت های خود فیلمساز اعتماد کنیم نه
تنها در این مورد دغدغه داشته بلکه دیگران او را تحت
فشار گذاشتند که این فیلم را نسازد.
-2 اگر هنر با این غلظتی که از آن تعریف م یکنید
باشد و معتقد به « هنر برای هنر » باشیم باید گفت که
این حقیقت گونه ایست که ما را با آن فریفت هاند و حداقل
در سینما تا جایی که بنده می دانم در هیچ کجای جهان
با آن صرف یک اثر هنری برخورد نم یکنند. سینمای
آمریکا که بزر گترین سینمای جهان محسوب م یشود
و تقریبا از ابتدای شک لگیر یاش تا کنون ، به جز چند
جریان کوچک مستقل که زود هم نابود شدند، چنین
دیدی به هنر نداشت هاند و اصولا نمی شود چنین باشیم.
مرحوم علی شریعتی در یکی از سخنرانی هایش که
در کتاب «خودآگاهی و استحمار » به چاپ رسیده
می گوید: ” در سال 618 هجری مغول به ایران حمله
می کند . کتابی هست درست مال همین سال که
مغول آمده بلخ را نابود کرده ، و تمام شمال را غارت
کرده ، تمام ایران را در یک لجه خون غرق کرده . این
کتاب ، مال همین سال است ، خود نویسنده می گوید
که من همواره دارم در می روم ، مغول این جا آمده
و ما همگی داریم در می رویم . در چنین وضعی ، در
حال فرار دارد کتاب ]شعر[ خود را می نویسد ! کتاب
چیست ؟ - بی غیرتی واقعاً تا کجا و خاطر جمعی (
تا به کی - !) قصیده می نویسد ، مثلاً صد سطر ؛ در
این قصیده ، کلمات را طوری جا داده که وقتی مثلاً به
آن شکل می خواند ، شعری در می آید در مدح فلان
خوان ! وقتی که به این می خوانی غزلی ظهورمی کند
در وصف یک کس دیگری . این کار اسمش « صنعت
مطیر » است – از طیر یعنی مرغ– یعنی صنعت
مرغی !
بعد وقتی که کلمات را به شکل « درخت » می
خوانی ، یعنی کلمات را در شاخ و برگ یک درخت
قرار می دهی ، می شود یک رباعی در وصف آقا ! این
هم « صنعت مشجر » است – شجر یعنی درخت –
یعنی صنعت درختی ! یا اگر کلمات را به شکل خری
یا گاوی بخوانی مثلاً شعری می شود در وصف فلان
خاقان ، حالا حساب کنید که چه قدر وقت لازم است
، و چه استعدادی تا یک آدم ، هفت ، هشت قصیده و
غزل و رباعی و حماسی را در شکم یکدیگر جا بدهد و
باآن ، این صنایع مختلف را به مردم عرضه کند .آخر
، خیلی نبوغ هم می خواهد تا آدم قصیده ای بگوید
که مثلاًکلمه دوم بیت اولش ؛ کلمه بیستم بیت دوم
یک غزل و کلمه ی یازدهم مصراع هفتم یک رباعی و
کلمه ی سوم مصراع هفتم یک حماسی باشد )آن هم
هر کدام با یک وزن خاصی و هر کدام با یک مضمون
خاصی !( خوب آخر ! فایده این کار چیست ؟ همین
که « ما اینیم ! » در کجا؟ و کی؟ در موقعی که چنگیز
دنبال سرش کرده ، و مدام می کشد و می سوزاند ،
و این بابا دارد در می رود . ببین آدمی به چه صورتی
در می آید . این شاعر ، تبدیل شده به یک قربانی
استحمار)شعراستحمارش کرده( ”
سروش سیاری
(مروری بر مواضع ایران و گروه5+1)
مسئله دستیابی به انرژی هسته ای و نوع کاربرد آن همواره از موضوعات تعیین کننده در سیاست خارجی کشورها بوده است. موضوع هسته ای از جمله مواردی است که نه تنها کشورهایی که بطور مستقیم با این مسئله دست و پنجه نرم می کنند بلکه می تواند سایر کشورها را بطور غیرمستقیم درگیر کند. مقوله تأمین امنیت انرژی از اعضای اساسی شاکله سیاست خارجی کشورها محسوب می شود چرا که مهمترین عامل بقای آنها در تأمین انرژی است. نمونه بارز آن را می توان در دخالت های روسیه در سیاست های اتحادیه اروپا بواسطه وابستگی زیاد کشورهای اروپایی به گاز این کشور، تلاش غرب برای تضعیف جایگاه ایران در پروژه نابوکو و... مشاهده کرد. بنابراین دیپلماسی انرژی می تواند معیار جهانی برای تنظیم روابط بین الملل قرار گیرد. شایان ذکر است خواه ناخواه دنیا در مقابله با کمبود نفت و گاز در کنار پرهزینه شدن استخراج آنها در دهه های آینده چه در کشورهای صادر کننده و چه وارد کننده که می رود تا نفت و گاز را به کالاهایی لوکس تبدیل کند، شاهد رویکردی مبتنی بر انرژی در عرصه سیاست خارجی خواهد بود. طبق گزارشIEA: "میزان تقاضای انرژی جهان در فاصله سالهای2006تا2030 با نرخ رشد6/1%، افزایشی45% خواهد داشت."(1) بنابراین برای کشورها و بخصوص کشورهایی که سودای سلطه منطقه ای و فرامنطقه ای را در سر می پرورانند این سوال از اهمیت وافری برخوردار خواهد بود که چه کشورهایی و با اتخاذ چه سیاست هایی بازیگران اصلی این نبرد انرژی خواهند بود. یکی از دلایل اصلی مخالفت جبهه استکبار با برنامه صلح آمیز هسته ای ایران اینست که جمهوری اسلامی با توجه موقعیت برتر تأمین سوخت فسیلی در جهان، در حال و آینده، چنانچه بتواند به انرژی اتمی بعنوان جایگزین اصلی نفت و گاز دست پیدا کند، موقعیت استراتژیک خود را بیش از پیش مستحکم می کند و طبیعتأ مسیر تغییر رژیم در آن نیز دشوارتر خواهد شد. همواره ابراز امیدواری مقامات همسو با غرب در باب اثربخشی تحریم ها علیه ایران در عرصه های مختلف جهت ایجاد امواج ناآرامی سیاسی از نگاه دستگاه تبلیغاتی آنها بازمانده است. این نکته را نیز نباید از نظر دور داشت که دستیابی ایران به فناوری هسته ای در مقیاسی جهانی تأثیر خواهد گذاشت و برای کشورهای منطقه و بخصوص کشورهای مسلمان نشین که این روزها بیش از هر زمان دیگری چشم و گوش بازی برای شنیدن الگوی اسلامی پیشرفت دارند الهام آفرین و نویدبخش می باشد.
پرونده هسته ای ایران که از هتل ویلارد واشنگتن تا بحال قریب به 10سال عمر کرده فراز و فرودهای بسیاری داشته است. چندوچون این پرونده برای جهانیان نشاندهنده عزم راسخ ملی و مسئولین امر برای احقاق حقوق خود در عرصه بین المللی است. تعلیق داوطلبانه فعالیت های هسته ای ایران جهت اعتمادسازی در سال2003 توسط دولت هشتم و همچنین از سرگیری مجدد این فعالیتها در سالهای2005و2006 در پی نامه رسمی دولت نهم به IAEA را باید نقاط عطف پرونده هسته ای ایران دانست. بعد از بازگشایی مجدد تأسیسات هسته ای، استکبار که عزم ملت و دولت ایران را در پیگیری حقوق خود جدی دید، بعد از تصویب چندین قطعنامه علیه برنامه هسته ای ایران و در پی ارجاع بی دلیل این پرونده به شورای امنیت سازمان ملل، گروهی موسوم به 5+1 شامل کشورهای آمریکا، فرانسه، انگلیس، چین و روسیه بعلاوه آلمان تشکیل و مأمور به مذاکره مستقیم با مقامات ایرانی شد. گروه5+1 تا بحال در چهار مرحله با ایران وارد مذاکره شده است:
o ژنو1 در سال2007
o ژنو2 در سال2008
o ژنو3 در سال2010
o استانبول در سال2011
بررسی محتوی این مذاکرات به وضوح عقب نشینی های مکرر کشورهای دو سوی آتلانتیک را بر ملا می کند. اولین مذاکره(ژنو1) در شرایطی انجام شد که تعلیق به عنوان پیش شرط مذاکرات از دستور کار جلسه خارج شده بود. اولین دور از سلسله مذاکرات فیمابین که با پیشنهاد غرب برگزار شده بود نشان می داد که موضوع برای طرف غربی از اهمیتی دوچندان برخوردار است چرا که آمریکا سطح مذاکرات را تا معاون وزیر خارجه ارتقا داده بود. در ژنو2، ایران بر حق مسلم خود در دستیابی به انرژی هسته ای و کاربرد آن در راستای تعالی بشر و همچنین بر لزوم تغییر مقیاس گفتگوها از مسایل خرد به مقیاس کلان و جهانی تأکید کرد. در فاصله بیش از یک سالی که تا شروع مذاکرات ژنو3 به طول انجامید، ماشین تبلیغاتی جبهه کفر در کوچه و پس کوچه های رسانه های جهان سمپاشی گسترده ای را علیه مقصود ملت ایران برای فعالیتهای هسته ای شروع کرد تا بلکه بتواند هیأت ایرانی را با دستهای خالی به میز مذاکره بازگرداند. همزمان و بطور موازی ایالات متحده آمریکا برای اطمینان بیشتر از امتیازی که می بایست از مذاکرات کسب می کرد و همچنین در قامت هزار رنگِ مسئولیتِ تضمینِ امنیت جهانی تحریم هایی را علیه ایران به تصویب رساند. با تلاش های مکرر غرب به سرکردگی آمریکا و در پی جوسازی های منفی و ضداخلاقی علیه برنامه هسته ای جمهوری اسلامی، قطعنامه1929 شورای امنیت نیز به تصویب رسید. کشورهای دو سوی آتلانتیک که به خیال خود سبد ایران را از هرگونه گزینه احتمالی خالی کرده بودند به میز مذاکره بازگشتند. مذاکرات ژنو3 که تحت تأثیر جو ترور اولین شهید هسته ای قرار گرفته بود نیز در عین حیرت جهانیان با برتری گفتمان انقلاب اسلامی همراه شد. نمایندگان ایران مبنای مذاکرات را در سه محور ذیل تعریف کردند:
o موضع گروه5+1 در قبال سلاح هسته ای رژیم صهیونیستی
o آیا گروه5+1 به دنبال همکاری با ایران است یا تقابل؟
o به منطق گفتگو که لازمه آن اجتناب از فشار است متعهد خواهد بود یا نه؟
مذاکرات استانبول نیز مانند ژنو2 با تأکید بر حقوق حقه جمهوری اسلامی به کار خود پایان داد و بسترسازی های غرب راه به جایی نبرد. اولین عقب نشینی غرب در برابر ایران را باید قبل از شروع مذاکرات رسمی و در تشکیل گروه5+1 دید. چرا که وقتی IAEA، بعنوان تنها مرجع قانونی حل و فصل اینگونه مسایل نمی تواند از مجاری قانونی توقف غنی سازی در ایران را برای عده ای خاص تضمین کند، شکل گیری یک مکانیسم موازی برای مذاکره مستقیم با ایران خالی از توجیه می نماید. اما در روند مذاکرات نیز عقب نشینی ها از ابتدا با حذف تعلیق به عنوان پبش شرط مذاکرات شروع شد، با فریز کردن(کاهش سرعت پیشرفت) و طرح مبادله سوخت برای غنی سازی و ساخت صفحه سوخت در خارج از خاک ایران(بیانیه تهران2010 و...) ادامه یافت تا بدین جا رسید که: ایران باید تمام فعالیت های هسته ای خود را شفاف کند و این همان منطق «همه گزینه ها روی میز است.» می باشد! جالب اینجاست که هم در بیانیه تهران و هم در بیانیه ایران و تروئیکای اروپایی، دست آمریکا همواره از آستین اروپایی ها و بطور کلی طرف مذاکره با ایران بیرون می آید. اردوغان طی مصاحبه ای بعد از امضای بیانیه تهران اعلام کرد: "اوباما به من گفت که این بیانیه را امضا کنم."(2) همچنین در جریان بیانیه سعدآباد نیز تونی بلر اظهار داشت: "میوه عراق را در تهران از دستان (حسن)روحانی گرفتیم."(3)
آنچه مبرهن است اینست که غرب به سرکردگی آمریکا با دستیابی هر کشوری به انرژی هسته ای مخالفت می کند. اما نظام جمهوری اسلامی برای غرب از اهمیت بیشتری برخوردار است. چرا که اگر دانشمندان ایرانی بتوانند این علم را بومی کنند، کنترل آن از دست غرب خارج شده و لذا دستیابی سایر کشورها به این انرژی نیز موجبات زنجیر جویدن غرب را فراهم می کند. بنابراین کاملأ طبیعی است که غرب از تمامی بازوهای خود در سطوح خرد و کلان جهانی در راستای بازایستادن ایران از تلاش برای پیشرفت برنامه هسته ای صلح آمیز خود بهره ببرد. شاید نقطه قوت دیگری که این موضوع را برای آنها غیرقابل تحمل جلوه می دهد این باشد که هیچ نشانه ای از گرایشات نظامی در پرونده ایران مشاهده نمی شود و چون دلیلی برای توجیه اذهان عمومی جهت توقف برنامه هسته ای ایران نمی بینند به قول گراهام فولر: "حتی وقتی که عوامل دیگری برای نارضایتی وجود دارند، چه آسان می توان همه تقصیرها را به گردن مذهب انداخت!"(4) انگشت اتهام را به سمت اسلام عزیز می برند تا با یک تیر دو هدف را نشانه روند، یکی تنگ کردن حلقه تنفس ایران در عرصه جهانی و دیگری جلوگیری از رشد گروه های اسلام گرا در سراسر جهان و این را چیزی جز تلاش آمریکا برای ارضای خود و افکار عمومی جهان نمی توان نامید! تأکید رهبرانقلاب بر متلاشی کردن متجاوزان به حقوق ایران «از درون»(5) موید همین معناست. اشتباه بزرگی که همسایگان ناهمسو و بخصوص کشورهای حاشیه خلیج فارس در فهم پرونده هسته ای ایران مرتکب می شوند اینست که ایران هسته ای را به معنای عدم وجود خود می پندارند در حالیکه بارها مقامات جمهوری اسلامی تأکید کرده اند که چتر امنیتی ایران در منطقه تضمین کننده امنیت پایدار بدون دخالت خارجی برای ایجاد ناامنی های کنترل شده خواهد بود. کشورهای هند، پاکستان،کره شمالی و اسراییل غاصب که دارای سلاح هسته ای هستند و پیمان NPTرا نپذیرفته اند و حتی خود آمریکا که هم عضو پیمانNPT است و هم از سلاح هسته ای استفاده کرده است و تابحال یکبار از ملت ژاپن و جامعه جهانی عذرخواهی نکرده است نه تنها هیچگاه مورد هجوم حملات رسانه ای غرب قرار نگرفته اند بلکه با سوءاستفاده از مفادNPT آنرا به اهرم فشاری برای دستیابی به خواسته های خود قرار داده است. آیا اینان دغدغه ای برای برهم زدن نظم امنیتی جهان محسوب نمی شوند؟!. البته آمریکا تا حدودی سیاست های هسته ای این کشورها را با خود تنظیم می کند. چندی پیش رهبر جدید کره شمالی در ازای کمک غذایی240000تنی آمریکا به این کشور حاضر به تعلیق غنی سازی در حضور بازرسان آژانس شد! و یا موافقتنامه غیرنظامی هسته ای2007 بین هند و آمریکا و... شواهدی بر این مدعا هستند. اما جمهوری اسلامی با «قالوا ربنا ا...»(6) استقامت خود را شروع کرده و در برابر مصادیق «بِمَا کُنْتُمْ تَسْتَکْبِرُونَ فِی الأرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَبِمَا کُنْتُمْ تَفْسُقُونَ»(7) در جهان، حماسه ایمان خود را با هیچ امتیازی معامله نخواهد کرد و اطمینان دارد که "اسلام ابرقدرتها را به خاک مذلت می کشاند."(8).
منابع:
1) فصلنامه روابط خارجی/زمستان1388
2) روزنامه جمهوری اسلامی13/4/1389
3) رجانیوز15/1/1391
4) استراتژی آمریکا در قبال جهان اسلام/محمود واعظی
5) سخنرانی رهبری1390/08/19
6) فصلت/30
7) احقاف/20
8) پیام حج امام(ره)1366
سمانه جعفری
بیش از دو سال است که گروهکهای تروریستی دانشمندان هستهای ما را ترور میکنند و تاکنون پنج دانشمند هسته ای به درجه رفیع شهادت نائل شده اند.
مروری بر ترورها
یک. دکتر علیمحمدی، 22/10/88، استاد فیزیک و نماینده ی ایران در پروژه ی سزامی، بمب گذاری در خودرو.
دو. دکتر مجید شهریاری، 8/9/89، عضو برجسته ی دانشکده مهندسی هسته ای دانشگاه شهید بهشتی، بمب گذاری در خودرو.
سه. فریدون عباسی، 8/9/89، رئیس فعلی سازمان انرژی اتمی ایران، بمب گذاری در خودرو، ترور ناموفق.
چهار. داریوش رضایی نژاد، 1/5/90، دانشجوی مقطع دکترای حرفه ای رشته برق، شلیک گلوله.
و مصطفی احمدی روشن، 21/10/90، معاون بازرگانی سایت نطنز، بمب گذاری در خودرو.
مصطفی احمدی روشن که بود؟
شهادت مصطفی از آن رو بوی دیگری داشت که کسی بود هم نسل خودمان، نه استادمان. فارغ التحصیل مهندسی شیمی دانشگاه صنعتی شریف. دوران دانشجویی در آزمایشگاه ها مشغول بوده و چندین مقاله از آن دورانش به جا مانده، اما نه از آن هایی که فقط سرشان توی کتاب درسی است. مصطفی معاون فرهنگی بسیج دانشگاه شریف بوده و کلاس های اخلاق آیت الله خوشوقت را شرکت می کرده. شب و روز تلاش می کرده و مثل هرکس دیگری گاهی خسته می شده، آن قدر که درس و بحث را رها می کرده و راه می افتاده سمت مشهد. بعد از دو ساعت زیارت بر می گشته و روز از نو.
بارزترین خصوصیتش این بود که زیر بار حرف زور نمی رفت#: «و لا یخشون احدا الا الله»؛ جز از خدا نمی ترسید و جز رضایت خداوند را در نظر نمی گرفت، و خدا حساب کارهایش را نگه داشت. «و کفی بالله حسیبا»#، به راستی که چه خوب حسابرسی ست.
چرا ترور؟
چون جنگ است؛ شهدای هسته ای ما گواهان این ادعایند. جنگ نرم جنگ تاراج سرمایه های فکری و انسانی و شلیک به مغزهای متفکر است. دشمنان نظام از الگوپذیری نخبگان ایرانی در دنیا نگران هستند. آمریکا و رژیم صهیونیستی، تحمل پیشرفت و توانمندی ایران را ندارند و با انواع تهدید ها و ترور ها قصد دارند مانع پیشرفت و ترقی ملت ما شوند.
مخالفان در این خیال به سر می برند که با ترور دانشمندان هسته ای می توانند در جامعه ی علمی ایران رعب و وحشت ایجاد کنند و نمی دانند که ایرانی در 33 سال گذشته در برابر طوفان هایی از ترور و تهدید و تحریم ایستادگی کرده و پای آرمان های این انقلاب مانده است. خیانت ها و جنایات آمریکا علیه ملت ایران آنچنان روشن است که جای هیچ شبهه ای باقی نمی گذارد که از ترور دانشمندان هسته ای ایران تنها آمریکا و رژیم صهیونیستی سود می برند.
می کشم، می کشم، آن که برادرم کشت
علیرضا، پسر پنج ساله ی شهید احمدی روشن، هنوز نمی تواند به عکس های پدر نگاه کند. درک مفهوم شهادت برای بزرگترها هم سخت است، چه رسد به تک پسری که همه ی عشقش این بوده بابا کی از نطنز برمی گردد. مادر شهید می گفت با عقلش خودش را راضی می کند، که این بهترین جایی ست که مصطفی می توانسته باشد، اما دلش چیز دیگری می گوید. باور نمی کند دعای همیشگی اش برای مصطفی - «در دو دنیا سربلند بودن»- اینقدر سخت اجابت شده باشد. هر روز برایش یاسین می خوانده، جایی نوشته بوده حفظش می کند، یا مرگش را بهترین مرگ ها رقم می زند. او به نیت اولی می خوانده اما دومی قسمت پسرش شده: شهادت. می گفت دعا نمی کنم شهید شوید، برای مادرهایتان خیلی سخت است. دعا می کنم خوب زندگی کنید. و احتمالا ادامه اش را توی دلش می گفت: کسی که خوب زندگی کند، خوب از دنیا می رود.
هرچند از دست دادن دانشمندان و نخبگان هسته ای برای ما وکشورمان ضایعه ی بسیار بزرگیست اما این شروع نهضتیست که وظیفه مان را از قبل سنگین تر و اراده مان را محکم تر می کند. با شهادت دانشمندان هسته ای نه تنها ملت ما مایوس نشد بلکه با حضور میلیونی در راهپیمایی 22بهمن و مشارکت بالا در انتخابات نشان داد که خون شهدا همچون دم مسیحایی، روح مرده را زنده میکند.
گرایش دانشجویان به رشته های هسته ای، کمپین پنج هزار امضای دانشجویان برای خدمت به سازمان انرژی اتمی#، تثبیت حمایت جبهه علم و فناوری از نظام و اعتراف دشمن به ناکامی و ناتوانی در جذب دانشمندان ایرانی و الگو گرفتن کشور های جهان از دانشمندان هسته ای ما از پیامدهای خون شهدای هسته ایست. این همه نشانه ی پایان سیاست تهدید و تحریم و آغاز استقلال همه جانبه علمی و فناوری و اقتصادی کشور و آغاز نهضت « تولید ملی وحمایت از کار وسرمایه ی ایرانی» ست.