بنده دعواى اصلاح طلب و اصولگرا را هم قبول ندارم؛ من این تقسیم بندى را غلط مى دانم. نقطه ى مقابل اصولگرا، اصلاح طلب نیست؛ نقطه مقابل اصلاح طلب، اصولگرا نیست. نقطه ى مقابل اصولگرا، آدم بی اصول و لاابالى است؛ آدمى که به هیچ اصلى معتقد نیست؛ آدم هرهرى مذهب است. یک روز منافع او یا فضاى عمومى ایجاب مى کند که به شدت ضدسرمایه گذارى و سرمایه دارى حرکت کند، یک روز هم منافع اش یا فضا ایجاب مى کند که طرفدار سرسخت سرمایه دارى شود؛ حتى به شکل وابسته و نابابش! نقطه ى مقابل اصلاح طلبى، افساد است.
بنده معتقد به اصولگراى اصلاح طلبم؛ اصول متین و متقنى که از مبانى معرفتى اسلام برخاسته، با اصلاح روش ها به صورت روزبه روز و نوبه نو. ما باید روش ها را اصلاح کنیم. در روش ها اشتباه و
نقص وجود دارد. گاهى به مرحله اى مى رسیم که امروز دیگر جواب نمى دهد؛ باید مرحله ى دیگرى را شروع کنیم. حفظ اصول و اصلاح روش ها، معناى اصلاح طلبى است.
البته از نظر امریکاىی ها اصلاح یعنى ضدیت با نظام جمهورى اسلامى. رضاخان آمد اصلاحات راه انداخت؛ محمدرضا هم آمد اصلاحات راه انداخت؛ این همان چیزى است که بنده گفتم اصلاحات امریکایی. این اصلاحات به درد خودشان مى خورد. ملت ایران اصلاح را براساس اصول خود انجام مى دهد.
دیدار با دانشجویان و اساتید دانشگاه هاى استان کرمان، 19 اردیبهشت، 1384
سروش سیاری
در دوران جنگ سرد، بروز اختلافات نظامی و ایدئولوژیکی مابین دو ابرقدرت وقت یعنی شوروی و آمریکا در دو محور حوزه نفوذ در سایر کشورها و رقابت تسلیحاتی، فضای سنگینی را بر ظرفیت کشورها در روابط بین الملل حاکم ساخته بود. در این خفقان سیاست خارجی و در شرایطی که تمامی تحرکات دیپلماتیک کشورها زیر نظر این دو ابرقدرت بود، کشورها در تلاش بودند تا خود را با پناه بردن به یکی، از گزند دیگری در برابر درگیری احتمالی مصون سازند. در این اوضاع، ملت ایران با شعار«نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی» کوس استقلال خواهی را در برابر زیاده خواهیهای شرق و غرب به صدا درآورد. در واقع این استقلال طلبیِ برخواسته از روحیه اسلام خواهی توجه جهانیان بخصوص سوسیالیستهای شرق و لیبرالیستهای غرب را به خود معطوف ساخت و با بیداری جنبشهای آزادیبخش و ملتهای آزاده دنیا، تفکر غالب بر اذهان عمومی مبنی بر حاکمیت بلامنازع یک یا دو کشور بر جهان را با علامت سوال بزرگی روبرو کرد. این عدم وابستگی ایران به بلوکهای شرق و غرب که استراتژی آمریکا در منطقه را آسیب پذیر کرده بود در مواردی چون انحلال پیمان سنتو، انحلال دکترین نیکسون-کسینجر، اشغال سفارت آمریکا، شکست مفتضحانه عملیات نجات گروگانها در طبس و... بروز یافت. آنچه این مار زخمی را بیش از همه آزار میداد از دست دادن کشوری که نقش ژاندارمی آمریکا در حساسترین منطقه جهان موسوم بهHeart Land، را بخوبی ایفا میکرد بود. آمریکا که ادامه این وضع را هم راستا با تأمین منافع نامشروع خود نمیدید، اقدام به تأسیس جاسوسخانه در محل سفارت خود در ایران کرد که این توطئه هم با هوشیاری امام راحل و دانشجویان و پشتیبانی مردمی شکست خورد. این شد که امروز مارک پالمر، استراتژیست بنام آمریکا از «جای خالی سفارت آمریکا در ایران»(1) لب به اعتراف می گشاید. پایداری ایران بر استقلال سیاسی خود از یک سو و عدم تحمل غرب از سویی دیگر باعث شد تا تنها دو سال بعد از پیروزی انقلاب اسلامی جنگی8ساله بر مردم ایران تحمیل شود. جنگی که دقیقأ برعکس محاسبات حامیان مادی و معنوی آن مُهر تأییدی شد بر اقتدار جمهوری اسلامی در عین مظلومیت.
آنچه امام راحل در حوزه سیاست خارجی و روابط بین الملل که امروز یکی از مناقشه برانگیزترین حوزهها محسوب میشود، میخواست برخاسته از مبانی و اصول اسلام بود. مطابق این اصول، سیاست خارجی باید دارای پنج پایه جهان شمولی دین اسلام، اصل دعوت، نهی ولایت کفار(اصول2و3و8)، حفظ دارالاسلام و جهاد باشد که عناوینی چون پایبندی به تعهدات بین المللی، حمایت از مستضعفین(اصل3و152و154)، روابط صلح آمیز با دول غیر محارب(اصل152)، مبارزه با تبعیض نژادی و... را در برمیگیرد. ایران باید به عنوان ام القرای اسلام در تلاش باشد تا حکومت جهانی اسلام را برقرار سازد. در همین راستا باید از جنبشهای آزادی بخش سراسر جهان و بخصوص مروّجان دین مبین اسلام حمایت صورت گیرد و البته این هرگز به معنای مداخله در امور سایر کشورها نیست(اصل154). بنابراین بر مسلمان ایرانی دو تکلیف واجب است: یکی تلاش برای برقراری حکومت جهانی اسلام و یا بعبارتی صدور انقلاب اسلامی(«او کسى است که رسول خود را با هدایت و دین حق فرستاد تا او را بر همه ادیان غالب سازد، هر چند مشرکان کراهت داشته باشند.» صف/9) و دیگری حمایت از جنبشهای آزدیبخش در سراسر جهان.(«اگر در حفظ دین از شما یارى طلبند، بر شماست که آنها را یارى کنید.» انفال/72) مطابق با آنچه در فصل دهم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران آمده، دولت تکلیف دارد این راه را ادامه دهد و در این راه دارای فرصتها و تهدیدهایی است. ایام حج، روز قدس، سازمان کنفرانس اسلامی و... از جمله حوزه نفت که بارها مورد تأکید امام(ره) بود تا بلایی که بر سر اسرائیل در جنگ با اعراب آمد بر سر آمریکا بیاورند، فرصتهایی است که در جبهه مقابل شاه بیت تهدیدها یعنی اختلاف افکنی میان مسلمین قرار دارد.
در کارزار روابط بین الملل می توان جهاد کرد، تسلیم شد و یا سازش کرد. جهاد و یا بعبارتی باطل ستیزی که از فروع دین اسلام می باشد مبارزه ای است در دو جبهه درون و بیرون مملکت اسلام علیه دشمنان اسلام ناب محمدی(ص). مبارزه و جهاد در بیرون از کشور علیرغم تفکر غلط عده ای به اصطلاح روشنفکر، تنها در جنبشی علیه تجاوز به خاک کشور آن هم به گونهای خاک پرستانه خلاصه نمیشود! بلکه جهاد باید در هرکجای دنیا و از سوی هر کشور، تفکر، جریان و یا حزبی که علیه اسلام موضع گیری میشود، انجام بگیرد. «هرکس حکومت ظالمی را ببیند که حرام الهی را حلال میشمارد و عهد خدا را میشکند و با سنت پیامبر مخالفت میکند و در میان مردم به گناه و طغیان رفتار میکند، اگر با عمل و گفتار برضد آن اقدام نکند بر خداوند است که او را به کیفرش برساند.»(2) تسلیم و سازش در برابر استکبار به معنای تابعیت و تأثیرپذیری از این خوی و همچنین فلسفه بافی برای عبور از اصول در راستای تسهیل راه رسیدن به اهداف تعریف کرد. «اگر ما تسلیم آمریکا و ابرقدرتها مىشدیم، ممکن بود امنیت و رفاه ظاهری درست مىشد و قبرستانهاى ما پر از شهداى عزیزمان نمىگردید، ولى مسلماً استقلال و آزادى و شرافتمان از بین مىرفت. آیا ما مىتوانیم نوکر و اسیر آمریکا و دولتهاى کافر شویم تا بعضى چیزها ارزان شود و شهید و مجروح ندهیم؟! هرگز ملت زیر بار این ننگ نخواهد رفت وتن به این ذلت نخواهد داد. ملت ایران در مقابل آمریکا مىایستد و به امید خداوند پیروز است.»(3)
در طول عمر انقلاب، عده ای به اصطلاح اصلاح طلب بنابر هر دلیلی شرایط فعلی را در برخورد با جبهه غرب با شرایط ایام انقلاب و دفاع مقدس دارای تفاوتهایی میدانند. شاید مایلند با اندکی عقب نشینی از مواضع انقلاب، مشکلات دو طرف حل شود و شاید تفسیرشان از صلح توافق با غرب از موضع شبه ضعف است. اما بررسی جایگاه جمهوری اسلامی و غرب از آن زمان تاکنون بوضوح افول استراتژیک غرب را نمایان می سازد. «قرن آمریکا تمام شد. تراژدی غرب مدرن آنست که پیش از آنکه بتواند آرمان های خود را تحقق بخشد انرژی خویش را به انتها رساند.»(4) آیا سرنوشت کشورهایی که اصولأ هیچ چهارچوبی برای برقراری رابطه با غرب ندارند نمی تواند عبرت باشد؟! دو اشتباه مهمی که در این تفکر وجود دارد را می توان اینگونه بیان کرد:
o صلح را نباید در عقب نشینی از آرمانها تعریف کرد. صلح با لفاظی های رسانه ای و دیدارهای چندجانبه و انواع تاکتیک های رسانه ای محقق نمی شود. الزامات صلح مقتدرانه اعتمادسازی دو طرف به دور از هرگونه تحریم و تهدید در عمل است و الا عاقبت اعتمادسازی های یکطرفه نتیجه ای جز «محور شرارت» شدن درپی ندارد!
o استکبارستیزی با دشمنی کردن با چند کشور دنیا متفاوت است. موضع جمهوری اسلامی مبارزه با هر تفکر و جریانی است که خوی استکباری در آن ریشه دوانده. هر کس توانست این ریشه ها را در ساختار کاخ سفید و دولت های اروپایی بخشکاند آنوقت دم از مذاکره با این و آن بزند!
«در آن روزها خاتمى روحانى بود با تبسمى بر لب که وعده تغییرات داده بود. اصلاحطلبى که به جامعه مدنى، عدالت اجتماعى، برترى قانون و البته آزادى بیان معتقد و متعهد بود.»(5) این تمجیدی است که گرى سیک، مشاور کارتر مطابق تفسیرشان از گفتگوی تمدن های خاتمی از او کرده بود. اما گویا کنت تیمرمن، مدیر بنیاد دموکراسی ایران، بهتر از عده ای روشنفکرِ به تعبیر یورگن هابرماس، «انقلابیون مأیوس» میفهمید که: «برقراری روابط به معنای ختم انقلاب است. زمانی که ستون مبارزه با آمریکا فرو بریزد، کل انقلاب فرو خواهد ریخت.»(6) گویا او هم میدانست که حتی اصلاحاتیان هم نمیتوانند...
منابع:
1) روزنامه کیهان9/4/1388
2) کامل/ابن اثیر/ج3/صفحه280
3) صحیفه امام/جلد9/صفحه57
4) ریچارد رورتی/ارتش سری روشنفکران/انتشارات موسسه کیهان
5) تارنمای دیپلماسی ایرانی7/2/1389
6) مجله سیاسی صفیر/شماره289
مجید خسروپور
ایمان ابراهیمی
نویسنده: امیرحسین ثابتی
درون یابی سودای تغییر در اندیشه اصلاح طلبان
نویسنده: هادی آگاهی
از مهمترین وقایع بعد از دوم خرداد 76، افشای قتل های تعدادی از نیروهای مخالف نظام، توسط نیروهای امنیتی بوده است که به قتلهای زنجیره ای مشهور شد. ماجرای قتل های زنجیره ای و تبعات پیدا و پنهان آنرا می توان در دسته ی مهمترین اتفاقات سیاسی-امنیتی بعد از حماسه ی دوم خرداد بدانیم. قصد ما بر این است تا با نگاهی کلی به جریانات پیش آمده در این اتفاق اساسی و قرار دادن آن در قالبی عمومی برای تحلیل واقعه، به جمع بندی کلی در باب اثرات خاص آن در حیطه ی سیاسی بپردازیم.
دوم خرداد، از جنبش تا آلیگارشی!
بروز حماسه ی 20 میلیونی دوم خرداد، تحرک زاید الوصفی را در بین حامیان جریان چپ سیاسی ( تحت عنوان نیروهای خاتمی محور) ایجاد کرد. تحرک عمده ی پیش آمده در ایران را می توان در بعد اجتماعی و مخصوصا در میان جوانان رصد کرد. مهمترین عاملی که تحرک ناشی از دوم خرداد را برای تحقق اهداف عمومی تحت تاثیر قرار می داد و از سرعت آن می کاهید، عدم همراهی نیروهای عامل نظام و شبکه های مجری بود. آنچه اندیشمندان خاتمی محور را نگران کرده بود، این عدم همراهی ساختار نظام با امیال تغییر محور ایشان بود. لازم به ذکر است که کلمه ی اصلاحات (reform ) بعد از وقایع 78 وارد ادبیات سیاسی ایران شد و تا این سال، اصل مباحث مطروحه در مورد تغییر گفتمان قدرت هاشمی بود. از این جهت، ایشان به سرعت برای تغییر موضع خود و تاثیر گذاری بر شاکله ی تصمیم گیر و مجری به سوی نظریه پردازی و یا ترجمه ی متون خارجی ( با نگاه به بازتعریف ارکان قدرت) روی آوردند. جنش اجتماعی که با محوریت شخص خاتمی شروع شده بود، میرفت که در دام روشنفکران مترجم گرفتار آید و بدین سان اولین چالش های دوم خرداد، با اولین واکنش های رفورمیستی مواجه شد.
فتح سنگر به سنگر و ظهور ماکیاولیسم در متن انقلاب دینی
این نظریه را می توان مهمترین استراتژی روشنفکران حامی خاتمی بدانیم. تغییر آنی در این مورد هدف نبود و دقیقا از همان مفهوم اصلاح طلبی نشات می گرفت. اما اولین گام را باید در کجا بر می داشتند؟ این مهمترین سوال است. در مورد اینکه اولین گام برای ظهور سلسله وقایع سال 78 را چه کسانی سامان دادند و یا اینکه اصلا این امر خود از پیش طراحی شده بود و یا نه، محل اشکال است، اما نفع بردن جریان تجدید نظر طلب در این اتفاقات، قطعیست.
شروع وقایع سال 78
کشف ماجرای قتل ها جزو اتفاقات پیچیده ایست که شاید مهمترین گام در تشخیص اصل واقعه باشد. آنگونه که بیان شده است ( از این به بعد از گفتن این عبارت پرهیز خواهیم کرد و در انتهای مقاله به شرح این عبارت می پردازیم)، کشف ماجرای قتل ها با اعتراف یکی از عاملین و مطلعین قتلها ( کاظمی، از نیروهای چپ وزارت اطلاعات) به مرحله ی تحقیق وارد شد. روح الله حسینیان مدعیست که وی از حامیان اصیل خاتمی و جزو متهمین به رابطه با باند مهدی هاشمی ( در زمان امام دستگیر و کشته شد، از نزدیکان منتظری) بوده است. وی با مراجعه به دفتر رییس جمهوری اعلام می کند که قتلهایی در جریان است و مورد توجه قرار نمی گیرد و بعد از مرگ فروهرها ( زن و شوهری از مخالفین نظام) مطالب او مورد توجه و دقت قرار گرفته می شود. آنچه در این مورد جلب توجه کرد، مثله شدن اجساد بوده است! وی مدعی بود که بر اساس دستور یکی از اعضای وزارت اطلاعات ( سعید امامی یا همان سعید اسلامی) جریان حذف نیروهای معاند با نظام و یا مخالفین اسلام را در برنامه ی کاری داشته است. ادعای وی این بوده است که عاملینی از وزارت اطلاعات قصد دارند با اجرای قتلها، آنها را به گردن نظام بیاندازند و بدین شکل دولت خاتمی را سرنگون کنند(!!!). امامی در آن زمان در مقام مشاور فعال بوده است و از نیروهای دست راستی وزارت به حساب می آمد. رابطه ی وی با آقایان حسینیان و خوشوقت، هرگز تکذیب نشد و روح ا... حسینیان وی را شهید نامید. درپی اعترافات کاظمی، سعید امامی دستگیر و سیر بازجویی ها شروع شد.
حواشی ماجرا
افشای این واقعه در رسانه های جمعی، به شدت به آبروی نظام لطمه وارد کرد اما مهمترین مسایل جنبی این واقعه را می توان اینگونه مطرح کرد: 1- معرفی سعید امامی به عنوان قاتل و عدم معرفی دیگر فاعلین! 2- سخنرانی رهبری انقلاب در طراحی این توطئه از خارج از مرزها 3- سرمقاله ی شریعتمداری در کیهان و اعلام اینکه عاملان از نیروهای خارجی بوده اند 4- افشای خط سیاسی سعید اسلامی ( همفکری با جناح راست ) 5- حضور روح الله حسینیان در برنامه ی چراغ و مطرح کردن مسئله ی قتلها به عنوان یک توطئه ی داخلی برای کودتا بر علیه ولایت فقیه، وی مدعی بود که جناح چپ این برنامه ریزی را انجام داده است 6- افشای نامه ای از سعید امامی ( بعد از فوت وی ) در روزنامه ی سلام که نشان از تلاش وی برای تحدید مطبوعات و نویسندگان داشت، در این زمان مجلس پنجم در حال بررسی قانون مطبوعات برای بازتعریف جرایم مطبوعاتی و قوانین مطبوعات بود 7- حضور امیر فرشاد ابراهیمی ( جوانی که به نظر من بازیگران امنیتی او را بازی دادند) در ماجرا و بیان این مطلب که من 16 جلد(!) از اعترافات سعید امامی را مشاهده کردم و آنها را مطالعه نمودم ( وی یکی از اسناد مرتبط با سعید امامی را به روزنامه ی سلام ارسال کرد و آنها این سند محرمانه را منتشر کردند 8- سخنرانی روح الله حسینیان در جمع حوزویان و متهم کردن اصلاح طلبان به برنامه ریزی برای استفاده از قتل ها که البته بزرگان جناح چپ مدعی شدند که از وی شکایت خواهند کرد و هرگز این کار را نکردند!9- انتشار فیلم بازجویی های سعید امام و همسر وی که در آن به وضوح از اجازه ی خاتمی برای انجام هرکاری صحبت شده بود و البته بی آبرویی جناح چپ در این فیلم ها 10- ادعای گنجی مبنی بر کشته شدن تعداد زیادی از مخالفین، به جز موارد اعلامی و مانور رسانه های غربی روی این موضوع 11- برگزاری مجلس ختم سعید امامی در یکی از مساجد تهران و با نظارت و همکاری وزارت اطلاعات 12- شهید نامیده شدن سعید در حین مراسم تدفین توسط روح الله حسینیان 13- آزادی تمامی متهمین این واقعه و کشته شدن سعید امامی 14- سپرده شدن تحقیقات در این زمینه به علی ربیعی ( از چپی های اخراجی وزارت اطلاعات) به دستور خاتمی 15- سپرده شدن پرونده ی سعید امامی به دستان دو تن از نیروهای چپی وزارت اطلاعات برای بازجویی از وی ( آنها در فیلم شکنجه ها حضور دارند 16- اعلام مرگ سعید امامی در زندان اوین بعد از سه روز بستری در بیمارستان به علت مصرف داروی نظافت و ایست قلبی (!) 17- مشکوک اعلام شدن مرگ سعید امامی از سوی شیرین عبادی و روح الله حسینیان! 18- دستگیری کاظمی، خوش کوش و سعید امامی ( خوش کوش، رییس وقت نیروهای ضربت وزارت اطلاعات که از عاملین اصلی قتلها بوده است و در احکام دادگاه اثری از او نیست! وی در وقایع بعد از انتخابات 88 به جرم هدایت و برنامه ریزی اعتراضات دستگیر شد. وی یکی از چپی های وزارت اطلاعات است). ....
نتایج این فاجعه:
1. انتشار سند محرمانه ی مرتبط با سعید امامی در روزنامه ی سلام، باعث تعطیلی این روزنامه و آغاز درگیری های کوی دانشگاه تهران در سال 78 شد
2. یونسی ( آخرین وزیر اطلاعات خاتمی ) از تزریق بیش از 2000 نیروی امنیتی کارکشته با آموزشها و امتحانات ویژه خبر داد.
3. دست دوم خردادی ها برای تغییر در ساختار وزارت اطلاعات ( که اصولا از دست نیروهای اجرایی و حتی رییس جمهور نیز خارج است ) باز شد و البته تا حدود قابل توجهی نیز موفق شدند.
4. جا افتادن ادبیاتی خاص در روزنامه های دوم خرداد با عنوان " راست وحشی" که بعد از کوی دانشگاه رواج پیدا کرد. و متقابلا در جناح راست، نیروهای چپی به مخالفین نظام تعبیر می شدند و فضای سوء ظن به شدت تقویت شد.
5. شنودهای اطلاعاتی در تمام ارکان قدرت و مناسبات سیاسی، به امری مقبول و معقول تفسیر شد و معنای حریم شخصی عناصر فعال در حکومت، به شدت زیر سوال رفت!
مستقل از تمام مواردی که در بالا به آن اشاره شد، بحثی در باب اسناد این واقعه نیز به ما کمک شایانی خواهد کرد:
توجه کنید که عاملین قتلها، معرفی کنندگان آنها، منابع خبری مرتبط با این موضوع، نیروهای تحقیق گر در این موارد، و ... همه از نیروهای وزارت اطلاعات بوده اند و این امر، صحت اخبار را به شدت دچار خدشه می کند. به هرحال، با اطلاعات رسانه ها نمی توان به تحلیل ریز وقایع در این پرونده ی امنیتی پرداخت و دست کم تا انتشار کامل اسناد مرتبط با این موضوع، اظهار نظر قطعی در این مورد به جایی نخواهد رسید. بهترین روش برای بررسی این واقعه، بررسی پیامدهای آن است که می توان با قاطعیت در مورد آن اظهار نظر کرد و نفع برندگان از این واقعه را شناسایی و در باب چرایی این نفع سخن به میان آورد.
لازم به ذکر است که نظریه روح الله حسینیان و روایت دولتی از وقایع را می توانید از آدرس زیر مطالعه کنید:
شرح و بررسی کل وقایع به ترتیب زمانی:
http://eventfile.blogspot.com/2008/03/blog-post_7753.html
سخنرانی روح الله حسینیان در مدرسه ی حقانی:
نویسنده: هادی آگاهی
بررسی وقایع و چرایی وقوع آنها.
پرونده ای که در زیر می خوانید، دنباله ی مقاله ایست که این حقیر در نشریه بیان نوشته بودم با موضوع قتلهای زنجیره ای.
بر خلاف پرونده ی پیشین که به حق جز حیرانی و سرگردانی مخاطب در برابر اطلاعات بعضا متناقض نتیجه ای را دنبال نمی کرد، اینبار می خواهیم به یک جمع بندی برسیم. می خواهیم ذهن مخاطب را با واقعه ای آشنا کنیم که هرکس به ظن خویش، تحلیلی بر آن نوشته است و توجیهی را پیرامون آن بر زبان آورده است. دکتر سراج ( رییس پیشین بسیج دانشجویی) علاقه خاصی به تولید حلقه های ایکس و وای و زد دارد و در این مورد نیز، همه چیز را به گردن یک حلقه ی متفکر ایکس انداخت. هرچند که شواهدی برای تایید این نظریه وجود دارد اما ما نمی خواهیم ذهن شما را با سخن چینی های اطلاعاتی و مهملات «دکترینال پرورانِ دفترچه بدست» پر کنیم ( کاری که امروز رهپویان بر عهده گرفته است).
سوال: دقیقا چه اتفاقی افتاد؟
تشکلهای دانشجویی در دانشگاه تهران، مهمترین ابزار سیاسی برای پیروان خط امام در دهه 60 و نیمه اول دهه 70 بودند. انقلاب فرهنگی باعث شده بود که قدرت تشکلهایی چون انجمن اسلامی، بسیج دانشجویی و دفتر تحکیم وحدت (که باعرض پوزش از ایشان، تفاوت چندانی باهم نداشتند جز نفسانیات)، به شدت افزایش یافته و انسجام خارق العاده ای را بخود گیرند. این تحولات با تغییر نگرش اقتصادی-سیاسی در دولت دوم هاشمی رفسنجانی که تمایل به تسریع و یکسان سازی داشت، وارد فازهای انتقادی شد و حضور نیروهای چپ سیاسی (طیف خط امامی های آنروز) توانست این بدنه ی دانشجویی را به سرعت وارد معادلات کلان سیاسی کند. البته نه به عنوان فرمانده، بلکه به عنوان سربازانی دون پایه! موج رسانه های انتقادگری چون سلام، با پیروزی محمد خاتمی در انتخابات 76، به حرکت درآمد و حلقه های فکری و تیم های مختلف سردبیری و نویسندگی را بدنبال خود ایجاد کرد. بخش اصلی این تولیدات را دانشجویانی بر عهده داشتند که با مختصر مطالعه ای و شرکت در چند نشست صمیمی با اساتید دانشگاهی، علوم انسانی را از بر کرده بودند و یکسره بر روی کاغذ روان می کردند.
س: چرا این سیر را گفتی؟
می خواهم نشان دهم که نفوذ یک رسانه جدید توانست دو موج را ایجاد کند. 1- موج مخاطب فکری نو ( نزدیک به 1 میلیون روزنامه در کشور فروخته میشد) 2- موج جدیدی از نویسندگان که با رگ گردن درباب حمایت از مفاهیم غربی می نوشتند و در نتیجه انتقاد از اندیشه های اسلامی را سرلوحه کار خود قرار می دادند!
س: ارتباط با قتلهای زنجیره ای چه بود؟
بحران قتلهای زنجیره ای، نزدیک به دو ماه به طول انجامید اما موج رسانه ای ناشی از آن به لطف روزنامه های زنجیره ای توانست داغ این بحران را از 1 آذر 77 ( زمان قتل فروهرها) تا تیرماه 78 تازه نگه دارد. آخرین اقدام در روز سه شنبه 15 تیرماه 78 واقع شد. روزنامه سلام در واکنش به حرکتی خاص از سوی مجلس، اقدام به یک انتحار سیاسی کرد.
حرکت خاص مجلس چه بود؟
ماجرا از آنجا آغاز شد که در تیرماه 1378، کمیسیون فرهنگی مجلس پنجم، طرحی را با عنوان «اصلاحیه قانون مطبوعات» در چهار بند به تصویب رساند که مواد آن عبارت بودند از: الف) ممنوعیت فعالیت مطبوعاتی برای عوامل بیگانه، اعضای گروهک های تروریستی و ضدانقلاب، جاسوسان، وابستگان و سردمداران رژیم طاغوت و... ب) منع شدن مطبوعات کشور از دریافت کمک مالی از کشورهای بیگانه ج) ضمانت اجرایی برای مقابله با افراد دولتی یا غیردولتی که نشریات را برای چاپ مطلب یا مقاله ای زیر فشار قرار داده یا آنها را وادار به سانسور نمایند. در قانون مطبوعات با تأکید بر آزادی بیان و قلم و برای پیشگیری از اعمال قدرت مسئولان بر مطبوعات ، تصریح شده بود که اگر مطبوعات دولتی یا غیردولتی از این ماده تخلف کنند به حکم دادگاه از خدمات دولتی منفصل و یا تعزیر خواهند شد. د) لزوم التزام عملی مدیران مسئول و صاحبان امتیاز نشریات به قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران (به نقل از مرکز اسناد انقلاب اسلامی)
اولین واکنش، روزنامه ایران 12 تیر: «طرحی توسط تعدادی از نمایندگان مجلس در دستور کار مجلس قرار گرفته که فقط تحدید کننده مطبوعات است و سایه استبداد را بر فضای مطبوعات کشور می گستراند. اعمال محدودیت و ممنوعیت همان طور که در گذشته نتیجه ای مطلوب در پی نداشته، اینک نیز چنین دستاوردی نخواهد داشت.»
روزنامه نشاط در 13 تیر نسبت به این طرح اعلام خطر کرد، و در آخرین حرکت، روزنامه سلام در تیتر اول خود نوشت: «سعید اسلامی پیشنهاد اصلاح قانون مطبوعات را داده است.» در روز 16 تیرماه کلیات طرح اصلاح قانون مطبوعات تصویب شد و در 17 تیرماه، روزنامه سلام توقیف شد.
اینجا چند اتفاق مهم افتاد: 1- روزنامه سلام توقیف شد (با شکایت وزارت اطلاعات از این روزنامه که با فشار سیاسیون بعد از مدتی پس گرفته شد) 2- موسوی خوئینی ها(مدیر مسئول) به عنوان روحانی مبرز در عرصه انقلاب به دادگاه روحانیت فراخوانده شد (این دادگاه رای به توقیف 5ساله روزنامه سلام داد) 3- به شکلی هماهنگ، نیروهای سیاسی در دانشگاه ها بر علیه حکم توقیف سلام واکنش نشان دادند و دست به تظاهرات مختلف زدند و تشنج فضای دانشگاهی را فراگرفت.
س: در واقعه کوی چه کسی مقصر بود؟
به سختی می توان در واقعه ای با این حجم از اثرات، مقصر را تشخیص داد اما می توان گفت، تقریبا تمام نهادهای مسئول، کلکسیونی از اشتباهات مختلف را به نمایش گذاشتند. نیروی انتظامی در روز 17 و 18 تیر ماه به شدت ضعیف عمل کرد و شورای تامین استان و استانداری نیز در این واقعه، عملکردی مشکوک داشتند. در این بین البته دانشجویان نیز به سرعت دچار تنشهای خبری شدند و تحت تاثیر خبرهای دروغ قرار گرفتند و تنشها را گسترش دادند.
س: چگونه این وقایع آغاز شد؟
ساعت 21 پنجشنبه 17 تیرماه گروهی از دانشجویان در اعتراض به توقیف «سلام» در مقابل سینمای کوی دانشگاه تجمع کردند و با تحریک دانشجویان و پخش اعلامیه جرقههای اولیه آشوب را ایجاد کردند و این عده با خروج از کوی اقدام به تجمع غیرقانونی و سردادن شعار در خارج از کوی کردند و با حمله به تعدادی خودرو، فضای رعب و وحشت ایجاد کردند. تلاش نیروی انتظامی برای بازگرداندن دانشجویان به خوابگاه بینتیجه میماند و تظاهرکنندگان با نیروهای انتظامی درگیر شدند، حمایت انجمن اسلامی دانشجویان، برخی چهره های سیاسی و نیز حمایت سلیمانی معاون امور دانشجویی و فرهنگی دانشگاه تهران جسارت تظاهرکنندگان به عوامل انتظامی را بیشتر و بیشتر میکرد. نیمه شب 18 تیرماه، تشنج در خیابانهای اطراف کوی شدیدتر شد، شکستن شیشههای مهدکودکی در مقابل کوی، آتش زدن لاستیک و حمله به خودروها و بستن معابر و هجوم به ناجا و گروگان گرفتن سه سرباز نیروی انتظامی چاشنی درگیریهای 18 تیر شد و تا صبح ادامه داشت و سخنرانیهای تحریکآمیز اعضای انجمن اسلامی دانشجویان بر آتش آشوبها میافزود. دستور خروج ناجا از صحنه درگیریها پس از جلسه شورای تأمین استان موجب شد تا تعدادی از عناصر مشکوک نیز وارد صحنه شوند و درگیریها تا عصر جمعه 18 تیرماه ادامه داشت و پرتاب کوکتل به سمت عوامل نیروی انتظامی مستقر در مقابل کوی دانشگاه به آتش گرفتن دو تن از عوامل وظیفه انتظامی منجر شد. موسوی لاری و مصطفی معین وزرای کشور و آموزش عالی به دانشجویان کوی ملحق شدند، اما تجمعکنندگان به موسوی لاری حملهور شدند، در این میان بعضی فعالان سیاسی از جمله فائزه هاشمی، مجید انصاری و فاطمه کروبی به نوبت در جمع دانشجویان حاضر شدند.
س: سیر وقایع از 18 تا 32 تیر ماه چگونه بود؟
باید توجه داشت که سیر وقایع از حالتی رو به تشدید برخوردار است. سیر شعارها و واکنشهای دو طرف به شدت رو به گسترش بوده است و نیز واکنشها بسیار جالب توجه! فقط برای نمونه به یک روز از آنها اشاره می کنیم.
شنبه 19 تیر:1- ساعت 20/00 بامداد تعداد سه عدد کوکتل از طرف دانشجویان به سمت عوامل انتظامی پرتاب میگردد گفته میشود که طی دقایق گذشته سه نفر در خیابان امیرآباد شمالی خارج از کوی دانشگاه به شکل نامشخصی با سلاح گرم مجروح گردیدهاند. 2- ساعت 40/00 بامداد نوشتهای با مضمون «5 شهید به نامهای رهبری، ذاکری، سهرابی و امامی» به چشم میخورد. شعار تا این لحظه"عزا عزاست امروز، خاتمی بت شکن صاحب عزاست امروز «3- ساعت 30/9 محدوده در اصلی کوی دانشگاه (100 متر بالاتر و 100 متر پائینتر از در) کاملاً توسط دانشجویان بسته شده است. همچنین اعلام نمودند که امروز ساعت 11 صبح در مقابل در دانشگاه تهران تحصن خواهند نمود. همچنین در این روز، روزنامه خرداد با تیتر درشت در صفحه اولش نوشت: «کوی دانشگاه به خون کشیده شد». 4- ساعت 35/10 دو تجمع 1000 و 1500 نفره در میدان انقلاب و امیرآباد شمالی. 500 نفر به داخل دانشگاه رفته و شعارهای ذیل را سر میدهند: "مرگ بر انصار حزب شیطان- دانشجو دانشجو بپا خیز برادرت کشته شد. چوب و چماق و چاقو دیگر اثر ندارد- عزا عزاست امروز- دانشجوی سیاسی آزاد باید گردد- زندانی سیاسی آزاد باید گردد- نیروی انتظامی نیروی صهیونیستی. » 5- ساعت 12 در مقابل دانشگاه تعدادی حدود 4 هزار نفر شعار ذیل را سر میدهند:
«حکومت زور نمیخواهیم پلیس مزدور نمیخواهیم- فرمانده آتاتورک اعدام باید گردد- مرگ بر انحصار- قتل عام دانشجو اصلاح باید گردد.»
6- ساعت 45/12 آقای سلیمانی معاون وزیر علوم در جمع دانشجویان حاضر شده و سخنانی را با عناوین و سرفصلهای زیر ایراد کرد: «حمله غیرقانونی به دانشجویان- ضرب و شتم دانشجویان توسط نیروی انتظامی محکوم است». 7- 10/13 درگیری با نیروهای حزب اللهی و زخمی شدن یکی از دانشجویان 8-40/14تجمع 2000 نفره: «خوئینی خوئینی حمایتت میکنیم، روزنامه مردمی حمایتت میکنیم، دانشجوی زندانی آزاد باید گردد، خاتمی خاتمی حمایتت میکنیم». 9- 15/16 در تجمع 100 نفره به سمت کوی « میکشم میکشم آنکه برادرم را کشت » 10- ساعت 50/17 یک دستگاه خودرو بسیج که از تقاطع جلال آل احمد به سمت کارگر- فاطمی در حرکت بوده است با تعدادی از دانشجویان مواجه که آنها اقدام به تخریب خودرو فوق مینمایند. 11- ساعت 05/18 جمعیت تظاهرکننده در حدود 1500 نفر میباشند که در تقاطع فاطمی- کارگر در حرکت هستند و رویه اوباشگری را در پیش گرفتهاند و در طول مسیر هر فرد حزب اللهی و دارای محاسن و یا خودرو نظامی را مشاهده مینمایند به آن حمله برده و خسارت وارد مینمایند و ظاهراً قصد حرکت به سمت وزارت کشور را دارند. 12- ساعت 20/18 تعدادی حدود 1200 نفر از داخل کوی دانشگاه سازماندهی شده و قصد حرکت به سمت وزارت کشور (و یا پاستور) را داشته و در عین حال در صفوف آنها اختلافاتی درخصوص دعوت از آقای خاتمی افتاده است و همچنین شعار «سپاهی- بسیجی خجالت خجالت» را سر میدادند. 13- ساعت 20/18 کمیتهای به نام «کمیته بحران» در کوی دانشگاه تشکیل گردیده 14- ساعت 40/18 تعدادی از دانشجویان مقابل وزارت کشور رسیدهاند و با سنگ به سمت ساختمان وزارت کشور حمله و یورش بردهاند. 15- ساعت 50/18 جمعیت مقابل وزارت کشور شعارهای ذیل را سر میدهند: « ایران شده فلسطین مردم چرا نشستین – حسین الله کرم اعدام باید گردد – ما منتظر خاتمی هستیم – مجلس صوری نمیخواهیم، ناطق نوری نمیخواهیم – وزیر انقلابی تشکر تشکر (منظور دکتر معین) دانشجو دانشجو تسلیت تسلیت – یا مرگ یا آزادی – یزدی (رئیس قوه قضائیه) امامی پیوندتان مبارک – لطفیان آدمکش اعدام باید گردد و ...» 16- ساعت 01/19 آقای تاجزاده مقابل وزارت کشور در جمع دانشجویان صحبت نموده و این در حالی است که دانشجویان به سخنان وی اهمیتی نمیدهند و به سمت میدان فاطمی در حرکت میباشند. 17- ساعت 50/19 تعدادی حدود 1500 نفر در میدان فاطمی به سمت ریاست جمهوری حرکت مینمایند و همچنین تعدادی حدود 2 هزار نفر به سمت ولی عصر (عج) در حرکت میباشند. لازم به ذکر است که تعداد 4 نفر با بلندگوهای دستی تجمعکنندگان را به سمت دلخواه حرکت میدهند و تجمعکنندگان شعارهای ذیل را سر میدهند: « [رهبری] پاسخگو پاسخگو – جنتی اعدام باید گردد - علی فلاحیان اعدام باید گردد». 18- ساعت 20/20 تعدادی از دانشجویان چوب و شیشه نوشابه با بنزین 4 لیتری جمعآوری مینمایند و با خودروی (با مشخصات معلوم) تعدادی حدود 10 گالن چهار لیتری تهیه نموده و به تجمعکنندگان میرسانند 19- ساعت 50/21 عناصر دانشجو اقدام به ساختن تعدادی حدود 100 عدد کوکتل نمودهاند و در حال افزایش آن نیز هستند. شایان ذکر است که این کوکتلها در دانشکده فنی (جنب کوی دانشگاه) نگهداری میشوند. 20- ساعت 22 ستادی به نام اعاده حیثیت دانشگاه از سوی دفتر تحکیم وحدت اطلاعیهای بدین مضمون منتشر کرد: این تحصن تا مدت نامحدودی ادامه دارد مگر شرط زیر برآورده شود «1- برکناری فرمانده نیروی انتظامی، 2- محاکمه مسببین جنایت، 3- عذرخواهی شورای امنیت ملی ایران». 21- ساعت 30/22 آقای ابطحی رئیس دفتر ریاست جمهوری در جمع دانشجویان مقابل در کوی دانشگاه حاضر گردید و عناصر دانشجو که تصورشان این بود که از مقامات نیروی انتظامی بوده است کلیه شیشههای ماشین او را خرد نمودند. 22- دانشجویان اعلام نمودهاند که فردا ساعت 10 صبح مراسم برگزار خواهند نمود و همچنین نمایندگان دانشگاه آزاد نیز که در دانشگاه حاضر بودهاند اعلام مینمایند که فردا ساعت 12 ظهر در میدان انقلاب مراسم برگزار مینمایند.
روزهای بعدی هم به همین ترتیب طی شده است. درگیریهای گسترده از ویژگی های این چند روز بحرانیست. اتفاق خاصی که در روز 22 تیر افتاد این بود که درگیریهای پراکنده ای در میادین جنوب و مرکز تهران نیز بروز کرد که بلافاصله با واکنش نیروهای بسیجی و انتظامی کنترل شد و در 23 تیر نیز کل درگیریها در پی حضور امت حزب ا... در خیابان فروکش کرد.
س: شعارهای خاصی که در این چند روز داده شد چه بوده است؟
از 20 تا 21 تیر: «خاتمی خاتمی واکنش واکنش، آزادی اندیشه همیشه همیشه، ای ملت با غیرت حمایت حمایت، استقلال آزادی جمهوری ایرانی، رهبر ملی ما خاتمی، ایران شده فلسطین مردم چرا نشستین، خاتمی خاتمی حمایت حمایت، دانشجو میمیرد ذلت نمیپذیرد، الله اکبر، یا مرگ یا آزادی، خاتمی خاتمی استعفا استعفا، مرگ بر استبداد، برادر دانشجو بپاخیز، ملت ما میمیرد ذلت نمیپذیرد، دانشجو دانشجو حمایت حمایت، مجلس فرمایشی تعطیل باید گردد، 20 سال سکوت تموم شد/مردم قیام شروع شد، ای ایران بتشکن بت بزرگ را بشکن، آزادی اندیشه با ریش و پشم نمیشه، نیروی انظامی مرگت باد، میکشم میکشم آنکه برادرم کشت، ما پیرو حسینیم سازش نمیپذیریم، نیروی انتظامی تسلیت تسلیت، فرمانده کل قوا خاتمی خاتمی، مرگ بر استبداد، خمینی کجایی خاتمی تنها شده» سیر شعارها به همان ترتیبیست که در متن آمده است و شعاردادن ها و تجمعات، بعد از 22 تیر وارد فاز آشوب محض و درگیریهای آشوبگرانه شد.
س: عملکرد رهبری چگونه بود؟
از مباحث خاص و پشت پرده که بگذریم (مثلا چرایی و چگونگی حضور پررنگ بسیج و سپاه به معرکه و خروج وزارت کشور از مرکز هماهنگی ها)، ارتباط ایشان با امت، در دو مرحله صورت گرفت. یک مرحله سخنرانی ویژه ایشان در روز 21 تیرماه بود که چند ویژگی مهم داشت. 1- تحریک اصلی را در خارج از کشور و ناشی از علاقه مندان به غرب معرفی کردند 2- فرمودند که اگر عکس ایشان را هم پاره کردند، واکنشی صورت نگیرد 3- از عملکرد مهاجمان به کوی انتقاد کردند 4- توسلی بسیار خاص به امام زمان کردند. مرحله دوم در نامه ای بود که به تاریخ 22 تیر و خطاب به ملت رشید و غیور ایران و مردم عزیز تهران منتشر کردند و فرمودند: دو روز است که جمعی از اشرار با کمک و همراهی برخی از گروهک های سیاسی ورشکسته و با تشویق و پشتیبانی دشمنان خارجی در سطح تهران به فساد و تخریب اموال و ارعاب و عربده جویی پرداخته و موجب سلب امنیت و آسایش مردم شده اند. دشمنان زبون و حقیر اسلام و انقلاب گمان کرده اند، انقلاب و مردم مؤمن و انقلابی به آنان اجازه خواهند داد که با فتنه انگیزی خود راه سلطه آمریکای جنایتکار را بر میهن عزیز ما هموار کنند. گروهک های وابسته و معاند، طبق تحلیل اربابان و معلمان خود، گمان کرده اند مردم ایران از اسلام و انقلاب، دست برداشته اند و به خیال باطل خود می خواهند از انقلاب اسلامی انتقام بگیرند. ولی غافل از این که ملت مؤمن و شجاع و هوشیار به آنان و اربابان و پشتیبانان آنان اجازه ادامه شرارت را نخواهند داد و نظام مقتدر اسلامی، آنان را به شدت منکوب خواهد کرد. به مسئولان در دولت و به خصوص مسئولین امنیت عمومی تاکید شده است که با درایت و قدرت، عناصر مفسد و محارب را در جای خود بنشانند و بی شک کسانی که چشم به فتنه انگیزی های این روسیاهان دوخته اند، مأیوس خواهند شد. ملت بزرگ ایران مخصوصاً جوانان عزیز باید در کمال هوشیاری مراقب حرکات دشمن باشند و به طور کامل با مأموران، همکاری کنند و عرصه را بر عناصر مزدور و خود فروخته دشمن، تنگ نمایند و به خصوص فرزندان بسیجی ام باید آمادگی های لازم را در خود حفظ کنند و با حضور خود در هر صحنه ای که حضور آنان در آن لازم است، دشمنان زبون را مرعوب و منکوب سازند. تأیید اسلام و مسلمین را از خداوند متعال مسألت می کنم.
روز 23 تیر و بعد از انتشار این نامه، با یک تظاهرات در مناطق حساس، تمام وقایع رو سردی نهاد و فضای شهر آرام شد.
س: واکنش نیروهای سیاسی و روزنامه ها بعد از این واقعه چه بود؟
روزنامه نشاط / شنبه، 26 تیر 1378 - نشاط بررسی می کند:خاتمی: دموکراسی و آزادی دشمنان بسیار زیادی دارد - اظهار نظر ائمه جمعه کشور: آتش زدن اموال مردم کار دانشجو نیست. روزنامه خرداد / دوشنبه، 28 تیر 1378 - وزارت کشور با استناد به مطالب مندرج در کیهان: روزنامه کیهان، اطلاعات کاملی از مسببان حادثه کوی دانشگاه دارد - نیازی مسئول پرونده قتل های زنجیره ای: حزب الله ثابت کرد که اگر در صحنه باشد چه خواهد کرد - منتجب نیا: هدف گروه های فشار ایجاد جو اغتشاش برای براندازی دولت خاتمی است. روزنامه نشاط / چهارشنبه، 30 تیر 1378 - در نشست خبری دیروز شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت اعلام شد: بانیان حوادث کوی دانشگاه قصد ساقط کردن دولت خاتمی را داشتند. روزنامه خرداد / یکشنبه، 3 مرداد 1378 - خرداد در گفت و گو با صاحب نظران تحلیل می کند: از قتل های زنجیره ای تا فاجعه کوی دانشگاه - حقوقدانان نظر میدهند: نامه فرماندهان سپاه یا نامه سعید امیم، کدام محرمانه تر است؟ - استاندار آذربایجان شرقی: نباید ماجرای حمله به کوی دانشگاه به فراموشی سپرده شود - هاشم آغاجری: هرگاه تحقیقات در باب قتل های زنجیره ای فعال شده با ایجاد بحران موضوع در محاق فرورفته است - محمدرضا باهنر: کمیته های تحقیقی که از سوی رئیس جمهوری برای ریشه یابی حوادث تعیین شده است از سرعت مطلوب برخوردار نیستند - عباس عبدی: عاملان و آمران قتل های زنجیره ای و حمله به کوی دانشگاه درصدد ایجاد بحران و خشونت بودند - داوود هرمیداس باوند: از هر حادثه ای برای به تاخیر انداختن یا حتی به فراموشی سپردن علل وقایع قبلی استفاده می شود روزنامه نشاط / چهارشنبه، 6 مرداد 1378 -گزارش دیدار رئیس جمهوری از همدان؛ خاتمی: می دانستم کشف جریان قتل های زنجیره ای تاوان سنگینی دارد - حفاظت اطلاعات نیروی انتظامی: حوادث کوی دانشگاه پس از خروج نیروی انتظامی رخ نداده است.
نقل این مطالب را با توجه به این نکته در نظر بگیرید که موج خبری گسترده ای که بوجود آمده بود، با حضور حزب الله با یک بحران مواجه شده بود. به هر حال، آنچه مسلم است اینکه، قطعا فضای تشنج زده آن روز، با مدیریت نیروهای سیاسی حامی خاتمی تبدیل به یک بحران فراگیر شد و کنترل فضا با حضور بسیج و سپاه بود که معنایی واقعی پیدا کرد. راز تمام اختلافات جریان اصلاحات با سپاه و بسیج را باید در همین واکنشهای پردامنه جستجو کرد که مبارزه و واردکردن فشار به نظام را بسیار مشکل کرده اند.
والسلام
نویسنده: علیرضا صادقی
فضای سیاسی ایران روزهای خرداد 75 تا 76 در تب و تاب انتخابات ریاست جمهوری به سر می برد و نقش های تازه ای از بازیگران سیاسی به خود دید. از تلاش نزدیکان رییس جمهور وقت برای مادام العمر شدن وی گرفته تا ائتلاف های انتخاباتی و ترفندهای سیاسی که بر سرنوشت یک انتخابات اثر می گذاشت.
دو جریان عمده راست و چپ سیاسی به اضافه کارگزاران که عمدتا مدیران و نزدیکان دولت هاشمی را تشکیل می دادند بازیگران سیاسی نیمه ی دهه ی 70 جمهوری اسلامی بودند.
تکلیف راست سنتی که از همان ابتدا معلوم بود و صدای کاندیداتوری ناطق نوری از همان ابتدا به گوش می رسید. این در حالی بود که نیروهای اندک جریان کارگزاران را مواضع مشترک سیاسی به ویژه بحث تغییر قانون اساسی برای مادام العمر شدن ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی گرد هم می آورد. کارگزارانی ها با ادعای این که مادام العمری ریاست جمهوری هاشمی خواست عمومی مردم است، می خواستند بیرق حضور خود را بر عرصه ی سیاست برای همیشه افراشته و پرونده ی انتخابات را هنوز باز نشده ببندند! عبدالله نوری شاید اولین چهره هایی بود که موضوع مادام العمری هاشمی را در 10 شهریور ماه 75 این گونه مطرح کرد: بنده به دور از هرگونه جناح بندی و خط بازی معتقدم نباید با استناد به منع قانون اساسی در مورد تمدید دوره ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی دست خود را ببندیم و کشور و نظام اسلامی را از وجود چنین شخصیت ارزنده و شجاع و مدیری محروم کنیم! حسن روحانی از دیگر چهره های نزدیک به هاشمی نیز در 25 شهریور 75 با دفاع از تغییر قانون اساسی برای مادام العمر شدن هاشمی رفسنجانی گفت: انسان های استثنایی و شایسته در قالب قانون نمی گنجند! و ....
در اردوگاه چپ ها هم یعنی سازمان مجاهدین انقلاب ، انجمن اسلامی دانشجویان و اساتید و نیروهای مجمع روحانیون که البته تا مقطعی تحت این عنوان فعالیت خود را به تعلیق درآورده بودند و در ایام انتخابات از سر گرفتند، تلاش هایی صورت گرفت تا آخرین نخست وزیر، میر حسین موسوی، دوباره به صحنه بیاید که در نهایت این تلاش ها به نتیجه ای منجر نشد. و برای اولین بار سعید حجاریان 20 آذر 85 در دانشگاه تهران اعلام کرد که مجموعه ی ائتلاف خط امام از مجمع روحانیون خواسته اند تا «دکتر! خاتمی» را به عنوان کاندیدا معرفی کنند. در پی این اظهارات بود که اعضای شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت نیز دیداری با خاتمی داشته و از نامزدی او حمایت کردند.
به هر حال سید محمد خاتمی و اطرافیانش در حزب مشارکت هم پس از رسیدن به منصب ریاست جمهوری، مانند هاشمی و اطرافیانش در حزب کارگزاران، تمام تلاش خود را کردند تا حیطه ی قدرت و اختیاراتشان را فراتر از قانون اساسی افزایش دهند و جای پای خود را در عرصه ی سیاسی کشور محکم کنند! لوایح دوقلو یکی از راه های رسیدن خاتمی و اطرافیانش به هدف مورد اشاره بود.
در تاریخ 8/6/81 محمد خاتمی رییسجمهور وقت به مناسبات هفتهی دولت در مصاحبهای با خبرنگاران داخلی و خارجی، خبر از لایحه ی اصلاح قانون انتخابات مجلس از سوی دولت داد. خاتمی هم چنین در آن مصاحبه از ارائه ی لایحه ای که «تبیین حدود وظایف و اختیارات رییس جمهور» می نامید، سخن گفت. در آن زمان یکی از مباحث مسئله ساز در خصوص لایحه ی دوم که مشارکتی ها آن را مطرح ساختند، جایگزینی واژه ی «افزایش اختیارات» بود. عبدالله رمضان زاده عضو ارشد حزب مشارکت در همین راستا این لایحه را در واقع افزایش اختیارات خاتمی دانست: «لایحه افزایش اختیارات ریاست جمهوری از ضروریات جامعه از نظر دولت است.» و این در حالی بود که آیت الله هاشمی شاهرودی این چنین واکنش نشان داد: «مشکل اساسی مردم ما عدم اعمال صحیح اختیارات موجود در قانون و درست پیاده نشدن برنامه هاست.» در کمتر از یک هفته لایحهی اصلاح قانون انتخابات مجلس توسط ابطحی به مجلس ششم رفت. در مجلس نیز کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس به ریاست میردامادی فورا آن را در دستور کار قرار داد و بدون طرح نظرات موافق و مخالف به سرعت در این کمیسیون به تصویب رسید. این در حالی بود که کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس تحت سیطرهی کامل حزب مشارکت بود! مشارکتیها قبل از تصویب این لایحه در مجلس شروع به جنجالآفرینی کردند. در این راستا شکوری راد از اعضای ارشد حزب مشارکت نظام را اینگونه تهدید کرد: " در صورت مخالفت شورای نگهبان با حذف نظارت استصوابی، رئیسجمهور تصمیمهای جدیدی خواهد گرفت که کنارهگیری میتواند یکی از این تصمیمات باشد ". تز خروج از حاکمیت که برای اعمال فشار بر شورای نگهبان و نظام مطرح شده بود، آن روزها به شدت توسط مشارکتیها دنبال میشد. مشارکتیها به پیشنهاد عبدالکریم شروش رفراندوم را هم به ابزارهای تهدید خود افزودند. در همین زمینه جلاییپور، دیگر عضو مؤثر حزب مشارکت در مصاحبهای با ایسنا بر این تهدید صحه گذاشت: "اگر لوایح تصویب نشود، جنبش اصلاحی دو راهکار پیش رو دارد: اول رفراندوم و نهایتاً استعفا ".در هفته اول آبان 1381، کلیات لایحهی "تغییر قانون انتخابات" در صحن علنی مجلس مطرح گردید که پس از اظهارات موافقان و مخالفان به تصویب مجلس ششمیها رسید.
در جریان تصویب لایحهی انتخابات در 7/11/81 ، اولین بند لایحهی تغییر قانون انتخابات، یعنی "حذف نظارت استصوابی شورای نگهبان" به بحث گذاشته و پس از سخنان مخالف و موافق، تصویب شد.
طبق این مصوبه، مادهی سه قانون انتخابات مجلس مصوب سال 1378 که بیان میداشت: "نظارت بر انتخابات مجلس شورای اسلامی برعهدهی شورای نگهبان است و این نظارت، استصوابی، عام و در تمام مراحل و در تمامی امور مربوط به انتخابات، جاری است "، به این شرح تغییر یافت: "به موجب اصل 99 قانون اساسی ایران، نظارت بر انتخابات مجلس شورای اسلامی بر اساس مفاد این قانون، بر عهده شورای نگهبان است ".
تغییر ماده 3 قانون انتخابات، هدف اصلی لایحه دولت به شمار میآمد؛ چرا که حذف قید نظارت استصوابی از وظایف شورای نگهبان را محقق میساخت. از این رو تغییر این بند، بسیار زودتر از پرداختن به سایر بندها صورت گرفت.
سه هفته بعد، در آستانه انتخابات شوراها، کار بررسی لایحهی تغییر قانون انتخابات مجلس مجددا پی گرفته شد و به دنبال حذف نظارت استصوابی، شرط اعتقاد و التزام کاندیداهای مجلس به اسلام و ولایتفقیه حذف و صرف مسلمان بودن و ابراز وفاداری به قانون اساسی در فرم ثبت نام، جایگزین این شروط شد!
نمایندگان مجلس در یکی دیگر از جلسات خود، با تغییر نه ماده از قانون انتخابات، ضمن کاهش نظارت شورای نگهبان بر انتخابات مجلس، نظارت رئیسجمهور بر این انتخابات را تصویب کردند!با پایان تعطیلات نوروزی سال 1382 و شروع به کار دوباره مجلس ششم، شورای نگهبان پس از بحث و بررسی لایحه تغییر قانون انتخابات مجلس، این لایحه را در 39 مورد خلاف قانون اساسی و در 7 مورد خلاف شرع تشخیص داد و آن را رد کرد. اعلام رسمی نظر شورای نگهبان در مورد لایحهی انتخابات مجلس، حملات تند مشارکتیها را در پیداشت. محمدرضا خاتمی، دبیر کل وقت حزب مشارکت، نیز رفراندوم را تنها گزینه در این شرایط عنوان نمود و مدعی شد که به هیچ وجه از حذف نظارت استصوابی کوتاه نخواهند آمد. در 19 اردیبهشت 82 شورای نگهبان لایحه تبیین حدود وظایف و اختیارات رییس جمهور را هم در مواردی با قانون اساسی مغایر تشخیص داد. مشارکتی ها حملات مجدد خود را آغاز کردند. در همین راستا رمضان زاده چنین واکنش نشان داد: « نمی دانم رییس جمهور در این باره چه عکس العملی نشان خواهد داد.» با آشکار شدن شکست اجرای تهدیدات مشارکتیها و عدم همراهی دیگر نمایندگان با آنان برای جنجالآفرینی بر سر رد لوایح دوگانه(تغییر قانون انتخابات و تبیین اختیارات ریاست جمهوری)، مشارکتیها دست به یک اقدام جنجالی و اهانتآمیز زدند و آن، نگارش " توهیننامه "ای خطاب به مقام معظم رهبری بود که مشارکتیهای مجلس ششم به امضای برخی از نمایندگان مجلس رسانده بودند. در بخشهایی از این نامه آمده است:
«اگر جام زهری باید نوشید، قبل از آنکه کیان نظام و مهمتر از آن استقلال و تمامیت ارضی کشور در مخاطره قرار گیرد، باید نوشیده شود و بیتردید این برخورد خردمندانه و متواضعانه، از سوی ملت با همان پاداشی مواجه میشود که امام عزیز راحل روبهرو شد!» مشارکتیها که از عدم صلاحیت خود به خوبی آگاه بودند،همهی این برنامهها را پیاده کردند برای انتخابات مجلس هفتم تا از این طریق بتوانند اختیارات نظارتی شورای نگهبان را کاهش دهند و راهی به مجلس هفتم بیابند و همچنان در عرصه ی قدرت باقی بمانند. اتفاقی که هرگز نیفتاد. با آغاز بررسی صلاحیتها توسط هیئتهای نظارت، «سکوت نمیکنیم» تیتر حملات مطبوعاتی حزب مشارکت، بر صفحات نخست مطبوعات مشارکتی جهت تشویش اذهان عمومی و آلودن هوای سیاسی کشور نقش بست. محمدرضا خاتمی نیز در این زمینه طی مصاحبهای اظهار داشت: ما در برابر هرگونه رد صلاحیت غیرقانونی ایستادگی میکنیم و آن را نخواهیم پذیرفت و زیر بار آن نخواهیم رفت. با وجود همهی این جنجالها سرانجام روز 20/10/82 هیئت مرکزی نظارت بر انتخابات مجلس هفتم اطلاعیهای صادر نمود و ضمن اعلام پایان رسیدگی به صلاحیت کاندیداها در هیئتهای نظارت استانها،روند بررسی صلاحیتها را نیز تشریح کرد و مشارکتی ها از راهیابی مجدد به مجلس بازماندند. محمد خاتمی هم همه ی تلاشش را کرد تا اختیاراتش را افزایش دهد و قدرتش را فزونی بخشد تا در سپهر سیاست ماندگار شود اما او هم عاقبتی بهتر از هاشمی پیدا نکرد! نتیجه ی قدرت طلبی آن روزها، این روزها مشخص می شود، روزهایی که دیگر نه هاشمی و نه خاتمی جایگاهی بین مردم ندارند.