نویسنده: لیلا توانا
دموکراسی... واژه ای که شاید آنرا روزانه بارها از رسانه ها و از زبان حاکمان مستکبر جهان می شنویم. اما آیا قدرت های غرب به همان اندازه که این کلمه را استعمال می کنند و پیوسته نگران نبود دموکراسی و به دنبال ایجاد آن در سایر کشورها هستند، در عمل و در نهادینه کردن این واژه در جامعه خویش موفق بوده اند؟! این گفتار قصد آن دارد تا تحلیلی هرچند کوتاه و نگاهی هرچند گذرا بر نوع دموکراسی و تامین حقوق بشر در غرب داشته باشد.
پس از تصویب اعلامیه جهانی حقوق بشر در سال 1948 در سازمان ملل متحد، کشورهای اروپایی و آمریکا همواره در باب نقض حقوق بشر در سایر کشورها ابراز نگرانی کرده و نیز گاهی عملا وارد عرصه شده اند که نظیر آن را در کشورهای خاورمیانه مانند افغانستان، عراق و پاکستان مشاهده می کنیم. ورود و تجاوز به این کشورها با عنوان ایجاد آرامش و نهادینه کردن رعایت حقوق بشر و دموکراسی، و در عمل کشتار هزاران نفر از مردم بی گناه آنها. غافل از اینکه برای برپایی دموکراسی و حقوق بشر نیازی به لشکر کشی به کیلومترها دورتر نبود و در همین کشورهای غاصب و زورگو به عینه شاهد انواع نقض حقوق بشر و نادیده گرفتن دموکراسی هستیم! نمونه های اندکی از این تناقض ها را در زیر بررسی خواهیم کرد تا برایمان روشن تر شود که حقوق بشرو دموکراسی برای قدرت های غرب تبدیل شده است به دستاویز، ابزاری برای رسیدن به منافعشان خصوصا در کشورهای خاورمیانه و هم چنین تحت تاثیر قرار دادن جوامع بین المللی.
بر اساس ماده 18 اعلامیه جهانی حقوق بشر : “هر کس حق دارد که از آزادی فکر، وجدان و مذهب بهره مند شود. این حق متضمن آزادی تغییر مذهب یا و هم چنین متضمن آزادی اظهار عقیده و ایمان، و نیز شامل تمایلات مذهبی و اجرای مراسم دینی است. هرکسی می تواند از این حقوق، انفرادی یا جمعی، بطور خصوصی یا بطور عمومی، برخوردار باشد.” و هم چنین در ماده 19 اعلامیه مزبور مقرر می دارد : “هر کس حق آزادی عقیده و بیان دارد و حق مزبور شامل آن است که از داشتن عقاید خود، بیم و اضطرابی نداشته باشد و در کسب اطلاعات و افکار و در اخذ و انتشار آن به تمام وسایل ممکن و بدون ملاحظات مرزی آزاد باشد.”
اما در کشور فرانسه که مهد دموکراسی و آزادی –اسمی- شناخته می شود، افرادی نظیر روژه گارودی، نویسنده و محقق فرانسوی، تنها به دلیل ترویج اندیشه و نوشتن کتابی تاریخی و طرح واقعیاتی مستند درباره صهیونیسم بین الملل و انکار هولوکاست مورد محاکمه قرار می گیرد و حتی انکار کشتار یهودیان در برخی کشورها نظیر فرانسه جرم تلقی می شود.
از نمونه های دیگر نقض آزادی در فرانسه می توان به قانون منع حجاب در مدارس و دانشگاه های آن اشاره کرد و این در حالی است که فرانسه با حدود شش میلیون مسلمان از جمله کشور های اروپایی است که به دلیل پیشینه های تاریخی بیشترین شمار مسلمانان را در خود جای داده است و مسلمانان حدود 10 درصد جمعیت این کشور را تشکیل می دهند. هم چنین در این کشور اقلیت های دینی و نژادی به هیچ عنوان به رسمیت شناخته نمی شوند و نه تنها کرسی از پارلمان یا سایر نهاد های تصمیم گیری ندارند، بلکه توسط مقامات یا رسانه های عمومی تحقیر می شوند. و هیچ حزب یا گروهی از آنها حمایتی نمی کند.
در بالا به بخشی از نقض حقوق بشر در کشور فرانسه به عنوان مهد دموکراسی و حقوق بشر در اروپا پرداختم که شرح اینگونه تناقض ها در سایر کشورهای اروپایی در گنجایش این مقاله نیست...“تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل”
حال با چند سوال به بررسی چند نمونه کوچک از نقض حقوق بشر و دموکراسی توسط ایالات متحده می پردازیم:
- آیا حمله نظامی به افغانستان و عراق و شورش سربازان مسلح به خاک این کشورها و کشتن هزاران فرد غیر نظامی بی گناه، در حیطه احیای حقوق بشر قرار می گیرد؟ و یا تجاوز به مال و ناموس مردم بی دفاع این کشورها برای تامین منافع غاصبانه و قدرت طلبانه در مفاد اعلامیه حقوق بشر گنجانده شده است؟
- آیا وجود زندان های مخوف در اقصی نقاط جهان نظیر گوانتانامو و انجام وحشیانه ترین شکنجه ها در آنها، با وجود اینکه نمایندگان سازمان ملل به صراحت خواستار برچیده شدن آنها شدند، نشان از دغدغه ی حقوق بشر داشتن است؟
- و در آخر آیا حمایت از رژیم غاصب صهیونیستی و حملات بی رحمانه به مردم مظلوم فلسطین و کشتار ناجوانمردانه آنها و نیز تهدید مردم آزاده ایران به استفاده از سلاح های اتمی جز حقوق بشر و دموکراسی قلمداد می شود؟
و لا یحسبنّ الّذین کفروا انّما نملی لهم خیرٌ لانفسهم انّما نملی لهم لیزدادوا اثماً و لهم عذابٌ مهینٌ –ال عمران،178-
نویسنده: خدیجه رنجبری
منظور از «مبارزه» در اسلام هرگونه تلاش و فعالیت فکری و فیزیکی در جهت دفاع از کیان اسلام است. بهطورخاص زمانی که این فعالیتها ایستادگی در مقابل ظلم و تهاجم متجاوز باشد، «جهاد» نام میگیرد. در جایی که همزیستی مسالمت آمیز امکان پذیر نیست و شرافت انسانی در خطر است، اسلام دستور جهاد و دفاع می دهد.(1) از جمله خصوصیات اسلام این است که به پیروانش حس پرخاشگری و مبارزه و طرد و نفی وضع نامطلوب را می دهد. امر به معروف و نهی از منکر یعنی اگر وضع حاکم، نامطلوب و غیرانسانی بود تو نباید تسلیم بشوی و تمکین بکنی. تو باید حداکثر کوشش خودت را برای طرد و نفی این وضع و برقراری وضع مطلوب و ایده آل به کار ببری. (2)
هدف از مبارزه و جهاد در اسلام اعتلای کلمةالله است. همچنین در آیات 38 تا 41 سوره مبارکه حج داریم: «اگر خداوند به وسیله ی گروهی، جلوی تهاجم برخی دیگر را نگیرد، تمام مراکز عبادی ویران میشود و هیچکس آزادی پیدا نمیکند که خدا را به این شکل عبادت کند.» یعنی اگر دفاع از جامعه و مقدسات نباشد، هیچکس آزادی در عبادت و پرستش را ندارد و آزادی افکار از بین میرود. البته نکته مهم این است که از نظر اسلام تهاجم تنها بهمعنی حمله به سرزمین نیست؛ بلکه اگر افرادی در جامعه ی خودشان «مستضعف» واقع میشوند و مورد تهاجم هستند، وظیفه هر مسلمانی دفاع از آنها است. پس دفاع در معنای عام و به معنی مبارزه با ظلم موجود مدنظر است. (از مصادیق خاص دفاع میتوان به دفاع از حیات، دفاع از مال و ثروت و سرزمین، دفاع از استقلال، دفاع از ناموس، دفاع از اعتقادات و ... اشاره کرد.) درباره جهاد در راه احیای حق مستضعفین در آیه 75 سوره نساء اینچنین میخوانیم: «چرا در راه خدا و مردان و زنان و کودکانی که تضعیف شدهاند، پیکار نمیکنید؟ »
امام علی (ع) در نهج البلاغه می فرمایند «افضل الجهاد کلمة عدل عند امام جائر» یعنی با فضیلتترین و برترین جهادها این است که انسان در برابر یک پیشوای ستمگر، دم از عدل بزند و سخن عدل مطرح کند که این جمله حماسه های بسیاری در دنیای اسلام آفریده است.
در فقه اسلامی قواعد و روشهای کلی مبارزه بیان شده است. اما برنامهریزی و روش های خرد و نظام مند آن توسط رهبران جامعه ی اسلامی در هر عصر و زمان ارائه می گردد. مثلا تامل در شیوه ی مبارزاتی امام خمینی (ره) نشان می دهد که ایشان در جهت شکل گیری انقلاب نخست تقیه را حرام کردند و سپس شیوه و راهبرد مبارزه ی مسالمت جویانه با رژیم را پیشنهاد دادند، مبارزه ای که بر پایه ی مشارکت حداکثری شهروندان و به تعبیر امروز مبارزه ی نرم نام گرفته است.
مبارزه اسلامی با توجه به عناصر کلیدی مثل امر به معروف و نهی از منکر، عدالتخواهی و ظلم ستیزی، عدم رجوع به کفار در قضاوت (3) و اداره ی جامعه (مبارزه ی منفی) و دفاع از مظلوم تعریف میشود و اصول مبارزه براساس اصول این قواعد بدست میآید.
خداوند در قرآن راجع به عدم ارتکان به ظالمان می فرماید: «و بر ظالمان تکیه ننمایید، که موجب می شود آتش شما را فرا گیرد و در آن حال، هیچ ولی و سرپرستی جز خدا نخواهید داشت؛ و یاری نمی شوید.» (4)
در تاریخ معاصر راهبردهای مبارزه را می توان در شیوه ی مواجهه ی میرزای شیرازی در نهضت تنباکو، مبارزه عالمان عصر مشروطه و به ویژه شیخ فضل الله نوری با حاکمیت قاجاریه، مبارزه ی شهید مدرس با رضاخان و دیگر رهبران دینی جستجو کرد. هدف اساسی شیخ فضل الله در مقابله با رژیم قاجاریه، عدالتخانه و تحقق ارزش های اسلامی بود. او در جهت نیل به این هدف پس از مشاهده ی انحراف در روند نهضت، تز «مشروطه ی مشروعه» را ارائه کرد و در این راستا به روشنگری پرداخت و در نهایت به شهادت رسید.
1. شهید مرتضی مطهری، جهاد
2. شهید مرتضی مطهری، پیرامون انقلاب اسلامی
3. آیا ندیدی کسانی را که گمان می کنند به آنچه (از کتاب های آسمانی) که بر تو و بر پیشینیان نازل شده ایمان آورده اند، ولی می خواهند برای داوری نزد طاغوت و حکام باطل بروند؟ با این که به آنان دستور داده شده که به طاغوت کافر شوند. نساء/60
4. هود/113
* امام خمینی (ره)، جهاد اکبر، ص62، در بیان اولین گام برای مبارزه: شما موظفید خود را بسازید، قدم را الهى کنید، حبّ دنیا را از دل بیرون نمایید، آن وقت مىتوانید مبارزه کنید... کوشش کنید برای آتیه ی اسلام به درد بخورید، و خلاصه یک انسان باشید.
نویسنده : حمید شیردستیان
1. شاهد صدور نامهی سرگشاده جمعی از دانشجویان دانشگاه خطاب به دکتر رهبر هستیم. با انتشار این نامه، فضای کلی دانشگاه به شدت درگیر موضوع شده است. نامهای که در آن از وضعیت فرهنگی موجود در دانشگاه به شدت انتقاد شده و از ریاست دانشگاه اقدامات مقتضی در حوزه اعتلای فرهنگ و همچنین برخوردهای قانونی با مظاهر علنی فساد و بی بند و باری درخواست شده است.
به شهادت وجدان های آگاه و بیدار، متاسفانه وضع موجود حداقل های شرع مقدس اسلام را هم تامین نمی کند. از طرف دیگر بی تفاوتی ایجاد شده در بین دانشگاهیان در قبال این پدیده خزنده و رو به رشد، جمعی از دانشجویان را بر آن داشته که با صدای بلند فریاد بزنند: "اینجا دانشگاه است یا ...؟!"
به راستی سکوت در مقابل عدم اجرای دستورات صریح الهی صحیح تاکنون صحیح بوده است؟ مثال سوراخ کردن کشتی و تشابه آن با جامعه از بس تکرار شده، جزو بدیهیات به شمار می رود. آیا همهی ما نباید نسبت به سرنوشت جامعهیمان و جامعهای که فردا فرزندانمان برای زندگی در آن روزگار می گذرانند، نگران باشیم؟
2. با وجود جمع آوری گسترده ی امضا در حمایت از این نامه، افرادی که خود را حامیان انحصاری "آزادی بیان" می خوانند و هم پیالههایشان از "آزادی تظاهرات علیه خدا"، "انکار وجود حضرت حجت(عج)"، "رد وحیانی بودن قرآن کریم"، "افیون بودن دین برای توده ها و حکومت ها" و هزارهزار دیگر سخن رانده اند، با هجمه به یک مطالبه فرهنگی و بالاتر از آن یک مطالبه دینی، سعی می نمایند که هزینه سخن گفتن و انتقاد از هر آن چیزی که در مسیر "سیاست های خود" نبینند را بالا ببرند.
جالب آن که این موضوع کاملاً شرعی و دغدغه ی صحیح مذهبی جمعی از همکلاسی هایشان را به تمام موضوعات سیاسی گره می زنند و با پروپاگاندا قصد آن دارند که اصل موضوع به دست فراموشی سپرده شود. به راستی جواب این که چرا بر خلاف نص صریح قرآن، حجاب و عفاف توسط عده ای از خانم ها و حدود شرعی و نگاه توسط عدهای از آقایان رعایت نمی شود، به پیش کشیدن قضیه کوی است؟!
این عده با وجود آن که در راس هرم قدرت سیاسی حاکم بر جامعه نیستند، حدی از دیکتاتوری و انحصارطلبی را به منصه ظهور می رسانند که هر آینه باید شکرگزاری کرد که ملت فرد دیگری را انتخاب نمود! تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل...
3. بدون شک بحث و گفتگو پیرامون این موضوع خاص در فضایی آرام، منطقی و به دور از احساساتِ هیجانی و همچنین پاسخگویی کارشناسان علوم دینی به سوالات و شبهات دانشجویان حق طلب و حق جو، می تواند در مسیر اعتلای جامعه دانشگاهی بسیار مفید و اثربخش واقع شود چه اینکه ما یقین داریم دانشجویان نماد آموزش عالی از آن دسته بندگان قادر متعال هستند که باید به آن ها بشارت داد چرا که: یستمعون القول فیتبعون احسنه "سخن ها را می شوند و بهترین آنها را انتخاب می کنند."
4. اتفاقاتی که در این چند روزه در سطح دانشگاه رخ داده بی شباهت با رابطه ایران و غرب نیست! شاید در وهله اول دور از ذهن نشان دهد ولی با اندکی تأمل می بینیم که در چالش های موجود بین جمهوری اسلامی و غرب، کشورهای غربی بدون استثنا مواضعی دوگانه دارند. خود تنها مجرم هسته ای دنیا هستند ولی برای ایران دستیابی به چرخه سوخت هسته ای را هم جایز نمی دانند! برای خودشان این حق را قائلند که در موضوعات داخلی سایر کشورها دخالت کنند ولی ایران حق ندارد از دخالتشان در کشورش ابراز ناراحتی کند! به جای آن که در فضای منطقی و پای میز مذاکرات حرفهایشان را بزنند، با زبان تهدید، سخن گزاف از حمله اتمی به ایران می زنند! دم از آزادی بیان و عقیده می زنند و در کشورهایشان می شود خدا را انکار کرد اما هولاکاست را خیر!
ما به دریا حکم طوفان می دهیم/ ما به سیل و موج فرمان می دهیم
نقش هستی نقشی از ایوان ماست/ خاک و باد و آب سرگردان ماست
قطره ای کز جویباری می رود/ از پی انجام کاری می رود
5. حال سوال اینجاست: خدا مأموران دیگری ندارد؟ پاسخ زیاد سخت نیست...
حجاب فارغ از جنبه ی دینی، یک نماد ارزشی است که به خاطر کارکردهای چندگانه اش همواره از سوی استعمارگران و دشمنان اسلام مورد هجوم و هتک بوده است. قانون منع حجاب در ترکیه و فرانسه (با وجود جمعیت میلیونی مسلمان این کشور)، قانون منع حجاب آموزگاران در امریکا، شهادت مروه الشربینی در دادگاه آلمان و ... اما این عداوت و کینه از کجا سرچشمه می گیرد؟ ساده انگارانه است اگر فکر کنیم همه ی درد، صرفا داشتن یک ظاهر متفاوت با عرف است. مشکل تفکری ست که حجاب اسلامی با خودش می آورد. تذکاری که حتی یک لحظه بیداری و بازگشت به فطرت هم اگر برای کسی داشته باشد، در حساب و کتاب های اومانیستی و دنیاپرستانه ی غربی، گران تمام شده است. موج معنویت و اسلام گرایی و خدایی شدنی که بنیان فرهنگ مبتذل غرب بر غفلت از آن بنا شده. نمادی که دین را از تو در توی «حریم خصوصی فرد» به سطح جامعه می آورد و «غیب» را زنده می کند برای آنانی که «یَعلَمونَ ظاهراً مِنَ الحَیوةِ الدَّنیا». بازگشت به فطرتی که با اهداف تعریف شده ی جامعه ی غربی، صرفا حرکت به سوی سخیف ترین لذت های مادی، به وضوح متناقض است. تنبیهی که بساط ماتریالیسم و سکولاریسم و مدرنیسم و باقی معادلات زمینی را بر هم می زند و بار دیگر خدا را به خاطرها می آورد. گم شده ی همه ی صغری و کبری های این روزها؛ ربانیت خدا را و حکومت الهی را.
مسلما این مبارزه برای آنان که حجاب به مذاقشان خوش نیامده، محدود به مرزها نمی شود. چه، سرمنشا این اسلامی شدن و این خدایی شدن را باید جست. انقلاب اسلامی ایران که پرده از چهره ی فریب جاهلیت قرن بیستم برگرفت و یاوههای استعمارگران را در باره ی زن، نقش بر آب کرد و دغل بازان شهوتپرست را رسوا ساخت و این گوهر گرانبها را که لابلای خزهها و تبلیغات دروغین دشمنان انسانیت گم شده بود، به صحنه آورد. مبارزه با حجاب از سوی دشمنان، به معنای مبارزه با کلیت اسلام است. هر جامعه ای از شعائر و نمادهای ارزشی خالی شود به سادگی در معرض تحلیل و فروپاشی فرهنگی و فکری قرار می گیرد و به همسان سازی با دیگر گروه ها و مذاهب اجتماعی می رسد و امروز این فرهنگ مهاجم، بی بند و باری غربی است. نتیجه تسلیم شدن است و پذیرفتن سلطه ی بیگانه. یعنی محو شدن در «نظم نوین جهانی».
این همه را گفتم که بگویم مقنعه ی من و چادر تو، جز این که دستور حضرت حق است و مایه ی سلامت و پاکی دل و دنیایمان، عَلَم حاکمیت خداوند است بر زمین، ... «بهرش علمداری کنیم».
نویسنده: فرشته قنبری
سخت شده در این ایام راحت پرداختن به برخی مسائل اجتماعی و در امان ماندن از برخی اتهام ها. سخت است بخواهی از ضرورت های اجتماعی سخن بگویی و نشوی مصداق کسی که پایش را از گلیمش بیشتر دراز کرده است. سخت است...
هدف نگارنده در این مطلب این نیست که تحلیل شخصی ارائه دهد و به تبیین نظرات خود بپردازد. مقصود این است که در کشاکش جنجال های بی نتیجه ی ناشی از عدم شناخت صحیح، برای چند لحظه به قدر خواندن این مسطور به تأمل فرو رویم در یک پدیده ی شاید بتوان گفت اجتماعی؛ مقوله حجاب یا پوشش.
برخی در انکار این حجاب از زیر پاگذاشتن حق طبیعی زن برای داشتن آزادی سخن می گویند و ادعا می کنند که پوشش زن اهانت به حیثیت انسانی او و از بین بردن کرامتش است. برخی دیگر از محدودیت ناشی از پوشش زن دم می زنند وحجاب را نوعی محرومیت زن از بروز استعدادهایش برای کار و کوشش در اجتماع می دانند. گروه دیگری استدلال جالب تری دارند و «الانسان حریص علی ما منع منه» را بهانه می کنند و حجاب اجباری را علت تمایل عده ای به بد حجابی(بهتر است خوانده شود بی حجابی) می دانند و به قول استاد بزرگوار شهید مطهری از قول امثال «فروید» دلیل می آورند که ناکامی ها معلول قیود اجتماعی اند و باید غریزه را آزاد گذاشت تا ناکامی ها و عوارض ناشی از آن پیش نیاید و اینکه اثر معمولی تحریم، تحریک بیشتر حس کنجکاوی است و اگر آزاد باشی، دیگر علاقه ای به آن موضوع مورد تحریم نداری.
اگر دقیق تر نگاه کنی به این حقیقت بسیار واضح پی می بری که مقصود از این دلایل واهی چیزی نیست جز به انحراف کشیدن اذهان خالی عده ای که به هر دلیل به دنبال حقیقت نمی روند و هر آن چه گوششان می شنود را سرلوحه کار خود قرار می دهند.
سوال ما این جاست آزادی با داشتن حجاب سلب می شود یا با نداشتن آن؟ آیا استفاده ی اقتصادی از جنس زن در فروشگاه ها و مراکز تبلیغاتی با حیثیت و کرامت انسانی یک زن تطابق دارد؟ آیا آن حدی از پوشش که اسلام برای زن واجب دانسته موجب حفظ کرامت و احترام بیش تر او و در امان ماندنش از تعرض نمی شود؟
آیا آن ها که پوشش زن را خیانت به اجتماع و سبب رکود فعالیت هایش می دانند، به آسیب های بدحجابی و بی بندوباری در اجتماع اندیشیده اند؟ آیا آن ها که با تفکری خودخواهانه رفتار و پوشش نامناسب خود را تعدی به حقوق دیگران نمی دانند تاکنون به فلسفه ی حجاب در اسلام فکر کرده اند؟( آن جا که اسلام ارضای برخی تمتعات را منحصر به محیط خانواده کرده و خواسته تا تمرکز افراد اجتماع و پویایی عرصه های اجتماعی که باید با کارو فعالیت خالص توأم گردد، با این قسم رها بودن ها از بین نرود.)
آیا آن عده ای که بدحجابی را معلول اجبار می دانند، انسان را به خوبی می شناسند؟ از نظر نگارنده بعید است کسی انسان را به درستی بشناسد و نداند که برخی غرائز انسانی سیری ناپذیرند و هرچه به آن ها بها دهی، در کسب تنوع و لذت، بیش تر به پیش می روند. اشتباه فروید و امثال او در این است که پنداشته اند تنها راه رام کردن غرائز، اشباع بی حد وحصر آن هاست(1)؛ غافل از این موضوع که پیروی و تسلیم محض احساسات شهوانی شدن، تنها سبب بیش تر شعله ور شدن آن ها می شود و این سنخ غرائز همانند گرسنگی و تشنگی نیستند که دفع موضعی و مقطعی شوند مگر به دو طریق: ارضاء آن ها در حد حاجت طبیعی و جلوگیری از تهییج و تحریک آن ها. چرا که انسان طالب بی نهایت است و وقتی خواسته های روحی او در مسیر مادیات قرار گرفت در هیچ حدی متوقف نمی شود و رسیدن به هر مرحله ای میل و طلب به مرحله ی دیگر را در او به وجود می آورد.
به قول سعدی:
فرشته خوی شود آدمی ز کم خوردن وگر خورد چو بهائم بیفتد او چو جماد
مراد هرکه برآری مطیع امر تو گشت خلاف نفس که فرمان دهد چو یافت مراد
نتیجه آن که تقاضاهای نامحدود نفس انجام ناشدنی است و همیشه منجر می شود به نوعی احساس محرومیت و بعد اختلال روانی(همان چیزی که در غرب بسیارشایع است). واین همان جایی است که رعایت عفاف سبب تعدیل و رام کردن غرائز می شود و آرامش روانی را هم برای زنان و هم برای مردان به ارمغان می آورد. امروز، معاشرت های آزاد و بی بندوبار دختران و پسران ازدواج را به صورت یک وظیفه و تکلیف در آورده که باید آن را با توصیه های اخلاقی و فراهم آوردن امکانات فراوان به جوانان تحمیل کرد و علتش هم در این نکته نهفته است که برخلاف سیستم اسلامی که ازدواج را پایان محرومیت می داند، در سیستم روابط آزاد، این ازدواج است که دارد خاتمه می دهد به آزادی و این جاست که ما باید نگران بنیان خانواده باشیم؛ به خاطر آسیب هایی که وارد می شود به پیوندهای خانوادگی به علت عدم رعایت عفاف و پاکدامنی؛ به خاطر سست و غیرقابل اطمینان شدن روابط اعضای یک خانواده در اثر بی بندوباری ها؛ به خاطر...
و در آخر:
واالله یرید ان یتوب علیکم و یرید الذین یتبعون الشهوات ان تمیلوا میلا عظیما
1- مسئله حجاب – شهید مطهری
2- نساء،27: وخدا می خواهد بر شما ببخشاید و کسانی که پیرو شهواتند می خواهند شما دستخوش انحراف بزرگی شوید.
نویسنده : میثم زعفرانی
اساسا پس زمینه های دیدگاه فمینیستی ، به نیمه دوم قرن هفدهم و اوایل قرن هجدهم برمیگ ردد و نویسندگان عصر روشنگری اروپا، به دلیل دیدگاه های فرد گرایانه(اومانیستی)، نظریه افراطی و نامناسبی را در خصوص تربیت یکسان زن و مرد(نر و ماده) در نظام اجنماعی برای دوجنس را مطرح کردند که ذاتا با فیزیولوژی و طبیعت انسان در تناقض است.
تمامی جامعه شناسان دنیای غرب فمینیسم را به دو دوره تقسیم میکنند : دوره اول که مایه آن در لیبرالیسم است و دوره دوم که درونمایه ای مارکسیستی دارد که این تقسیم بندی برای ما به دلیل وحدت ذات این دو نوع فمینیسم بی معناست.
پدیده فمینیسم و از بین رفتن مرزی با عنوان جنسیت، سبب حضور گسترده و سطحی زنان در جوامع غربی شد.از سویی با رشد دول غربی در زمینه های صنعتی و ظهور اقتصاد سرمایه داری نیاز به حضور زنان به عنوان قشر کارگر در نهادهای صنعتی و تجاری جدی تر میشد.لذا میتوان پایه های فمینیسم را بر دو چیز دانست : تفکر فردگرایی(اومانیسم) و نیاز گروههای مولد اقتصادی به زنان.
با جای گیری مفهوم مساوات جنسی در غرب و پذیرفتن حضور مردانه زنان در اجتماع آیا میتوان اصالتی بر عنصر مرد یا زن قائل بود؟ اگر میتوان شاخصه اصلی هر جنس در چیست؟ گرچه این سوال به دلیل بدیهی بودن این امر هرگز برای بشر غربی مطرح نشد اما با ظهور پدیده فمینیسم در ایران این سوال بسیار بجاست.
شاید بتوان عمده فعالیت فمینیستی در دوره قبل از انقلاب را به دوران مشروطه و در حیطه داستان نویسی به سبک فمینیستی اختصاص داد . اما متاسفانه این پدیده روز به روز شکل بحرانی تری به خود گرفت. از آن رو این پدیده را بحران می نامیم که انقلاب ما از جنس فرهنگ بودکه این فرهنگ ریشه دراعتقادات اسلامی-شیعی ما دارد و فمینیسم یکی از آفات بزرگ بر این ریشه است.نظام حقوقی-اجتماعی زن در اسلام آنچنان با مفاهیم فمینیستی در تعارض استکه ورود این مفاهیم کاملا غربی در انقلاب اسلامی، سبب وارد شدن صدمات جبران ناپذیری به پیکره ی انقلاب شدو بیشترین سهم از این لطمه به پدیده الهی حجاب اختصاص پیدا کرد.
یکسو سازی دید گاه لیبرالیستی و مکتب فمینیسم به دست عده ای از روشنفکران پر ادعای درون نظام که همگی در جهت مبارزه با مفهوم خود ساخته "پدر سالاری" بود ، سبب ایجاد نوع جدیدی از پوشش در میان زنان و دختران ایرانی گردید.از آنجایی که این جبهه، تنها سنگر تزریق فرهنگی شان ، سینما و تئاتر بود رو به هجوم رسانه ای-هنری آوردند. در این بین حمایت عده ای از رجال سیاسی که ریشه شان درون همین روشنفکران بود ، سبب تشدید و قوت گرفتن نیروی رسانه ای این طیف شد. جرقه های اولیه این دیدگاه را میتوان در دوران سازندگی و در اظهارات یکی از زنان سیاسی به وضوح یافت. در دوران اصلاحات این قوای ضد فرهنگی به اوج قدرت خود رسید و توانست سینما را به عنوان یکی از گلوگاههای فرهنگی تبدیل به مرکز اشاعه این تفکر کند.از آنجایی که قدرت سینما در ترسیم آرایش ظاهری جامعه انکار ناپذیر است لذا اولین هدف تخریبی این جبهه یعنی حجاب به شدت درگیر و نهایتا به شدت آسیب دید.
در کنار سینما رسانه ملی که بایستی ریشه در فرهنگ غنی اسلامی داشته باشد نه تنها مانع پیشرفت این استراتژی نشد بلکه با دیدگاههای ماکیاولیستی خود سرعت رشد این جبهه را مضاعف و نفوذ آنرا عمیق تر کرد. رسانه ملی نه تنها به تحکیم بنیادهای خانواده نپرداخت بلکه این بنیان ها را با عدم جلوه دادن زندگی اسلامی و به تصویر کشیدن زندگی غربی تضعیف کرد.
با ظهور دولت نهم اگر چه دیدگاه های اسلامی در میان دولتمردان زنده شد اما متاسفانه شاهد عدم بروز این دیدگاه و انفعال در عرصه های فرهنگی بودیم. عده ای روزی به جهت غربی بودن ،عامل ظهور مفاهیم غربی شدند و عده ای دیگر امروز بدون توجه گسترده به مسائل فرهنگی از رشد مفاهیم غربی جلوگیری نمی کنند. پیشرفت اقتصادی و صنعتی، امروز آنقدر مهم شمرده میشوند که مسائل فرهنگی مانند مبارزه و تولید فرهنگی در لایه دوم اجرایی قرار دارند در صورتی که پارادایم اصلی نظام ما بر پایه مسائل فرهنگی است. لذا همواره لایه فرهنگی جامعه ما در استضعاف است. امروزه محافل فرهنگی ما آنچنان دستخوش تغییرات بنیادین توسط مبانی فرهنگی غرب شده است که برای تولد فرهنگ اسلامی نیازمند تحول عظیم دز سیستم فکری، اجرایی و حتی بوروکراسی دولتی هستیم.
نویسنده: سارا کارگر
بحثی که این مقال، به آن می پردازد، نگاهی گذرا است به ابلاغ امر حجاب از جانب خداوند به حضرت رسول(ص) و محتوای آیات. سیر نزول این حکم بر پیامبر از جانب خداوند این مسئله را برای ما روشن میکند که با توجه به سطح فرهنگی و سطح سواد مردم آن زمان، این حکم تدریجا بر پیامبر نازل شده است. برخی از مفسرین، این مساله را چهار مرحله اى مى دانند؛ مرحله اول در ذیل آیه «واذا سألتموهن متاعاً فاسئلوهن من وراء حجاب» است، خطاب به زنان و مردان: ای کسانی که ایمان آوردهاید... هنگامی که از زنان پیامبر(ص) در موردی سوال میکنید مستقیما روبهرو نشوید و از پشت حجابی این کار را انجام دهید...که سپس دلیل این دستور را چنین بیان می فرماید: «ذلکم اطهر لقلوبکم و قلوبهن»(1) این برای دل های شما و آن ها بهتر است.
دومین مرحله، آیه ی 55 سوره ی احزاب است که خداوند بدون پوشش بودن زنان در مقابل محارم را حلال می شمارد. مرحله سوم ذیل آیه ی «یا ایها النبی قل لازواجک و بناتک و نساء المومنین یدنین علیهن من جلابیبهن » است که در ادامه آیه به دلیل منطقی زیر اشاره دارد که: «ذلک ادنی ان یعرفن فلا یوذین»(2) این برای شناخته شدن و اذیت نشدن آن ها، بهتر است.
در مرحله چهارم سیر نزول، به آیه معروف سوره احزاب میرسیم که: «قل للمؤمنات یغضضن من ابصارهنّ ویحفظن فروجهنّ ولایبدین زینتهنّ الا ما ظهر منها»(3) خداوند در این مرحله، به زنان پارسا و مؤمن فرمان مى دهد: چشمان خود را از نگاه های ناروا فرو گیرند و اندام خود را بپوشانند.
آیات حجاب در سوره احزاب را وجوب بر کل زنان مومن مى دانند و واضح است که خداوند پاکی و طهارت دل را برای همه ی مردان و زنان مومن می خواهد نه فقط همسران پیامبر (ص). در تعابیر و روایات تاریخى داریم که پیش از وجوب، حجاب بوده است «کان ذلک قبل ان ینزل الحجاب» که باید دید پیش از وجوب حجاب بر زنان پیغمبر واجب بوده و یا قبل از وجوب حجاب کلى؟ و این مطابق با اصل حکم نزول تدریجى احکام است و بدین معنا نیست که با وجود تاریخ شروع حجاب و نزول آیات نور بر وجوب حجاب بر کل نساء مومنین، بگوییم قبل از اسلام، حجابى در کار نبوده است؛ بلکه حجاب یکى از ثوابت ادیان الهى بوده که شواهد آن بسیار است ودر اسلام به حجاب کیفیت خاصى داده شد. لذا حجاب به طبیعت اختلاف زن و مرد برمی گردد که در مورد زن، کیفیت خاصى از حجاب است؛ حرمت زن نه اختصاص به خود زن دارد نه شوهر و نه به برادر وفرزندانش مىباشد، همه اینها اگر رضایتبدهند قرآن راضى نخواهد بود، چون حرمت زن وحیثیت زن به عنوان حق الله مطرح است. خداى سبحان زن را با سرمایه ی عاطفه آفرید که معلم رقت باشد و پیام آور عاطفه، اگر جامعهاى این درس رقت و عاطفه را ترک نمودند و به دنبال غریزه وشهوت رفتند به همان فسادى مبتلا مىشوند که در غرب ظهور کرده است.
آیات و روایات بسیار دیگری نیز راجع به جزئیات نحوه ی رفتار زنان وجود دارد. مثلا آیه ی «فجاءته احدیهما تمشی علی استحیاء..» (4) که اشاره به راه رفتن با حیای زنان است؛ یا پیامبر (ص) می فرمایند «هر خانمی که خود را خوشبو کند (عطر بزند) و سپس از خانه خارج شود، همواره مورد لعنت خدا و ملائکه خواهد گرفت، تا وقتی که به خانه برگردد»(5). نگاهی منطقی به این آیات نشان از آن دارد که همه این حکم ها برای آزادی و آسایش زنان و بالتبع داشتن جامعه ای آزاد است.
1. احزاب 53
2. احزاب 59
3. نور 31
4. قصص 25
5. گزیده کافی ج 5 ص 163
نویسنده : مرضیه مومنیان
شواهد تاریخی نشان می دهد که قبل از اسلام در بعضی ملل ازجمله ایران باستان، قوم یهود و هند حجاب وجود داشته واسلام مبتکر آن نیست. لکن حدود آنها باهم متفاوت است. آنچه در ادامه می آید مختصری از وضعیت حجاب در ایران باستان است.
در جلد اول " تاریخ تمدن " صفحه 552 راجع به ایرانیان قدیم آمده: «در زمان زرتشت زنان منزلتی عالی داشته و با کمال آزادی و با روی گشاده در میان مردم آمد و شد داشتند.» آنگاه چنین می گوید: « پس از داریوش مقام زن مخصوصاً در طبقه ی ثروتمند تنزل پیدا کرد. زنان فقیر چون برای کار کردن ناچار از آمد و شد در میان مردم بودند آزادی خود را حفظ کردند اما در مورد زنان دیگر گوشه نشینی ... سراسر زندگی اجتماعی شان را فرا گرفت. ... زنان طبقات بالای اجتماع جرات آن را نداشتند که جز در تخت روان روپوش دار از خانه بیرون بیایند و هرگز به آنان اجازه داده نمی شد که آشکارا با مردان صحبت کنند. زنان شوهر دار حق نداشتند هیچ مردی را ولو پدر یا برادرشان باشد ببینند. در نقشهایی که از ایران باستان بر جای مانده هیچ صورت زنی دیده نمی شود و نامی از ایشان به چشم نمی خورد.» چنانچه ملاحظه می فرمایید حجاب سخت و شدیدی در ایران باستان حکمفرما بوده تا جایی که حتی پدران و برادران نسبت به زن شوهردار نامحرم شمرده می شدند.
" کنت گوبینو " در کتاب سه سال در ایران نیز معتقد است آنچه در ایران ساسانی بوده است تنها پوشیدگی زن نبوده بلکه مخفی نگه داشتن زن بوده است. وی مدعی است که خودسری موبدان و شاهزادگان آن دوره به قدری بود که اگر کسی زن زیبایی در خانه داشت نمیگذاشت کسی از وجودش آگاه گردد و حتی الامکان او را پنهان میکرد زیرا اگر معلوم میشد که چنین خانم زیبایی در خانهاش هست دیگر مالک او و احیانا مالک جان خودش هم نبود.
هم اکنون اگر امریکا یک کشور اسلامى را به بهانه حفظ منافع خویش با خاک یکسان کند، چه کسى جلوى او را خواهد گرفت؟ پس راهى جز مبارزه نمانده است، و باید چنگ و دندان ابرقدرتها و خصوصاً امریکا را شکست، و الزاماً یکى از دو راه را انتخاب نمود: یا شهادت. یا پیروزى.
امام روح الله خمینی
صحیفه، ج21، ص74
نویسنده : فرشته قنبری
· « وَکَذَلِکَ جَعَلْنَا لِکُلِّ نِبِیٍّ عَدُوًّا شَیَاطِینَ الإِنسِ وَالْجِنِّ یُوحِی بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا وَلَوْ شَاء رَبُّکَ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَمَا یَفْتَرُونَ» انعام/112
· پس از جنگ ایران و روس، به واسطه ی سلاح های پیشرفته ی مورد استفاده روس ها در جنگ، دستگاه قاجاری به فکر گسیل نیرو به اروپا افتاد تا کمی در جریان پیشرفت های آن ها قرار بگیرد. مردم اما، جز افرادی معدود از هیچ چیز خبر نداشتند و در مواجهه با فرهنگ و پیشرفت غربی مات ومبهوت شدند و نتوانستند ذهن و عقل خود را به کار گیرند و از پیشرفت طرف مقابل به فکر پیشرفت خود بیفتند. نتیجه آن شد که روشنفکران گفتند برای پیشرفت، ایران باید از فرق سر تا پا غربی شود...تقلید محض.
· حکومت پهلوی آمد و سعی کرد تا تئوری روشنفکران عهد قاجار را با سرعت بیشتری ادامه دهد...ایران باید غربی شود. کشف حجاب...مسئله ی تغییر لباس...حذف عناصر فرهنگی...
· پس از کنار گذاشتن رضاخان توسط انگلیسی ها، ردپای آمریکا با روی کارآمدن محمدرضا در همه ی ارکان حکومت دیده شد.همه چیز به سمت نابودی اصالت ها...
· ایران اما...هیچ پیشرفتی نکرد...همچنان مصرف کننده اقتصادی و البته فرهنگی...
· ایالات متحده در دوران جنگ سرد1، برای مبارزه فرهنگی و اطلاعاتی با شوروی دست به تشکیل سازمان های به ظاهر فرهنگی و دانشگاهی زد که مستقیما توسط سازمان سیا اداره می شد. این سازمان ها در حیطه های مختلف به فعالیت های فرهنگی مشغول بودند که از جمله ی این فعالیت ها می توان به چاپ کتب ومجلات و کنترل محتوا و حتی جهت دهی به هنرهایی مانند موسیقی، نقاشی و فیلم سازی اشاره کرد...سازمان هایی با نام ناتوی فرهنگی...
· بعد از فروپاشی شوروی، درست در زمانی که آمریکا می خواست طعم امپراتوری بلامنازع جهان را بچشد، تأثیرات شگرف انقلاب اسلامی ایران بر همه ی ملت های مسلمان و غیر مسلمان در گوشه گوشه ی جهان پدیدار شد.
· حضرت امام اصلاح فرهنگ را در راس همه ی اصلاحات می داند و معتقد است اگر فرهنگ جامعه ای وابسته به فرهنگ مخالف باشد، ناچار دیگر ابعاد آن جامعه نیز به جانب مخالف گرایش پیدا می کند و موجودیت خود را در تمام ابعاد از دست می دهد.
«ای مسلمانان جهان که به حقیقت اسلام ایمان دارید به پاخیزید...دست خیانت ابرقدرت ها را از ممالک خود و خزائن سرشار آن کوتاه کنید و مجد اسلامی را اعاده کنید...بر فرهنگ اسلام تکیه زنید و با غرب و غرب زدگی مبارزه نمایید...و هویت خویش را بازیابید...امروز زمانی است که ملت ها باید چراغ راه روشنفکران شوند و آنان را از خودباختگی و زبونی در مقابل شرق و غرب نجات دهند که امروز روز حرکت ملت هاست...»2
· تعدادی از مؤسسات اقتصادی آمریکا با چنگ انداختن بر بخش رسانه ای و اطلاع رسانی، بیشتر شبکه های بزرگ رادیویی، کانال های تلویزیونی و روزنامه ها و نشریات دیگر را در اختیار دارند. آن ها بر روی دو هدف عمده تأکید می کنند: اینترنت و حذف مقررات ضد انحصار. زیرا این مؤسسات از محدودیت های بیش از حد ناشی از فشارهای قانونی لطمه خواهند خورد.در راستای این هدف، این شرکتها کمیسیون ارتباطات را به سمت تجدیدنظر در قانون 1993م، که شرکت ها را از در اختیارگرفتن بیش از 30 درصد بازار منع می کرد، سوق دادند. قانون مخابرات تغییر می کند و محدودیت های وارده بر تمرکزگرایی در مالکیت ایستگاه های رادیویی لغو می گردد...
در نتیجه این قبیل اقدامات تمرکزگرایانه، روزنامه نگاران این مؤسسات دیگر در نقادی درباره ی مالکین خود تشویق نمی شوند و اطلاع رسانی به صورت کالا در می آید...3
· «مطبوعات در آمریکا آزاد نیست. در میان 2000 روزنامه، هیچ یک دیدگاه فلسطینی ندارند. بیشتر آمریکاییان از مسئله فلسطین بی خبرند و بی خبری آنان ناشی از آن است که یهودیسم و صهیونیسم، بر اکثریت عظیم رسانه های آمریکا سیطره دارد. این کنترل، تنها برای مخفی کردن جنایات اسرائیل در فلسطین صورت نمی گیرد؛ بلکه برای این نکته است که یهودیان و نظم جهانی آن ها به دنبال نابودی هر ملت، فرهنگ، میراث و نژادی جز یهود است. آنان به دنبال سلطه بر رسانه ها، اقتصاد و حکومت ها هستند. گرچه باید از آرزوی یهودیان در حفظ نسل، فرهنگ و دینشان حمایت و دفاع کرد، اما سلطه جویان یهودی، به دنبال نابودی هر جنبش میهن پرستانه، به غیر از جنبش خود هستند و این کار، نخست از طریق رسانه ها انجام می گیرد» 4
· عده ای اما باور نکردند...دشمن مبدل شد به یک مفهوم خیالی و توهمی...بر این نکته تأکید کردند که آنچه در مورد توطئه گری ها و دسیسه چینی ها و دخالت های آمریکا گفته می شود، چیزی جز یک توهم نیست و بهره ای از حقیقت ندارد.چشم ها را بشویید و جور دیگر ببینید...
گفته اند: امیر مبارزالدین آمد در اطراف بیابان های شیراز اردو زد و داشت خودش را برای حمله به شیراز آماده می کرد. حاکم شیراز اما غرق در عیش و نوش بود و گفته های وزیر را باور نمی کرد و پیوسته می گفت: شما بیهوده نگرانید. یک روز وزیر تدبیری اندیشید و او را به بالای پشت بام کشاند تا شاه اردوی مبارزالدین کرمانی را با چشم های خود ببینید...
حرف این نیست که آنان که مارا به توهم توطئه داشتن و دگماتیسم متهم می کنند در عیش و نوش غرقند و فرصت اندیشیدن به هجوم بی صدای دشمن را ندارند. حرف این است که شاید نتوانسته اند تفاوت میان ترویج فرهنگ با تهاجم فرهنگی را درک کنند. اینکه نمی دانند معنی مبارزه با تهاجم فرهنگی به معنی نفی هرگونه نوگرایی و پشت پازدن به ابزارهای مدرن فرهنگی نیست؛ بلکه مخالفت با اشاعه هر آن چیزی است که می خواهد ضربه بزند به فرهنگمان. فرهنگی که در این جا عبارت است از ارزش ها، اعتقادات و رفتارها. ارزش هایی که دشمن آن ها را اعتباری می داند و در درستی آن ها شک ایجاد می کند. اینکه شاید نمی دانند نصیب ما از لطف دشمن در ترویج فرهنگ و تمدنش فقط ترویج بی بندوباری و رذالت های اخلاقی و افکار و رفتارهای ضدالهی و ضد اسلامی است. اینکه در صدور تمدنشان، سبب رشد علمی ما نمی شوند و فقط در جوانان کم تجربه و کنجکاومان تردید و وسوسه و بی باوری ایجاد می کنند تا آن ها را نسبت به فرهنگ خود شیفته کنند و اتوپیای تخیلی خود را به رخ جهانیان بکشند.
حقیقت است اینکه دشمن تمام توان خود را جمع کرده تا ساختارها و ارزش های اصیلی را بشکند که ادیان و مذاهب به دنبال تثبیت آن هستند و به رسمیت نمی شناسد مگر اندیشه هایی را که در متن آن ها ماتریالیسم نهفته است؛ البته این حقیقت، حقیقت تلخی است...
باید باور کنیم که ناتوی فرهنگی روزی با استفاده از «هنر استراتژیک» 5 خود جیمزباند را می ساخت تا با شوروی مقابله کند و امروز پروژه ی اسلام هراسی و به تصویر کشیدن خشونت مسلمانان را در برنامه دارد. باید باور کنیم که در این سینمای استراتژیک تصویری غیر واقعی از مسلمان ارائه می شود که خشونت طلب است و اگر هم بخواهد نمی تواند تمدن سازی کند6. باید باور کنیم که فضای کلی سینمای ناتوی فرهنگی-به استثنای موارد جزئی-یقین زدایی، حیازدایی، ایمان زدایی و تقوازدایی را به عنوان اهداف اصلی دنبال می کند؛ چهار رکنی که در اسلام برای تمدن سازی، نقش کلیدی را ایفا می کنند. باید باور کنیم که او درصدد ترویج این فکر است که تنها مدینه ی فاضله ای که انسان ها می توانند آن را به عنوان مأمن انتخاب کنند تمدن لیبرال آن هاست و هر کس اگرهم بخواهد از این تمدن فرارکند، باز هم ناگزیر است به برگشت و در همه ی این امور این آنها هستند که باید برای بشر تصمیم بگیرند و تمدن بسازند و منجی باشند...7
اینکه هدف استکبارجهانی از این همه تلاش چیست شاید در دو کلمه خلاصه شود و آن «زر و زور» است. همه ی تلاش ها در جهت کسب قدرت و در راستای منافع اقتصادی است. باید فرهنگ همه ی جوامع به گونه ای تغییر کند که همگان تبدیل به موجوداتی شوند که صرفا مصرف کننده هستند. تا در پی این مصرف کنندگی اقتصادی، تسلیم همه ی سیاست های استکبار شوند تا او باز هم بر قدرت و ثروت خود بیافزاید.
والبته این هجوم فرهنگی مقوله ی جدیدی نیست و همانطور که از آیه ی ابتدای این مقال بر می آید از ابتدای هبوط انسان به این کره ی خاکی جنگ میان پاکان و شیاطین ادامه داشته و ادامه خواهد داشت. جالب است دانستن این نکته که کار انبیای الهی نیز هجوم فرهنگی بوده به باورها و اعتقادات مردم. اما هجوم فرهنگی ای که اصالت داشته و تنها هدف نبوده و وظیفه ی آن نه کسب قدرت و ثروت بلکه اصلاح اندیشه ها و باورهای غلط و ضدالهی و هدایت انسان ها به سمت کمال الهی بوده است.« قابل تأمّل است که خداوند نمىفرماید کار شیاطین جن و انس آن است که حق دیگران را تضعیف کنند، ظلم نمایند یا قتل و غارت کنند، بلکه کار شیاطین را هجوم فرهنگى قلمداد مىکند. آنان فکر و اندیشه را عوض مىکنند تا نگذارند ایمان به آخرت، بینش معنوى، ارزشهاى والا و فوق مادى براى انسانها مطرح شود. آنها تمام فعالیتهاى خود رامتوجه این مسأله ساخته اند، چون اگر تهاجم فرهنگى واقع شد در سایر قسمتها نیز به پیروزى رسیدهاند آنچه در مقابل مفاسد، انحرافات، اشتباهات و سوء استفاده هاى مستکبران مانند سدّى ایستاده است افکار و اعتقادات صحیح و باورهاى اصیل است. با وجود اینهاست که آنان نمىتوانند به اهداف خود نایل شوند. از این رو تلاش مىکنند که این دژ محکم را تسخیر کنند. پس اصلى ترین کارى که دشمنان انبیا؛ در سطح اجتماعى انجام مىدهند، تأثیر گذاردن بر اندیشه هاست.»8
· از این رو به جاست در این عرصه به تولید فرهنگ بپردازیم تا توانایی مقابله با هجوم بی صدا ولی پرخطر دشمن را داشته باشیم .حضرت امام جامعه ای را بنیان نهاد براساس ارزش های اسلامی و فطری که حفظ آن بارها و بارها توسط مقام معظم رهبری مورد تأکید قرار گرفت اما به علت سهل انگاری های صورت گرفته در این عرصه نتوانستیم به سطح مطلوبی از فرهنگ برسیم. فرهنگ اسلامی و ایرانی دارای ظرفیت های نامحدودی است وما باید به جایگاهی برسیم که بتوانیم جامعه آرمانی و موردنظراسلام و انسان های تراز اسلام و قرآن را در سطحی ازهنر ارائه دهیم که هم سطح و یا حتی بسیار بهتر از ارائه ی مدینه فاضله ای باشد که آنها دوست دارند به تصویر کشند. و در غیر این صورت با ادامه ی این روند باید انتظار نسلی را بکشیم که نه ایمان محکمی خواهد داشت، نه شناخت یقینی، نه جهان بینی روشنی و نه رفتار ثابتی که ناشی از هویت فرهنگی خودش باشد.
1. دوران جنگ سرد از سالهای بعد از جنگ دوم جهانی آغاز و با فروپاشی شوروی سابق پایان یافت.
2. امام خمینی. صحیفه نور، جلد سیزدهم، ص83.
3. بن باگو دیکیان در کتاب «انحصار رسانه ای»
4. خلاصه ای ازنظرات دیوید داک، نماینده پیشین مجلس آمریکا از ایالت لوئیزیانا
5.هنر استراتژیک به اثری هنری گفته می شود که در متن خود به مناسبات اجتماعی و مکاتب فکری و ایدئولوژی اشاره می کند و در واقع دارای استراتژی است.
6. به عنوان مثال می توان به فیلم هایی چون 300 و 2012 وبازی هایی مانند دلتا فورث
7. برگرفته از نقد فیلم لاست-دکتر حسن عباسی
8. برگرفته از کتاب تهاجم فرهنگی-استاد مصباح یزدی